8 - 02 - 2018
آرزوهای بزرگ
چارلز جان هوفام دیکنز، معروف به چارلز دیکنز (۱۸۱۲-۱۸۷۰)، نویسنده و منتقد اجتماعی انگلیسی و از مهمترین نویسندگان سده نوزدهم است.در کودکی، پدرش ورشکسته شد و به زندان افتاد. چارلز نوجوان در پی این اتفاق، مجبور به کار در کارخانه شد. پس از دوران سخت کودکی و نوجوانی، در حدود ۲۰ سالگی، دیکنز جوان نخستین تجربههای ادبیاش را در حوزه تئاتر آزمود و همزمان به روزنامهنگاری، خبرنگاری و نوشتن نوشتههای کوتاه برای روزنامهها میپرداخت. دیکنز هر چند همیشه، روزنامهنگاری را کاری سخت و کمدرآمد عنوان میکرد اما تا واپسین روزهای عمر، در حال چاپ داستانهایش در مجلاتی بود که خود سردبیری بسیاری از آنها را بر عهده داشت. هر چند ورود او به عرصه رمان در ۲۵ سالگی با داستان «آقای پیکویک» و «الیور تویست» رمان مشهور دیگرش که یکسال بعد در ۱۸۳۸ نوشت، او را به شهرت جهانی رساند.«الیور تویست»، «آرزوهای بزرگ» و «داستان دو شهر»، مشهورترین و پرفروشترین آثار چارلز دیکنز و ادبیات انگلیسی هستند و مورد اقتباسهای سینمایی، نمایشی و… قرار گرفتهاند.داستانهای چارلز دیکنز به شخصیت انسانی، روحیات او و تضادها و چالشهای اخلاقی آنان میپردازد و این موجب میشود محتوای داستانهایش برای خواننده امروز نیز همچنان اندیشهبرانگیز باشد. ویژگی دیگر آثار دیکنز، پایان خوب قهرمانان داستانش در پی زندگی سخت و عذابآورشان است. برخی این ویژگی را صرفا یک «پایان خوب» میدانند و برخی دیگر خاستگاه آن را در گرایشهای مسیحی دیکنز در مفهوم رستگاری نهایی انسانهای نیک میبینند. پایان خوب و روشنی که همتایان و همروزگاران او مانند داستایفسکی، در سرنوشت انسانها و قهرمانانشان نمیدیدند.
فامیلی من پیریپ بود و اسمم فیلیپ اما از بچگی از این دو تا اسم فقط توانستم اسم پیپ را بسازم و روی خودم بگذارم. برای همین کمکم همه پیپ صدایم کردند. من اصلا پدر و مادرم را ندیدم. قبر آنها در گورستانی تاریک و پوشیده از علف در یک کلیسا بود. روی سنگ قبرشان هم چیزهایی نوشته بودند. از روی حروف اسم پدرم روی سنگ قبر، فکر میکردم لابد پدرم مردی چهارشانه و تنومند بوده و موهای مشکی و وزوزی داشته است. از شکل حروف اسم مادرم هم حدس زدم که او حتما زن مریضحالی بوده و صورتش کک و مک داشته است.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد