28 - 12 - 2024
از تنش صفر با همسایگان تا پیرامونگرایی تهاجمی
محمدرضا ستاری
زمانی که رجب طیب اردوغان در سال2002 در ترکیه قدرت را به دست گرفت، تیم سیاست خارجی او به رهبری احمد داووداوغلو نقشه راهی برای دولت وی طراحی کردند که به نام تنش صفر با همسایگان معروف شد. طبق این نقشه راه، دکترین سیاست خارجی ترکیه براساس پیرامونگرایی و با اصل تنش صفر با همسایگان بنا شد. در واقع مطابق با این دکترین، اصول سیاست خارجی جدید سه رکن بنیادین داشت؛ نخست اینکه ترکیه به عنوان وارث امپراطوری عثمانی در سرزمینهای این امپراطوری باید نفوذ فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خود را به صورت نرم تثبیت کند. دوم اینکه ترکیه در منطقه قفقاز و آسیای میانه، یعنی کشورهایی که آنکارا از آنها به عنوان ترک زبان نام میبرد باید چنین دستور کاری را دنبال کند و موضوع سوم این است که سیاست پیرامونگرایی باید با مولفه تنش صفر با همسایگان و براساس قدرت نرم ترکیه دنبال شود.
چنین رویکردی از سوی آنکارا تا سال2011 یعنی تا زمان اوجگیری تحولات موسوم به بهار عربی دنبال و حتی تبدیل به الگوی سیاست خارجی در منطقه خاورمیانه شد اما ناگهان و به واسطه اتفاقات و جریانات پرسرعتی که در شمال آفریقا و خاورمیانه صورت گرفت، رجب طیب اردوغان با کنار گذاشتن مولفه اصلی تنش صفر با همسایگان، اصل پیرامونگرایی در سیاست خارجی را بهگونهای دیگر دنبال کرد؛ مدلی که کارشناسان از آن به عنوان سیاست خارجی پاندولی یاد میکنند. به این معنی که آنکارا، فارغ از مبانی اصولی در دکترین طراحی شده، در هر مقطعی از زمان به موازات منافع کوتاهمدت و میانمدت تغییر جهت و رویه داده و از همان زمان هم شاهد هستیم که ترکیه در سیاست خارجی خود رفتاری پاندولی، ضد و نقیض و در عین حال فرصتطلبانه را در پیش گرفته است.
در چنین شرایطی آنکارا با ورود به سیاست خارجی پیرامونگرایی تهاجمی، بیشتر از آنکه نقش بازیساز را برعهده داشته باشد، در اکثر مواقع در قامت یک بازی خرابکن ظاهر شده است. امری که نمونه تام و تمام آن را میتوان در رفتار اردوغان در سوریه مشاهده کرد؛ سوریهای که تا قبل از اعتراضات به رژیم اسد و درگیر شدن در جنگ داخلی خانمانسوز از متحدان نزدیک اردوغان بود اما پس از 2011، اردوغان به اصلیترین دشمن اسد تبدیل شد.
در همین رابطه، لازم به ذکر است که نوع و نحوه بازی ترکیه در طول سالهای اخیر بهگونهای بوده که حالا به نظر میرسد آنها در عین حالی که منافع کوتاهمدت را در ظاهر دنبال میکردند اما حالا یک خروجی استراتژیک بلندمدت را نیز از تحولات پرشتاب کنونی برای خود استخراج کردهاند؛ اول اینکه پس از سالها حضور ترکیه در شمال سوریه و درگیری آنکارا با کردها، با سقوط حکومت اسد، یک موقعیت بیبدیل برای تثبیت عمق استراتژیک ترکیه در مرزهای جنوبی پیش آمده و حاکمان جدید سوریه نیز در همراهی با اردوغان به عنوان نیروی نیابتی او در مقابله با کردها و هرگونه ایده خودمختاری در شمال و شمالشرقی سوریه عمل میکنند.
موضوع دوم این است که ترکیه با حمایت از ارتش آزاد و گروه تحریرالشام در طول سالهای اخیر مترصد فرصت بود که این فرصت طلایی را اقدامات اسرائیل در طول 15ماه گذشته برای ترکها در منطقه فراهم کرد. به همین منظور هم حالا گروه تحت حمایت اردوغان به عنوان نیرو و قدرت اصلی سوریه تا به اینجای کار در دمشق حضور دارند. مورد بعدی و بسیار مهم دیگر این است که ترکیه به عنوان عضوی از ناتو در نهایت امر سیاستهایش با غرب و به خصوص ایالاتمتحده آمریکا هماهنگ است. در نتیجه نحوه بازیگری ترکیه به خصوص در خاورمیانه از یکسو ادامه سیاست پیرامونگرایی تهاجمی است و از سوی دیگر مطابقت خاصی با اهداف ایالاتمتحده آمریکا در لایههای زیرین دارد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد