24 - 12 - 2024
شفافیتی که باید بازگردد
نادر کریمیجونی
اظهارات مسعود پزشکیان و همکارانش درخصوص واقعیتهای موجود در کشور و اینکه در حال حاضر ایران با چه مشکلات عدیده و آشکار و پنهانی روبهروست، به مذاق بسیاری از مقامات و فعالان سیاسی کشور خوش نیامده است. در جمهوری اسلامی ایران رسم بر این بوده که مقامات کشور وجود مشکلات را تایید ولی تصریح کنند که بهزودی این مشکلات برطرف خواهد شد و زندگی به کام ایرانیان خواهد بود. در گفتوگوهایی هم که با رسانهها انجام میشود، گویندگان و خبرسازان بهگونهای بر روشن بودن آینده و رفع همه مشکلات شهروندان ایرانی تاکید میکنند که گویی از جایی وحی دریافت و اطمینان حاصل کردهاند که این مشکلات قطعا به همین زودیها حل میشود و از آن نقطه حتمی به بعد، ایران تقریبا با بهشت برین همانندی خواهد کرد.
کسانی که مقداری باهوشتر هستند و میدانند که حل این مشکلات به همین زودی که حتی در دوردست هم برطرف نمیشود، در گفتار خود وعدههایی میدهند که در سررسید آن وعدهها یا خود بر سر کار نیستند یا اصولا در قید حیات نیستند. مثلا رییسجمهوری که اطمینان میدهد در 10سال آینده حتما اتفاقهای امیدبخش در اقتصاد و صنعت ایران رخ خواهد داد،
به خوبی میداند که در هر موقعیت زمانی باشد، حتما در پایان 10سال دیگر رییسجمهور نیست و اگر آن هنگام از ایشان بازخواست شود که چرا و بر چه اساسی چنین وعدهای را دادهاید، میتوانند رییسجمهور و دولت بعدی را به ناکامی در تحقق اهداف و آرمانهای قابل حصول متهم کنند و بگویند که اگر رییسجمهور و دولت بعدی کارش را به خوبی و با دقت انجام میداد، حتما وعده داده شده محقق میشد و دستاوردهای حاصل از آن، اکنون در دسترس ایرانیان بود.
صورت دوم این ماجرا وعدههایی است که مقامات و چهرههای جمهوری اسلامی برای بعد از حیات خود میدهند. مثلا کسی که اکنون در دهه60 زندگی خویش قرار دارد وعدهای بدهد که سررسید آن در 40 یا 50سال آینده فرا میرسد، میتواند مطمئن باشد که چون انسانها بهطور معمول 100 یا 110سال عمر نمیکنند، در هنگام سررسید آن وعده، اصلا او زنده نیست تا پاسخگوی وعده و ادعایش باشد. به همین دلیل در سررسید آن وعده، کسی نمیتواند از گوینده و وعدهدهنده پاسخ بخواهد یا او را محاکمه کند.
اگر به وعدههایی که مثلا برای برنامه سند چشمانداز توسعه ایران تدوین و ارائه شده، توجه شود مشاهده میشود که در این سند برای 25سال آینده که سررسید آن سال آینده به پایان میرسد، کشورمان ایران در صدر ردههای توسعهیافتگی قرار میگیرد. چنانکه الگوی همه کشورهای منطقه خاورمیانه و غرب آسیا میشود. امروز برخی کسانی که در تدوین و نگارش آن برنامه و سند چشمانداز نقش اصلی و محوری بازی میکردند، مانند آیتالله هاشمیرفسنجانی در قید حیات نیستند، آیا میتوان آنان را به خاطر ناکامی و نرسیدن به اهداف سند چشمانداز 1404 مورد مواخذه و بازخواست قرار داد؟ مسلم است که نمیتوان چنین محاکمهای را برپا و چنین مواخذهای را برقرار کرد.
در یک مثال انتزاعی فرض کنید کسی اکنون وعده دهد که طی 30سال آینده حاکمیت از دست رفته ایران بر قفقاز و آذربایجان دوباره بازخواهد گشت. اگر این گوینده اکنون 60 یا 70سال سن داشته باشد، آیا محتمل است که در پایان 30سال زنده باشد تا در برابر ادعایی که کرده پاسخگو باشد و در مورد عدم تحقق وعدهاش توضیح بدهد. احتمالا او در پایان این بازه زمانی در قید حیات نخواهد بود و مسوولیتی نیز متوجه او نیست. روشن است که وعده بازگشت سرزمینهای از دست رفته ایران برای 30سال آینده با سازوکارهایی که اکنون وجود دارد، قابل تحقق نیست اما آیا میتوان وعدهدهنده را به خاطر دادن این وعده غیرقابل تحقق ملامت کرد؟ حتی اگر این ملامت هم انجام پذیرد، گوینده میتواند فرار به جلو کرده و با بافتن آسمان به ریسمان به اصطلاح اثبات کند که چنین وعدهای حتما و لابد محقق خواهد شد. این آسمان و ریسمان بافتنها، متاسفانه حامیانی دارد که مانند پامنبریهای زمان قدیم، اجازه اعتراض و نقد را به دیگران و منتقدان دانشمند نمیدهند و به همین گویندگان این وعده در گذشته و اکنون نیز بدون معارض، هرچه خواستهاند بر زبان راندهاند و کسی را سد راه خویش ندیدهاند.
موقعیت جذابی است که اکنون برخی مقامات کشور بدون پردهپوشی و خجالت، هر آنچه واقعیت است را با مردم در میان میگذارند و نه فقط برای آیندهای که هرگز نخواهد رسید، وعده نمیدهند بلکه بر تداوم بیان واقعیتها هم اصرار میورزند و مثلا میگویند در تابستان آینده مشکلات ناشی از ناترازی برق و انرژی بیشتر و عمیقتر میشود.
الگوی شفافیت رفتاری و پرهیز از دادن وعدههای عجیبی که سررسید آن به تاریخی در دوردست موکول میشود عملکردی است که پزشکیان و برخی همکارانش به آن تعهد دارند اما همین الان باز هم کسانی هستند که در آیندههای دوردست، موقعیتهایی را برای جمهوری اسلامی ایران نوید میدهند که در آن، کشورمان بر فراز قلههای افتخار ایستاده و همه شهروندان جهان آرزو میکنند که در چنین کشوری زندگی و فعالیت کنند اما همین افرادی که وعده میدهند، احتمالا خودشان هم میدانند که چنین موقعیتی، با روندی که هم اکنون برای ایران وجود دارد، هرگز به وقوع نخواهد پیوست و هیچگاه شهروندان ایرانی چنین لذتی را تجربه نخواهند کرد.
سادهترین پاسخ و نقدی که به اینگونه وعدهها و گویندگان آن میتوان داد این است که اگر وعدهای برای 20سال آینده داده میشود، با گذشت هر سال باید 5درصد از فرآیند آن وعده محقق شده باشد و اگر این 5درصد محقق نشود، در پایان آن 20سال نمیتوان انتظار داشت که به یکباره معجزهای رخ دهد و آن رویداد به وقوع بپیوندد. همانطور که در مورد ساخت یک ساختمان عظیم اگر قرار است پس از 10سال، آن ساختمان تکمیل و آماده مصرف باشد، حتما به ازای هر یک سال باید 10درصد پیشرفت فیزیکی مشاهده و ارائه شود وگرنه در پایان 10سال معجزه نخواهد شد و ساختمانی پدید نخواهد آمد.
البته مشکل بزرگ آن است که کسانی که چنین بیمحابا وعدههایی در دوردست میدهند کمتر خود را در موقعیت پاسخگویی قرار میدهند و تا امکان برایشان باشد از متعهد شدن در قبال حرفهایی که میزنند فرار میکنند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد