31 - 07 - 2024
ادبیات اغواگرایانه ترامپ در رقابتهای انتخاباتی
دکتر صلاحالدین هرسنی*
ترامپ را میتوان پدیده انتخاباتی دوران اخیر ایالاتمتحده آمریکا در کنوانسیونهای ایالتی، کنوانسیون ملی حزب جمهوریخواه و سرانجام برآیند و نتیجه انتخابات 2016 دانست. محور اصلی اندیشههای ترامپ را ملیگرایی و بازگشت عظمت آمریکا شکل میدهد. به عبارت دیگر، ادبیات سیاسی و الگوی رفتاری ترامپ، نشانههایی از ملیگرایی آمریکایی را منعکس میسازد. نشانگان اصلی ملیگرایی آمریکایی، مبتنیبر انگارههایی چون «شهری بر فراز تپه» و «رسالتگرایی هنجاری» و «ژئوپلیتیک جهانی» است. البته قدرتیابی ترامپ معلول «قدرت پنهان» موجود در سازوکارهای نظام سیاسی آمریکا نیز است. محور اصلی قدرت پنهان آمریکا را میتوان در نهادهایی جستوجو کرد که گروههای صهیونیستمحور در ساختار سیاسی ایالاتمتحده ایجاد کرده و زمینه جایگاهیابی ترامپ را به وجود آورده است. ترامپ براساس الگوی رفتاری مبتنیبر ملیگرایی آمریکایی توانست موقعیت مطلوبی را با خانواده راکفلر، خانواده روچیلد، باشگاههای شبانه، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، موساد، کازینوی قمار آتلانتیکسیتی در نیوجرسی، شرکت مری کارتر، مایر لانسکی رییس سرشناس هیاتمدیره سندیکای کازینوداران آمریکا برقرار سازد. تمامی نهادهای یادشده زیرساختهای قدرت پنهان آمریکا را شکل میدهند. هرگاه صحبت از قدرت پنهان آمریکا میشود، نقش سازمانهای اطلاعاتی، نهادهای صهیونیستمحور و خانوادههایی برجسته میشود که سیاست قدرت و الگوهای کنش تهاجمی برای ثروت بیشتر را سازماندهی میکنند. براین اساس، محور اصلی اندیشه ترامپ را رهبری جهان براساس قدرت و ابتکار عمل شکل میدهد.
انتشار کتاب «هنر معامله» توسط ترامپ نشان میدهد که او از قابلیت لازم برای پیوند با گروههایی برخوردار بوده که از قابلیت انجام «جنایتهای سازمان یافته» در آمریکا برخوردارند. در چنین بستری است که ادبیات ترامپ چه در رقابتهای انتخاباتی 2016 و چه در انتخابات پیشرو در ماه نوامبر2024، بیشتر رویکرد اغواگرایانه دارد. تلاش ترامپ در بهکارگیری ادبیات اغواگرایانه آن است که نشان دهد از قابلیت لازم برای اثربخشی سیاسی، اجتماعی و بینالمللی برخوردار است.
بهکارگیری چنین ادبیاتی از سوی ترامپ به معنای آن است که ترامپ میتواند احساسات خفته و نهفته جامعه آمریکا را منعکس و بیدار سازد. ادبیات اغواگرایانه ترامپ در کارزار انتخابات 2016 و در انتخابات پیشرو نهتنها علیه هیلاری کلینتون، بایدن و کامالا هریس بلکه آن را باید نمادی از ادبیات انتقادی نسبت به ساختار سیاسی آمریکا دانست. به ویژه آنکه در شرایط حاضر ترامپ خندههای نمکین هریس را نشانه بلاهت،خفت و مایه وهن دموکراتها میداند.
نقشیابی و خیز دوباره ترامپ به همراه ادبیات اغواگرایانهاش نشان میدهد که ساختار اجتماعی و سیاسی آمریکا به واسطه حضور روسایجمهوری مربوط به حزب دموکرات به ویژه اوباما و بایدن با نشانههایی از آنومی و بیثباتی روبهرو شده است. آنومی یا بیثباتی و بیهنجاری در شرایطی ظهور مییابد که ساختار اجتماعی، اعتماد عمومی خود را به نخبگان و نهادهای سیاسی از دست بدهد. شکلگیری این تکانه و شوک اجتماعی را میتوان به منزله کاهش سرمایه اجتماعی در روند مشارکت و کنشهای انتخاباتی در ایالاتمتحده آمریکا دانست. انتشار فایل صوتی و آشکارسازی فساد اخلاقی ترامپ از سوی گروههای رقیب را میتوان به عنوان واکنش در برابر ادبیات اغواگرایانه ترامپ برای متهمسازی دانست، در حالی که چنین سازوکارهایی به نتیجه مطلوب برای پیروزی هیلاری در انتخابات 2016 نشد. اینگونه مفاهیم و ادبیات زمینههای لازم برای انزجار نخبگان از ترامپ را به وجود آورده است، در حالی که بسیاری از گروههای اجتماعی و شهروندان آمریکایی از ترامپ به عنوان فردی با جسارت برای نقشیابی سیاسی و ساختاری یاد میکنند.
با وجود چنین فرآیندی واقعیت آن است که ترامپ منجر به کاهش سرمایه اجتماعی نخبگان در فضای افکار عمومی جامعه و ساختار حزبی آمریکا شد. براساس چنین ادراکی نیروهای حاشیهای آمریکا که بخشی از آنها را میتوان در چارچوب جنبش «تی پارتی» و همچنین جنبش «وال استریت» تحلیل کرد، در روز انتخابات یعنی اولین دوشنبه ماه نوامبر 2016 از ترامپ حمایت به عمل آوردند. حتی تلاش مدونا، جنیفر لوپز، باراک اوباما و میشل اوباما و برنی سندرز نیز نتوانست زمینههای پیروزی هیلاری را به وجود آورد.
در انتخابات 2024 نیز به نظر میرسد که در همانند گذشته بر همان پاشنه میچرخد. در چنین بستری خیز دوباره ترامپ برای راهیابی به کاخ سفید بیانگر این نکته است که هرگاه ساختار سیاسی و اجتماعی کشورها با نشانههایی از بحران روبهرو شود، زمینه برای ظهور نیروهای حاشیهای به وجود میآید. به واقع نیروهای حاشیهای در ایالتهای کمتر توسعهیافته آمریکا توانستند زمینه پیروزی میلیمتری ترامپ در کسب کارتهای الکترال کالج بیشتر را به وجود آورند. به این ترتیب، پیروزی ترامپ در انتخابات 2016 و شاید در 2024 را میتوان انعکاس نقشیابی نیروهای ناراضی از الیگارشی قدرت دانست. تغییر در الگوهای کنش سیاسی آمریکا به واسطه خیز مجدد ترامپ تابعی از عوامل و مولفههای فرهنگی و اجتماعی است. ترامپ تلاش دارد تا شکل جدیدی از موازنه تهدید را براساس مولفههای اجتماعی و گفتمانی در فضای داخلی ایالاتمتحده آمریکا و رقابتهای بینالمللی فراهم سازد. با این همه نمیتوان گفت که قطار سیاستش همواره
خالی نمیرود.
* کارشناس و تحلیلگر ارشد مسائل بینالملل
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد