4 - 02 - 2024
آمریکا و تکرار عملیات «روباه صحرا» در خاورمیانه
دکتر صلاحالدین هرسنی*
با وجود همه پیامدها، واشنگتن نتوانست حمله بزرگ پهپادی به یک پایگاه نظامی ارتش آمریکا یعنی برج ۲۲ در مرز میان اردن و سوریه را بیپاسخ بگذارد و سرانجام تصمیم گرفت وعده اخیر لوید آستین وزیر دفاع دولت بایدن را به واسطه حملات وسیع به خاک عراق و سوریه با استفاده از بمبافکنهای دوربرد B1 اجرا کند.
اجرای این عملیات آمریکا در واکنش به حمله بزرگ پهپادی به برج ۲۲ در روز یکشنبه ۲۸ ژانویه بوده است؛ پایگاه و برجی که وابسته به ستاد مرکزی ارتش آمریکا موسوم به «سنتکام» بوده که منجر به کشته شدن ۳ نظامی آمریکایی و زخمی شدن ۳۴ نظامی دیگر شد. تا قبل از اظهارنظر آستین همه نشانهها و قرائن حاکی از آن بود که طرح واشنگتن به عاملان حمله بیشتر یک بلوف سیاسی است، چراکه هرگونه اقدامات تقابلی واشنگتن نیروهای پُراکسی و نیابتی نظیر حزبالله در لبنان، زینبیون در سوریه و کتائب حزبالله در عراق و بیش از همه حوثیها در یمن را در مواضع آمادگی بیشتر قرار میدهد و عزمشان را با هدف حمله به منافع واشنگتن و بزرگترین متحدش یعنی تلآویو که در هدفگذاری در جنگ غزه یعنی دستگیری و نابودی رهبران حماس ناکام مانده است، جزم میکند. به رغم چنین مخاطراتی، فشار جمهوریخواهان بر بایدن مواضع واشنگتن را تغییر داده و حالا ارتش آمریکا خود را ناگزیر به پاسخ متقابل به عاملان و حامیان حمله روز یکشنبه ۲۸ ژانویه کرده است، زیرا اگر ارتش آمریکا پاسخ متقابلی به عاملان حمله و حامیانش نشان نمیداد این دست از حوادث نهتنها تکرار نمیشد، بلکه موجب جسارت و افزایش انگیزه نیروهای نیابتی میشد. واقعیت این است که از زمان آغاز جنگ اسرائیل و حماس در هفتم اکتبر، پایگاههای آمریکایی در عراق و سوریه با حملات پهپادی و موشکی مواجه شدهاند که حمله به برج ۲۲ آخرین آن است. در شرایطی که آمریکا عزم خود را در پاسخ به عاملان حمله جزم کرده است، منطقه و محیط پرآشوب غرب آسیا در شروع فاز جدیدی از بحران قرار میگیرد و شرایط به نقطه جوش میرسد.
از منظر نشانهشناسی، اجرای پاسخ متقابل آمریکا به عاملان حمله برج ۲۲ که گفته شده است از سوی کتائب حزبالله صورت گرفته، شبیه عملیات «روباه صحرا» است. عملیات «روباه صحرا» که با ائتلاف بریتانیای عصر تونی بلر و دولت بیل کلینتون در دسامبر ۱۹۹۸ علیه عراق بوده، در تداوم عملیات «طوفان صحرا» در پاکسازی ارتش عراق در مساله اشغال کویت بود. دستور کار عملیات روباه صحرا جلوگیری از سیاستهای آزار و ایذای صدام حسین از شعیان و اکراد عراق بود که تا حدودی توانست حیات سیاسی شیعیان و اکراد عراق را تضمین کند. عملیات روباه صحرا ایالات متحده آمریکا به همراه بریتانیا مبتنی بر جلوهها و نشانگانی چون: هدفگذاری، چندمرحلهای، رعایت اصل غافلگیری، طمعهگذاری، طعمهیابی و سرانجام مبادرت بوده است. آنگونه که لوید آستین بابت اقدام متقابل واشنگتن وعده داده و ارتش آمریکا نیز آن را انجام داده است، چیزی جز بازتاب و انعکاس عملیات روباه صحرا نیست. بنابراین عملیات جدید آمریکا که در پاسخ به حمله نیروهای وابسته به سنتکام در مرز اردن و عراق به انجام میرسد نشانههایی چون: بهانهیابی، بحرانسازی، واپایش تهدیدات، طعمهگذاری، طعمهیابی، تاکتیکهای نامتقارن، چندجبههای و چندلایهای به همراه دارد. به نظر میرسد انجام عملیات جدید واشنگتن آن هم به سبک و اسلوب عملیات روباه صحرا بیشتر متاثر از شرایط آب و هوایی، فقدان تمهیدات لازم لجستیکی، فقدان آمادهسازی سازوکارهای حقوقی و فقدان هماهنگی با متحدان است. با آنکه لوید آستین اعلام کرده که قصد ما در تدارک این عملیات گشایش جبهههای جنگی جدید مثلا جنگ تمامعیار بین اسرائیل و حزبالله لبنان نیست، اما به نظر میرسد که تحرکات واشنگتن غیرمستقیم پای همه بازیگران نیابتی را به میانه جنگ باز میکند. به ویژه آنکه لوید آستین اعلام کرده: حمله ما بیشتر متوجه کسانی است که گروههایی چون کتائب حزبالله را آموزش میدهند و از آنها حمایت میکنند که به نظر میرسد منظور آن ایران است. حال اگر این حمله بیشتر تدارکی برای مهار اقدامات نامتقارن ایران در حمایت از گروههای نیابتی باشد، ایران از الگوها و سازوکارهای نامتقارن و کنش انتقامی آن هم به واسطه حمایت از گروههای نیابتی هزینه واشنگتن را در خاورمیانه افزایش خواهد داد. در سطحی دیگر، وجود و شکلگیری مثلثی چون قطر، ترکیه و ایران در حمایت لجستیکی از حماس، ناکامی تلآویو را در کارزار غزه افزایش میدهد که به واقع آن هم به زیان واشنگتن خواهد بود، البته این تنها مخاطرهای نیست که عاید آمریکا میشود. مهمترین مخاطره دیگری که در انتظار آمریکاست، اقدامات حوثیها و افزایش انگیزه آنان در بیثباتسازی دریای سرخ است؛ دریایی که بسیاری از کشتیها پس از گذر از بابالمندب و عبور از طول دریای سرخ میتوانند راه خود را از کانال سوئز به سوی دریای مدیترانه ادامه دهند. واقعیت آن است که از زمان بیثباتی دریای سرخ میزان حق دریافت ترانزیت از سوی مصر به واسطه عبور کشتیهای تجاری از آبراه و کانال سوئز و همچنین عبور بیضرر کشتیهای چینی از تنگه بابالمندب و ورود به مدیترانه از کانال سوئز به کمترین حد خود رسیده و این کشورها به جهت منافع اقتصادی خود حاضر به شروع جنگ پرشدت واشنگتن و جریانهای مقاومت در هندسه ژئوپلیتیک آسیا نیستند. محققا بیثباتیسازی دریای سرخ و چالش ترانزیتی میتواند موجب اجماع و ائتلافی از سوی این کشورها علیه واشنگتن شود.
* کارشناس و تحلیلگر ارشد
مسائل بینالملل
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد