5 - 10 - 2017
ظهور دوباره کارآگاهان ایرانی
ساجده عرفانی- هنوز مدتی از ورودشان به خانه جدید نگذشته است که متوجه اشکالاتی در لولهکشی خانه میشوند. کندن زمین برای فهمیدن مشکل آغاز میشود اما آنقدر ادامه پیدا نمیکند. جسدی آنجاست. مرد جوان هیچ چیز از ساکنان قبلی خانه نمیداند. او از خانوادهای که یک شب در غذای پدرشان سم میریزند و پدری که با شال مادر خفه میشود و زمینی که با قندشکن کنده میشود، بیخبر است.
جنایتی که دوسال پیش اتفاق افتاد و پیگیری در مورد آن از پلیس ساوجبلاغ شروع شد. حالا اطلاعات کاملش با یک جستوجوی ساده به دست میآید. هرروز از این دست رویدادها در کنار اخبار دیدار سران و بالا و پایین شدن قیمتها به مردم میرسد.
دستگاههایی که در عصر اطلاعات همپای زندگی روزمره هستند، صادقترین شاهدان عینی جنایاتاند و میتوانند بارها و بارها آن را برای همه بازگو کنند. جنازه مدفون در میان لولهها پنهان نمیماند. روایتش فراگیر میشود. روایتهای فراگیر پا را فراتر از صفحههای کامپیوتر و گوشی و روزنامه میگذارند. روی پرده سینما میآیند و به کتابها راه پیدا میکنند و حالا ژانر جنایی ادبیات به گرمی از آنها استقبال میکند. رقم فروش کتابهای پلیسی و جنایی از ژانرهای رقیبش جلو میزند. ساکنان شهرهای بزرگ بیاعتنا از جنایاتی که در اطرافشان میگذرد، رد نمیشوند.
داستان پلیسی چه راهی را رفت
ژان کوکتو از خوانندگان پر و پا قرص داستانهای پلیسی در مقدمهای که برای کتاب تاریخچه رمان پلیسی اثر فریدون هویدا نوشته، گفته است: هیچچیز نمیتوانست بیشتر از این پژوهش علاقه مرا به خود جلب کند. پژوهشی که البته فریدون هویدا خود آن را بیشتر فهرستی از خاطرات و برداشتهایی میداند که طی خوانشهای گوناگون از آثار پلیسی انجام داده است. پس از آنکه ادگار آلن پو در سال ١٨۴١ داستان کوتاه «قتل در خیابان مورگ» را نوشت او را پدر داستانهای پلیسی دانستند اما هویدا در ابتدای کتابش از کشف یک چین شناس برجسته هلندی حرف میزند که دستنوشته ناشناختهای مربوط به آغاز قرن هجدهم را پیدا میکند و با الهام از آن اثری به عنوان نتیجه سه تحقیق جنایی قاضی تی مینویسد. هویدا میگوید اگر در روش تحقیق قاضی تی دقت کنیم باید محل تولد این ژانر را در چین بدانیم و نه در مغرب زمین و قرن نوزدهم. چند سال بعد از پو، آرتورکانن دویل با کارآگاه مشهور خود شرلوک هولمز این ژانر را دنبال کرد و توانست خوانندگان خیلی زیادی را علاقهمند کند. در سال ۱۹۲۰، آگاتا کریستی و نویسندگان انگلیسیتبار پیرو او، موفق شدند با خلق داستانهای معمایی و جنایی، علاقه مخاطبان را شدت ببخشند و تا ۳۰ سال دیگر هم ادامه دهند. از سال ۱۹۵۰، نویسندگان آمریکایی با خلق ژانر هاربویلد و نوآر چهره داستانهای پلیسی مرسوم را تغییر داده و ترکیبی از مسایل جنسی و خشونت را با این ژانر درآمیختند. کارآگاههای خصوصی کنار رفته و جای خود را به افسران پلیس دولتی دادند. داستانها کمکم از حالت معمایی خارج شدند و ژانر تریلر به وجود آمد. به طوری که امروز دیگر در داستانهای پلیسی روز دنیا تقریبا قاتل مخفی وجود ندارد و لازم نیست پلیس دنبال هویت او بگردد بلکه مهم این است که چگونه او را دستگیر کند.
فریدون هویدا در فصل «طرحی مختصر از چشمانداز معاصر» یادآوری میکند که رمان پلیسی به شدت تنوع یافته است و هر اسلوبی هواخواهان خاص خود را دارد. دوستداران رمان پلیسی میخواهند بدانند به طور مشخص رمان درباره چه موضوعی است.
گرایش ناشران به درج عنوانهای فرعی مانند جاسوسی، کارآگاهی، تعلیق، ماجرا و مانند آنها از اینجا ناشی میشود.
تولد کارآگاهها در شهر
از چه زمانی نسل جدید رمانهای جنایی متولد شدند و کارآگاهها پا به میدان گذاشتند؟ فریدون هویدا تمرکز و تراکم در شهرها را بستری میداند که در آن نیاز به پلیس و امنیت درجه اول اهمیت را پیدا میکند.
نخستین پلیس به نام لارینی در سال ١۶۶٧ در فرانسه انتخاب میشود و جماعت تبهکاران را پراکنده میکند، سپس دزدان و جانیان بزرگی مانند کارتوش و ماندان و دیگران پدید آمدند که الهامبخش بسیاری از نویسندگان شدند. ناپلئون پلیس را به نحو چشمگیری گسترش میدهد و حتی وزارتخانهای هم برای آن تاسیس میکند.
محمدحسن شهسواری، نویسنده و مدرس ادبیات جنایی در گفتوگو با «جهانصنعت» درباره شخصیت کارآگاه میگوید: «کاشفان معما و جویندگان قاتل در چهار قسم دستهبندی میشوند؛ گروه اول کارآگاههای خصوصی هستند که بیشتر مفهومی فانتزی دارند و در واقعیت حوزه اختیاراتشان مانند نمونههای داستانیشان گسترده نیست. گروه بعدی پلیسهای رسمی هر کشور را شامل میشود و گروه سوم افرادی هستند که شم کارآگاهی دارند و با حس ششم به دنبال پاسخ معماهای پلیسی هستند؛ شخصیتهای این گروه معمولا در قالب وکلا و روزنامهنگاران و نظامیان نوشته میشوند. گروه آخر کسانی هستند که ویژگیهای هیچکدام از موارد بالا را ندارند و صرفا با انگیزه شخصی به دنبال قاتل و داستانهای آنها هستند.»
هویدا درباره ارتباط شهرنشینی با تولد ادبیات جنایی مینویسد: «صنعتی شدن به تدریج چهره شهرها را تغییر میدهد و دیری نمیگذرد که ایجاد خطآهن، کشش و جذابیت بیشتری به تعقیبها میبخشد. اقبال مردم به داستانهای مربوط به دزدها و راهزنها فزونی میگیرد. گسترش مطبوعات و هیاهویی که درباره جنایتها به پا میشود، رشد و شکوفایی رمان پلیسی مدرن را تسهیل میکند.» به دنبال این جریان، شیوههای تازه چاپ و وضع قوانین برای آموزش همگانی و رسانههای جدید هم به رشد داستانهای پلیسی کمک کردند تا آنجا که ظهور تلویزیون و رادیو و سینما از شخصیت کارآگاهها اسطوره ساختند و آن را به شهرتی فراتر از سرزمینشان رساندند.
آثار پلیسی در ایران
رد آثار پلیسی در ادبیات ایران را که بگیریم به پاورقیهای پرویز قاضی سعید و امیر عشیری در مطبوعات آن زمان میرسیم. برخی امیر عشیری را که پاورقیهایش بیشتر در اطلاعات هفتگی چاپ میشد، پایهگذار ادبیات پلیسی در ایران میدانند. اعدام یک جوان ایرانی در آلمان نخستین پاورقی ١۵صفحهای او است که سال ١٣٢٧ مجله آسیای جوان آن را کار کرد.
رامبد خانلری در گفتوگو درباره آثار عشیری از ویژگی داستانهای او به مدرن بودن کارآگاههایش اشاره کرد. کارآگاههایی ساکن و متفکر که به نمونههای آمریکاییشان نزدیک بودند. اوایل انقلاب انتشارات زمان رمانی را منتشر کرد که به زعم بسیاری اولین رمان پلیسی در ایران است. «فیل در تاریکی» نوشته قاسم هاشمینژاد که شهسواری قرار دادن این اثر در میان آثار درخشان پلیسی را یک سوءتفاهم میداند و معتقد است اگر در رمان، پلیس در راس یک جنایت قرار بگیرد آن اثر را پلیسی میدانیم.
بازپرس ویژه قتل عنوانی است که بازپرس محققی با نام کامل احمدعلی محققی را یادآوری میکند. او بیشتر از آنکه نویسنده باشد، بازنشسته اداره آگاهی شناخته میشود. محققی اولین بازپرس ویژه قتل عمد در دستگاه قضاست؛ قتل زنجیرهای زنان در سال ۶۴ از معروفترین پروندههای او است. پروندههای محققی هرکدام سوژههای جنایی نابی برای ادبیات جنایی بودند و در آن دهه ناشران برای چاپ خاطراتش سر و دست میشکستند. آثاری که از خاطرات او منتشر شد را میتوان ادامه روند ادبیات جنایی در سالهای پس از انقلاب دانست.
جای خالی یک ژانر
محمدحسن شهسواری در پاسخ به ارزیابی وضعیت ژانر پلیسی در ایران حال حاضر میگوید: «در تمام دنیا داستانهای پلیسی و معمایی بسیار مورد توجه قرار میگیرند و نویسندگانی مثل هدایت و گلشیری به حاشیه ادبیات تعلق دارند، این در حالی است که در کشور ما داستان عاشقانه روی بورس است و درونیات نویسنده روی کاغذ میآید. شهسواری معتقد است در حال حاضر ژانرنویس داریم اما جنایینویس نه، چراکه در تعریف ژانر کمیت هم اهمیت دارد و ما از نظر داشتن نویسندهای که به طور مرتب آثار جنایی بنویسد و منتشر کند فقیر هستیم.»
از آنجایی که نویسندگی در یک ژانر مشخص مانند قدم زدن در مسیر از پیش تعیین شده است، ضعف بزرگ نویسنده ایرانی در اینجا برملا میشود. رامبد خانلری، روزنامهنگار و داستاننویس هم در گفتوگو با «جهانصنعت» عدم توانایی نویسنده در طراحی گره، خردهروایت، گرهگشایی و کششهای بیرونی را از عوامل اصلی کمکار بودن آنها در حوزه ادبیات جنایی میداند.
خانلری میگوید نویسندگان ما بیشتر علاقهمند به حدیث نفس هستند و کمتر خود را درگیر داستانهای استخواندار میکنند. داستاننویسان مختصات کار جنایی را نمیشناسند و ناتوان از این هستند که روایت معماگونه خود را به زبان امروز ترجمه کنند.
رامبد خانلری در این گفتوگو با اشاره به وضعیت درخشان ادبیات جنایی در کشورهای اسکاندیناوی و ژاپن میگوید: «گونه جنایی داستان در این کشورها روایت مدرنی از یک جنایت نوشته میشود.
روایتی که همزمان با تاریخ به روز شده است و در آن تکنولوژی نقش مهمی ایفا میکند؛ موبایل و دوربین مداربسته و امثال این پیشرفتها این توانایی را دارد که شهود کارآگاه را به چالش بکشد.» او درباره انگیزهها در ادبیات جنایی که از عوامل مهم جذابیت آن هستند میگوید: «برخلاف جریان کنونی ادبیات جنایی در ایران که همچنان انگیزههای قدیمی جنایات را پیگیری میکند در ادبیات جهانی دیگر دعوا بر سر پول و ارث و عشق و مسایل خانوادگی نیست ضمن اینکه پیگیری نویسندگان ایرانی هم به نوشتن از روی دست نویسندگان خارجی امثال آگاتا کریستی و ژرژ سیمنون تبدیل شده است نه یک قصهگویی جدید و ایرانیزه شده. انگیزههای داستان هم پای تغییرات اجتماعی در زندگی مردم باید تغییر کند و نبود این بهروزرسانی در انگیزه داستان از ضعفهای بزرگ رمان جنایی ایرانی است». خانلری در ادامه از ویژگیهای جدید این ژانر که به ادبیات ما راه نیافته به واقعیتر شدن داستان جنایی اشاره میکند. آن شکل سانتیمانتال که ما از کارآگاهها شناختهایم تقریبا از بین رفته و جای خود را به شخصیتهای گرفتارتر و مفلوکتر داده است. کارآگاههای جدید از پوآرو و شرلوک فاصله گرفتهاند و شخصیتهایی که به مراتب به مخاطب نزدیکتر هستند. فریدون هویدا نیز در انتهای کتاب خود بر این مساله تاکید میکند: امروز دوری از حقیقت ممکن است مایه ناراحتی خوانندگان شود و نویسندگان ناگزیرند که نوشتههای خود را مستندتر سازند.
رامبد خانلری معتقد است داستان جنایی این قابلیت را دارد که خواننده زود از آن دست نکشد و تا صفحه آخر با نویسنده آن همراهی کند بنابراین بهتر است این ژانر از ادبیات جدیتر گرفته شود تا ناشران هم بیشتر به چاپ و نشر آن تشویق شوند. محمدحسن شهسواری به آینده این آثار خوشبین نیست و معتقد است هیچگاه آمار فروشش به کتابهایی مثل بامداد خمار نمیرسد.
با این حال او از معدود مدرسان این ژانر ادبی است و با همکاری نشر هیلا به چاپ مجموعهای از آثار در این ژانرهای فراموش شده اقدام کرده است.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد