26 - 09 - 2023
آسیبهای فیلترینگ بر اقتصاد
دکتر اسماعیل قدیمی*
این رسم، تحت تاثیر اندیشههای مارکسیستی، وجود دارد که «نظامهای اجتماعی تولید اقتصادی» را با اصطلاحات کلی «فئودالی»، «کاپیتالیستی» یا «سوسیالیستی» یا به ظاهر لیبرالیستی «کشاورزی»، «صنعتی» و «فراصنعتی» توصیف کنند. این هر دو رویکرد متاثر از ایدههای ضدلیبرالیستی مارکس در حوزه اقتصاد
قرار داشته و به «زیربنا بودن اقتصاد» و «روبنا بودن سیاست، فرهنگ، امور اجتماعی» در یک اجتماع و جامعه تاکید دارد. برای پرهیز از تحمیل چنین ایدههای بازدارنده، به فهم سیستمی مسائل یک جامعه و اقتصاد آن و افتادن به وادی انفعال و غلتیدن به دام رندان عالم استکبار و استحمارِ پنهان، میتوان رویکرد «جامعه اطلاعات» را پیشنهاد داد، چون این رهیافت، بیش از هر رویکرد تحلیلیای، خطر بیاعتنایی، بیمهری و پیروی از سیاست سلبی به ارتباطات و اطلاعات را در اقتصاد و تجارت دنیای امروز به ما گوشزد میکند.
ارتباطات، اطلاعات و فناوریهای ایجادکننده آنها، کانون پیشرفتهای اقتصادی و تجاری امروز در جهان پیشرفته صنعتی هستند و مهمترین سند اثبات این حقیقت، پدیده جهانیسازی است که بنیادش بر نظامها و ساختارهای ارتباطی- اطلاعاتی و فناوریهای پشتیبان آنها گذاشته شده است. واقعیت پدید آمدن بزرگترین شرکتهای بینالمللی امروز جهان بر پایههای فرآوری، پردازش، پخش و مصرف اطلاعات و تکنولوژیهای اطلاعات در حوزه اقتصاد و تجارت نیز این حقیقت اقتصادی را تایید میکند.
تردید نمیتوان داشت که امروز اقتصادِ خدماتی پیشتاز در عرصه اقتصاد جهان، بدون تکنولوژیهای ارتباطات و اطلاعات نمیتواند به ماندگاری و پیشرفتش ادامه دهد. اقتصاد خدماتی، اقتصادی اطلاعات بنیان است که تنها در جوامع باز و متصف به صفت «جامعه اطلاعات» رشد و توسعه مییابد. دستاندرکاران این اقتصاد، «اطلاعات» را به عنوان نماد آگاهی و هوشیاری وارد همه عرصههای تولید میکنند و الکترونیکی شدن مشاغل و فعالیتهای اقتصادی و عرصههای وابسته به آن مثل تجارت از جمله کارهای اداری، تولیدی و خلق ارزش در قلمرو اقتصادی را میسر و ممکن میکنند. هیچ کالایی در این اقتصاد تولید نمیشود مگر اینکه از قابلیت کاربری قطعات الکترونیکی و ریزپردازندههای الکترونیکی در درونش برخوردار باشد و به پدیده جهانی «اینترنت اشیاء» وصل شود و همچنین استعداد بهرهمندی از هوش مصنوعی را هم داشته باشد.
سالها پیش (۲۰۰۶) مانوئل کستلز از جامعه موبایل یاد کرد که در آن یک ابزار الکترونیک به قلب همه همکنشیهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی تبدیل میشود و کشورهای دارای ظرفیت تولید آن و تکنولوژیهای مشابه را پیشگامان اقتصاد آینده معرفی کرد. او شاید پیشبینی نمیکرد که روزی «هوش مصنوعی» به عنوان یک پدیده جامعه اطلاعات، هوش از سرِ همه دستاندرکاران مدیریت عمومی کشورهای جهان و به ویژه اقتصاد و تجارت ببرد و پیشبینیهای او را بسیار فراتر از آن چیزی ببرد که از ذهن مارکسزده او در آن برهه تراوش کرد!
آیا باوجود این همه شواهد انکارناپذیر، بازهم کسی در جهان وجود دارد که نقش تعیینکننده رویکرد اطلاعاتگرا به امور اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی را انکار کند؟ آیا پیدا میشود کسی که فرآیندهای تولید و پخش و مصرف آزاد اطلاعات و پیامد درخشان آنها ظهور تکنولوژیهای اطلاعات را در اقتصادهای جهانی امروز، درک نکند؟
متضاد با اندیشههای مارکس، پیشگوی اجتماعی اقتصاد! «آزادی اطلاعات»، «اصالت اجتماعی اقتصاد» و «پرهیز از فیلترینگ» باعث این همه پیشرفت اقتصادی شد و نقش مبارزه دروغین طبقاتی در این پیشرفتها صفر بود! چنین خطایی در اکثر کشورها زیانهای بسیاری وارد کرد و در این میانه، چپگراها بر عمق این فاجعه افزودند و «کاپیتالیسم» را «سرمایهداری!» ترجمه کردند تا شنونده با تداعی ناهوشیار لفظ عامیانه «مایهداری» نسبت به این مفهوم همذاتپنداری کند! و از فهم و مفاهمه هوشیارانه یک مفهوم کلیدی در زندگی اجتماعی باز ماند.
این رویکردهای ویرانگر به اقتصاد باعث شد بسیاری درک نکنند که اطلاعات در قلب فعالیتهای امروز اقتصادی قرار دارد و تکنولوژیهای تولید و تکثیر و پخش آن در قالب ارتباطات ملی و بینالمللی در همه مراکز تولید نقش اساسی در تولید اقتصادی به شرح زیر دارند:
– بدون اطلاعات هیچ کالا و خدماتی ساخته و ارائه نمیشود و هیچ یک از آنها قابل عرضه در بازارهای دادوستد آنها نیستند.
– بدون ارتباطات ملی و بینالمللی باز و آزاد و بدون فیلترینگ ساختاری، هیچ مرکز و سازمان اقتصادی و تولیدیای در ایران و جهان قادر به تولید قابل رقابت در تراز بینالمللی نیست.
– بدون تکنولوژیهای ارتباطات و اطلاعات هیچ اقتصادی روی پای خود نخواهد ایستاد و هیچ استقلالی به وجود نخواهد آمد.
آیا کسی میتواند تصور کند کشوری بدون کارآفرینان، استارتآپها و شرکتهای صاحب توان ایدهپردازی و نوآوری و آموزشدیده برای رقابت با شرکتهای چندملیتی و همکاریهای مستمر با آن شرکتها مبتنی بر مهارتهای تولید و کاربرد اطلاعات از اقتصاد امروزی برخوردار است؟ پاسخ به این پرسش بدون تردید منفی است!
تجربه نشان میدهد که اقتصادهای پویا مبتنیبر اطلاعات و ارتباطات در جامعه باز، با خلاقیت و ابتکار و نوآوری سروکار دارند و تولید ایدههای تولیدی مبتنیبر جریان گسترده اطلاعات یک عامل تعیینکننده در جریان پیشرفت است. بدون فرض چنین حقیقتی و صرفا با احتساب درآمد سرانه و تولید ناخالص ملی و داخلی، شاخصهای گمراهکننده برای بسیاری از تقلیلگرایان و نه تحلیلگران! مسوولان اقتصادی بسیاری از کشورهای جهان از فهم سیستمی قلمروهای تولید و توزیع و پخش کالاها و خدمات بازمیمانند یا شاید جویای آن هستند.
این واقعیت را سالها پیش یک اندیشمند پیشتر مارکسیست، به نام مانوئل کستلز خاطرنشان کرد که چین از نظر اقتصادی یک اقتصاد «تولید انبوه» دارد. این تعبیر از آن رو درست است که چینیها از مهارت حرفهای ایجاد «ارزش اقتصادی» برخوردار نیستند و نمیتوانند به مزیت رقابتی برسند چون جریان آزاد اطلاعات و ارتباطات در آن کشور وجود ندارد. شاید تنها مزیت این کشور در تولید اقتصادی در تراز جهانی ارتباطات هوشمندانه با جهان پیشرفته، کار ارزانقیمت و مهندسی معکوس باشد. میتوان تاکید کرد که اقتصادهای ارزشآفرین قادرند در صدر جدول اقتصادهای برتر جهان باقی بمانند و در این برتری به عوامل درونزاد تکیه کنند.
پرسش این است که چه اقتصادهایی ارزشآفرین بهشمار میآیند و چه مزیتی بر دیگران دارند؟ پاسخ این است: اقتصادهای مبتنی بر اطلاعات و ارتباطات و فناوری مربوط به آنها. در پاسخ به این پرسش که آیا کشورهای صنعتی تراز اول جهان که تحت عنوانهای مختلف شناخته میشوند، جملگی میتوانند در زمره اقتصادهای برتر به شمار آیند، باید گفت: هیچ کشوری صرفا با شاخصهای «درآمد سرانه» و «تولید ناخالص داخلی و ملی» نمیتواند در زمره اقتصادهای اطلاعات بنیان لحاظ شود.
به عنوان مثال میشود کویت و قطر و عربستان سعودی و … با بالاترین درآمدهای سرانه و «جیدیپی» را صاحب اقتصادهای واقعی در جهان بهشمار آورد؟ معلوم است که پاسخ این پرسش منفی است. حتی چین در رتبه دوم اقتصاد جهان با این شاخصهای گمراهکننده، در واقعیت از قابلیت رقابتی به عنوان مهمترین شاخص در اقتصاد با کشورهای صنعتی برخوردار نیست و مزیت رقابتی درونزادی ندارد.
واقعیت این است که سیاستمداران و اقتصاددانهای متاثر از مارکسیسم، با گلآلود شدن بسترهای فهم اجتماعی از اقتصاد با دروغِ ایدئولوژیکِ زیربنا بودن اقتصاد در زندگی اجتماعی، خود و مردم خود را از فهمِ نقشِ ارزشهای اجتماعی اقتصاد، یعنی کارآفرینی، خلاقیت و نوآوری و رقابت اجتماعی برای کسب مزیت تولیدی، با توسل به شیوههای مرسومِ تبلیغی محروم کردهاند. به عنوان مثال، کاپیتالیستیخواندن نظامهای کارآفرین و ارزشآفرین به منظور طرح دروغ بزرگ رهبری احزاب کارگری! نه تنها هیچ کمکی به ادعاهای برابری اقتصادی و عدالت برای کارگران و ضعیفان نکرده، بلکه این قشرها را به پایینترین سطح رفاه در کشورهای مدعی عدالت، رسانده است!
این رویکرد ایدئولوژیک مبتنی بر فیلترینگ ساختاری اطلاعات در قلمرو اقتصاد و دیگر عرصههاست که حکومتهای دارای زمینه این خطاها را از درک واقعیت مرکزیت اطلاعات و ارتباطات در فعالیتهای اقتصادی محروم کرده است. چین کشوری است که بزرگترین سیستم فیلترینگ ساختاری اطلاعات را به خاطر آلودگی به ویروس مارکسیسم در گذشته و اکنون ماندن در سیاستهای غلط آن دوره اعمال میکند و مقام دوم فریبنده و شکننده را در دستهبندیهای اقتصادی بهدست آورده است.
این کشور به خاطر برقراری مناسبات اقتصادی با جهان پیشرفته به مقام فریبنده دوم اقتصادی جهان با صفت «تولید انبوه» رسیده است. این کشور به خاطر نادیده گرفتن نقشهای اجتماعی و فرهنگی در دنیای اقتصاد، خود را از دستاورد شگرف لزوم ارزشآفرینی اقتصادی محروم کرده و اگر همین امروز رابطهاش با جهان دارای اقتصاد ارزشآفرین دچار افول شود با بحرانهای جدی روبهرو خواهد شد؟
لازم به تذکر است که مقایسه چین و کشورهای غربی در این یادداشت، عمدتا به خاطر این است که تصمیمگیران اقتصادی کشور بتوانند پیامدهای ناگوار تبدیل ایران به بازار مصرف کالاهای کمکیفیت چین را که ماحصل غفلت از نقش اطلاعات و ارتباطات در اقتصاد است، درک و برای خروج کشور از بنبستهای کنونی اقتصاد حکومتی، چارهاندیشی کنند.
* استاد ارتباطات
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد