29 - 11 - 2019
اقتصاد ایران به کجا میرود
علی دینیترکمانی*- دادههای مرکز آمار ایران نشان میدهد خالص رشد منفی و مثبت سالهای ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۷، چهار درصد است یعنی به طور متوسط کمی بیش از نیم درصد در هر سال. در ۹ ماهه سال گذشته، نرخ رشد اقتصادی کل، ۷/۳ درصد و میزان رشد بخش صنعت ۹/۷ درصد منفی شده است. با توجه به انقباض اقتصادی ناشی از تحریم نفت و کاهش درآمدهای صادرات نفت، انتظار میرود در سالجاری نیز رشد اقتصادی منفی شود. اگر میزان آن حدود چهار درصد شود، در این صورت، میانگین رشد اقتصادی سالهای ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۸، صفر میشود. از یک نگاه بلندمدت و تاریخی در سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۷، میزان رشد اقتصادی سالانه منفی و برابر ۶/۱ درصد است. دهه ۱۳۹۰ نیز بر اثر تحریمها، از دست رفته است. پیامدهای این عملکرد چیست و چه خواهد بود؟ عقبماندگی تمدنی اقتصاد ایران از اقتصادهای دیگر از جمله ترکیه و عربستان. این کشورها با استفاده از امکانات نظام اقتصاد جهانی توانستهاند تا حد قابل توجهی خود را با تحولات شتابان مبتنی بر فناوری پیشرفته اطلاعات تطبیق دهند و فاصله خود را با اقتصاد ایران بسیار زیاد کنند. تولید ترکیه با جمعیت تقریبا برابر با ایران، حدود ۱۱۱۰ میلیارد دلار و ایران حدود ۴۵۰ تا ۵۰۰ میلیارد دلار (بسته به منابع آماری مختلف) است. تولید عربستان با جمعیتی حدود ۳۳ میلیون نفر ۷۵۰ میلیارد دلار است. با ادامه این روند، چشمانداز حاشیهای شدن اقتصاد ایران در آینده وجود دارد. رشد منفی مذکور همراه با تورم بالاست. تورم نقطه به نقطه به ۵۰ درصد رسیده است و با ادامه این وضع، میانگین کل تورم سالجاری دست کم به همین عدد خواهد رسید. (در محاسبه تورم، افت کیفیت کالاها و خدمات به همراه افت وزنشان لحاظ نمیشود؛ روشی که تولیدکنندگان برای کنترل هزینه بکار میبرند. اگر این نکته لحاظ شود میزان تورم بیشتر از ۵۰ درصد اعلام میشود. در این موقعیت همراه با انتظارات تورمی بالا و نااطمینانی زیاد به آینده، انتظار سرمایهگذاری بخش خصوصی را داشتن، بیمعنایی است. از آنجا که درآمدهای نفتی در سالجاری به شدت افت خواهد کرد، انتظار تامین مالی پروژههای سرمایهگذاری توسط دولت نیز بیمعناست. در بهترین حالت دولت سعی خواهد کرد هزینههای عملیاتی و جاری را تا جایی که ممکن است پوشش دهد. در نتیجه، چرخ سرمایهگذاری کلا متوقف خواهد شد و با استمرار بازی دومینویی رکودی، رشد اقتصادی منفی ادامه خواهد یافت. با افزایش نااطمینانی به آینده، چه بر اثر تحریمها و تشدید فشارها و چه بر اثر تورم خیلی بالا برای اقتصاد ایران، بخشی از نقدینگی حدود ۱۷۰۰ هزار میلیارد تومانی جاری در اقتصاد به سوی داراییهای نقدپذیر ارز و طلا حرکت خواهد کرد. در نتیجه انتظار افزایش نرخ دلار با وجود همه تلاشهای بانک مرکزی در کنترل بازار ارز وجود دارد. بخشی از فشار ارز ناشی از خروج سرمایه است که به مقصد سرمایهگذاری در مستغلات کشورهای گرجستان و ترکیه رخ میدهد. با افزایش نرخ دلار، دوباره سطح عمومی قیمتها افزایش خواهد یافت و احتمال حرکت تورم نقطه به نقطه به سوی رکوردهای جدید بیش از ۵۰ درصد وجود دارد. از نظر ساخت اجتماعی، انتظار میرود طبقه متوسط کوچکتر و لایههای پایینی آن به زیر خط فقر بیفتند و شدت فقر لایههای محروم بیشتر شود. شرایط تورمی اگر برای گروهها و اقشار اجتماعی فاقد دارایی یا فاقد داراییهای قابل توجه، اثر منفی داشته باشد، برای صاحبان سرمایه، اثر مثبت دارد. بنابراین انتظار میرود که توزیع درآمد نابرابرتر شود. این یعنی حرکت جامعه به سمت پلاریزه (دوقطبی) شدن و در نتیجه احتمال تکرار وقایعی چون دی ۱۳۹۶. در این موقعیت آیا میتوان کار خاصی انجام داد؟ پاسخ، در نگاهی واقعبینانه، منفی است. موقعیت کنونی اقتصاد ایران، مانند موقعیت فردی است که بر اثر بیماری خطرناکی چون سرطان، دچار کاهش وزن شدید شده است. بدون درمان این بیماری، انتظار افزایش وزن او انتظار موجهی نیست. شاید بتوان با مُسکنی درد را کمی تسکین داد اما نمیتوان با این روش مانع افت وزن او شد. اقتصاد ایران به درمان اساسی نیاز دارد. تعامل سازنده با اقتصاد جهانی در عرصه سیاست خارجی و ابتنای سیاست داخلی بر الگوی حامی – پیروی فراگیر، کلید گشایش درها به روی اقتصاد ایران و نوشداروی درمان بیماری از پای درآورنده است. در یک نگاه دیالکتیکی، سیاست خارجی و داخلی، دو روی مقابل سکه واحدی به نام نوع نظام حکمرانی است. این موقعیت اقتصادی که همراه با انقباض بودجه است، به معنای کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی نیست. این توهم را باید کنار گذاشت. موقعیت فعلی اقتصاد ایران مانند فردی است که دچار خونریزی است و از او انتظار میرود نه تنها بایستد و بر زمین نیفتد بلکه قویتر هم باشد. این انتظار زمانی میتواند موجه باشد که در عالم مثال، از قبل مادهای به عنوان جایگزین خون فراهم شده باشد تا به فرد بیمار بتوان تزریق کرد. اقتصاد ایران در سالهایی، درآمد نفتی قابل توجه داشت و میتوانست آن را به ظرفیتهای تولیدی مولد تبدیل کند و به تدریج از وابستگی به نفت رهایی یابد. در گذشته چنین امکانی فراهم نشد در نتیجه در شرایط فعلی، چیزی برای جایگزینسازی درآمدهای نفتی وجود ندارد. بنابراین یا باید انتظارات تعدیل شوند یا باید سیاستها تغییر یابند. گریزی از این نیست. چنانچه پیشتر ذکر کرده بودم، بازی میان ایران و آمریکا، تا اینجا بهگونهای پیش آمده است که نه آمریکا حاضر به عقبنشینی از شرایط ۱۲ گانه اعلام شده خود است و نه ایران به راحتی میتواند دست به نرمش بزند و آن شرایط را بپذیرد. آمریکا احساس میکند در اعمال تحریمها و همراه کردن اروپا و دیگران با خود موفق بوده است و نیازی به عقبنشینی ندارد. لغو معافیتهای نفتی کشورهایی چون کرهجنوبی، هند، ترکیه و چین و اعلام آمادگی کشورهای روسیه و عربستان و حتی عراق برای پر کردن جای ایران، انعطافناپذیری آمریکا را بیشتر میکند. در نقطه مقابل، ایران نیز بر این باور است که پذیرش شرایط آمریکا به معنای تسلیم است و در نتیجه از پذیرش آن سر باز میزند. به این اعتبار، تنش پیشآمده همچنان ادامه خواهد یافت و اقتصاد در معرض فشارهای بیشتری قرار خواهد گرفت. با این حساب احتمالا نظام کوپنی کالاهای اساسی برای مدیریت شرایط سخت پیش رو به صحن اقتصاد ایران بازخواهد گشت.
*اقتصاددان
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد