7 - 05 - 2025
فروپاشی خاموش یک رویا
گروه فرهنگ و هنر- تئاتر مستقل، نهتنها شکل خاصی از تولید هنری بلکه شیوهای از زیست فرهنگی است؛ زیستی مبتنیبر خلاقیت، بیان آزاد و نقد اجتماعی. در سالهای گذشته، بهویژه در دهه۹۰، با رشد سالنهای کوچک، پلتفرمهای خصوصی و گروههای خارج از ساختار رسمی، موجی از تئاترهای جسور، نوآور و اجتماعی در ایران شکل گرفت اما همهگیری کرونا در سال۱۳۹۸، این جریان را وارد بحرانی همهجانبه کرد؛ بحرانی که هنوز نیز پیامدهایش پایان نیافته است. تئاتر مستقل در ایران، باوجود قدمت کمتر از یک قرن، از همان آغاز با نوعی خودمختاری و کنشگری پیوند داشته است. در دهه۴۰ با شکلگیری گروههایی چون «کارگاه نمایش» و تلاشهای هنرمندانی مانند آربی آوانسیان و بیژن مفید، تئاتر مستقل مفهومی جدی یافت. این روند در دهههای پس از انقلاب نیز ادامه یافت؛ اگرچه همواره با محدودیتهای رسمی، سانسور، کمبود بودجه و نادیدهانگاری مواجه بود. در دهه۹۰، شکلگیری سالنهای خصوصی مانند «تئاتر مستقل تهران»، «دیوار چهارم» و «خانه نمایش دا» موجب رشد دوباره این جریان شد. این فضاها به هنرمندان جوان و تجربی فرصت اجرا دادند و مخاطبانی وفادار برای تئاتر مستقل ساختند اما این ریشهدوانی هنوز شکننده بود و همهگیری کرونا ضربه نهایی را وارد کرد.
توقف اجرا، آغاز فروپاشی
با شیوع کرونا، سالنها تعطیل شدند، قراردادها لغو شدند و هنرمندان بدون هیچ پشتیبانی مالی رها شدند. نبود بیمه، قراردادهای رسمی و نبود اتحادیههای صنفی فعال، این بحران را تشدید کرد. برخلاف تئاتر دولتی یا وابسته به سازمانها، گروههای مستقل هیچ درآمد جانبی یا پشتوانه نهادی نداشتند. برای بسیاری، این تعلیق موقتی نبود بلکه به تعطیلی دائمی انجامید. بازیگرانی که روزی با شور و جسارت روی صحنههای کوچک میدرخشیدند، یا مهاجرت کردند، یا جذب مشاغل غیرهنری شدند. تئاتر مستقل که بر شانههای این افراد استوار بود، عملا از مهمترین سرمایهاش یعنی نیروی انسانی تهی شد. پاسخ فوری برخی هنرمندان به تعطیلی صحنه، روی آوردن به پلتفرمهای دیجیتال بود. پخش آثار ضبطشده یا اجرای زنده از طریق شبکههای اجتماعی، اگرچه در ابتدا با استقبال محدودی مواجه شد اما بهسرعت جذابیت خود را از دست داد. علت اصلی، ذات تئاتر است: هنری زنده، وابسته به حضور فیزیکی، تنفس مشترک، نگاه متقابل و انرژی صحنه. تجربه تئاتر دیجیتال در ایران نهتنها از نظر زیرساختی (کیفیت صدا، تصویر، بستر امن پرداخت و پخش) ناقص بود بلکه با ذائقه مخاطب نیز سازگار نبود. در نبود تجربه مخاطبمدار و زیرساخت فنی مناسب، این پروژه شکست خورد.
بحران اقتصادی و گرانی تولید
پس از بازگشایی تدریجی سالنها، تولید تئاتر با چالشهای جدیدی مواجه شد. افزایش هزینههای تولید از قبیل اجاره سالن (که برای سالنهای خصوصی گاه به چند 10میلیون تومان میرسد)، دکور، تبلیغات و حتی حملونقل و اقلام مصرفی باعث شد بسیاری از گروههای مستقل نتوانند مجددا وارد چرخه تولید شوند. در غیاب حمایت دولتی و نبود اسپانسرهای علاقهمند به تئاتر غیرتجاری، حتی نمایشهایی با کیفیت بالا و بازیگران شناختهشده هم نتوانستند مخاطب کافی جذب کنند. این فشار اقتصادی، گروههای مستقل را وادار کرد به سراغ نمایشهای کمهزینهتر، با بازیگران کمتر و محتوای سادهتر بروند که نتیجه آن افت کیفی و در نهایت کاهش اعتبار فرهنگی بود. همچنین دوران قرنطینه، سبک زندگی مخاطب را بهطور چشمگیری تغییر داد. گسترش مصرف محتوای کوتاهمدت (ویدئوهای چنددقیقهای در اینستاگرام و تیکتاک)، رواج سرگرمیهای خانگی و کاهش میل به حضور در اجتماعات، باعث شد تئاتر- بهویژه تئاتر مستقل که به تامل و مشارکت مخاطب نیاز دارد- دیگر مخاطب سابق را نداشته باشد. در این فضا، تئاترهای طنز و تجاری که تنها به خنداندن و سرگرمی سطحی میپرداختند، مخاطب بیشتری جذب کردند. تئاتر مستقل اما با محتوای انتقادی یا ساختارهای پیچیدهتر، برای مخاطب عام دشوارتر و کمجذابتر جلوه کرد.
سیاستزدگی، بیاعتمادی و بحران مشروعیت
در دوره پساکرونا، برخی تلاش کردند با استفاده از منابع دولتی یا جشنوارهها، تئاتر را احیا کنند اما اغلب این منابع تنها در اختیار نهادهای خاص یا گروههای همسو با نهادهای فرهنگی قرار گرفت. تئاتر مستقل که همواره بر استقلال فکری تاکید دارد، یا جذب این فضاها شد و استقلالش را از دست داد، یا از چرخه حمایت کاملا بیرون ماند. مخاطب آگاه نیز که پیش از این تئاتر مستقل را بهخاطر صداقت و جسارتش انتخاب میکرد، با دیدن وابستگی برخی اجراها، اعتمادش را از دست داد. این بحران مشروعیت، ضربهای فرهنگی به وجهه تئاتر مستقل وارد کرد. یکی از مسیرهای تغذیه تئاتر مستقل، دانشگاههاست اما در دوران پساکرونا، دانشگاهها نیز با بحران کیفیت آموزشی، عدم ارتباط با فضای اجرا و مهاجرت اساتید و دانشجویان مواجه شدند. در نتیجه، نسل تازهای از فارغالتحصیلان تئاتر، نه تجربه کافی برای تولید اثر دارند، نه فضای حرفهای مناسبی برای ورود به عرصه اجرا. شکاف میان دانشگاه و اجرا، بر تنهایی و انزوا در فضای تئاتر مستقل افزود. با این حال، همهچیز در حال نابودی کامل نیست. برخی گروهها با بهرهگیری از خلاقیت، فضای غیررسمی، مشارکت مخاطب و اجراهای تعاملی در فضاهای جایگزین (خانه، کافه، پارک) توانستهاند خود را زنده نگه دارند. این گروهها که اغلب مستقل از نهادها و حتی سالنهای کلاسیک هستند، تلاش دارند تئاتر را به زندگی روزمره مردم پیوند بزنند. اگرچه این تلاشها محدود و پراکندهاند اما میتوانند نقطه امیدی برای بازآفرینی هویت تئاتر مستقل باشند.
مقاومتهایی در دل تاریکی
تئاتر مستقل، بهعنوان یکی از مهمترین اشکال هنری مبتنیبر خلاقیت آزاد، کنشگری اجتماعی و بیان غیررسمی، در عصر پساکرونا با مجموعهای از بحرانهای عمیق و درهمتنیده مواجه شده است. اگر پیش از دوران همهگیری، این شاخه از تئاتر توانسته بود با وجود محدودیتها و فقدان حمایتهای نهادی، فضایی برای رشد نسل تازهای از هنرمندان و روایتهای جسورانه ایجاد کند، امروز در برابر تهدیدهایی چون فروپاشی زیرساخت، فرسایش منابع انسانی، افول مخاطب و بحران اقتصادی قرار دارد؛ تهدیدهایی که آینده این جریان را بهشدت در هالهای از ابهام قرار دادهاند. در سطح ساختاری، وابستگی نهادهای رسمی به بودجههای دولتی از یکسو و نبود مکانیسمهای حمایتی برای تئاترهای مستقل از سوی دیگر، موجب شده است که فضاهای مستقل عملا از چرخه تولید پایدار خارج شوند. گروههایی که با تلاش شخصی و سرمایه اندک نمایشهای اجتماعی و نوآورانه تولید میکردند، امروز یا از صحنه حذف شدهاند، یا به ناچار به فرمهای سطحی و تجاری گرایش پیدا کردهاند. از منظر نیروی انسانی نیز، موج گسترده مهاجرت هنرمندان، ترک حرفه یا تغییر حوزه فعالیت، بدنه خلاق این جریان را تضعیف کرده، مخاطب نیز در این میان تغییر کرده است. شیوع کرونا ذائقه فرهنگی جامعه را بهسمت محتوای کوتاهمدت، سرگرمکننده و دیجیتالی سوق داد. تئاتر، بهویژه نوع مستقل آن که بر حضور فیزیکی و تجربه زنده متکی است، دیگر در اولویت مصرف فرهنگی نیست و نتوانسته با شرایط جدید همگام شود. علاوهبر این، نبود تبلیغات کارآمد و ابزارهای ارتباطی موثر، فاصله میان هنرمند و مخاطب را بیشتر کرده است.
در این میان، سیاستگذاری فرهنگی، بهویژه از سوی نهادهای رسمی، بیش از آنکه راهحلمحور باشد، تئاتر مستقل را به حاشیه رانده و آن را فاقد مشروعیت نهادی کرده است. غیبت یک نظام حمایتی عادلانه، ضعف نهادهای صنفی و بیثباتی تصمیمگیری در حوزه هنرهای نمایشی، فرصت بازسازی را نیز محدود کرده است. با این همه، آینده تئاتر مستقل هنوز بهطور کامل از میان نرفته است. نشانههایی از خلاقیت، مقاومت و تجربههای نوین- هرچند پراکنده و شکننده- وجود دارند که در صورت دریافت حمایتهای هوشمندانه، امکان تبدیلشدن به جریانهای موثر را دارند. مهمترین نیاز امروز این حوزه، بازنگری در سیاستهای فرهنگی، ایجاد فضاهای اجرایی جایگزین، بازسازی اعتماد مخاطب و توانمندسازی گروههای مستقل است. تنها در چنین شرایطی میتوان امیدوار بود که تئاتر مستقل بار دیگر به نقش تاریخی خود در ایجاد گفتوگوی اجتماعی، نقد ساختار قدرت و بسط تخیل جمعی بازگردد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد