19 - 05 - 2020
از شغلهای مهجور مانده تا آثار باستانی
گروه فرهنگ- وعده، میدان آزادی است. گروهی از خبرنگاران و تصویربرداران و عکاسانی که قرار است به میزبانی شهرداری قزوین راهی سفر یک روزه به این استان شوند و بازدیدی از تغییرات جدید و مناطق گردشگری داشته باشند. در جادهای با ترافیک روان و نسبتا مناسب راهی دیدار از قزوین میشویم تا درست در هفته فرهنگی قزوین که مختص معرفی این استان به سراسر کشور و همینطور گردشگران خارجی است بتوانیم رویدادهای هنری و فرهنگی و گردشگری استان را از نزدیک نظارهگر باشیم. همیشه پیش آمده برای عبور از جاده و رسیدن به مقاصد گردشگری همچون تاکستان، زنجان، تبریز یا ورود به استان گیلان باید از قزوین عبور کنیم، اما نه از داخل شهر. عمده مسافران و گردشگران فقط از کنار قزوین عبور میکنند و هیچ توقفی داخل آن ندارند و این نخستین اجحافی است که به این شهر میشود. مسافرانی که همه گشت و گذار و هزینهکردهایشان برای زنجانیها، رشتیها و تبریزیهاست و کمتر کسی به دلایل متعدد انرژی و زمان به خرج میداده و قزوین را به عنوان مقصد گردشگری صرف خود انتخاب میکرده است. آگاهی پایین، نبود تبلیغات گسترده و عدم معرفی مناسب جذابیتهای این استان برای عموم مردم از رسانههای سراسری همچون رادیو و تلویزیون، بیتوجهی خبرگزاریها و روزنامهها به شناخت جاذبههای گردشگری و میراث فرهنگی این استان، بیان ضعفها و قوتها برای رسیدگی بیشتر و توجه عمومی به این استان و جذب مردم با نشان دادن پتانسیلهای استان از عمده دلایل نادیده گرفته شدن قزوین به عنوان مقصد بکر برای گردشگران بوده است. شهرداری قزوین ظرف یک سال گذشته تلاش و هزینه زیادی انجام داده تا بتواند این استان زیبا، با اصالت، جذاب، کهن و دوستداشتنی با انبوهی از میراث فرهنگی و آثار باستانی و تنوع خوراکی و شیرینی و طبیعتی خوش آب و هوا را به عموم مردم کشور معرفی کند.
شغلهای مهجور و در حال انقراض قزوین
پس از ورود به ساختمان قدیمی شهرداری قزوین و میزبانی روابط عمومی این سازمان، به سمت مرکز بازخوانی هویت کهن پیشههای شهر قزوین رفتیم که اعضای شورای شهر به همراه برخی فرهیختگان و از همه مهمتر چهار نفر از نمایندگان مشاغل سنتی قزوین در آنجا حضور داشتند که شغلشان در حال از بین رفتن و فراموشی است. این شغلها شامل خشکهپزی، مسگری، قفلسازی و حلاجی بود. ابتدا نمایندهای از صنف «خشکهپزی» به عنوان یکی از معدود خشکهپزان استان پشت تریبون قرار گرفت و در خصوص وضعیت این شغل و اینکه چقدر میزان آن کم شده صحبتهایی به حاضران ارائه داد. او که میراثدار شغل پدری خود بود، تاکید کرد: خشکه در شهرهای دیگر هم رواج دارد اما اصل برند آن برای استان قزوین است که هنوز هم این نان شیرین به نام آنها ثبت نشده است. در واقع خشکه، یکی از شیرینیهای سنتی استان قزوین با عناوین نان روغنی، نان شیرمال و نان زنجبیلی است که در کارگاههای خشکهپزی پخت میشود و در بین مردم قزوین با نام قاقفروشی معروف شده است. در میان این کارگاهها کارگاه خشکهپزی بهشتیان از سال ۱۳۲۶تاکنون در این شغل ماندگار بوده و در بین مردم قزوین از محبوبیت بسیاری برخوردار است.
دیگر شغل مهجور مانده مسگری بود که کارگاههای اندکی از آن باقی مانده و نمود شهری کمرنگی نیز در بازارهای قزوین دارد. هنرمند این حوزه که پیرمردی زحمتکش است میگوید: قدیمها سفیدکاری مس به شدت رواج داشت اما حالا تبلیغاتی برای خاصیت مس و این مساله چندان انجام نمیشود. اما یکی از شغلهای جذاب و مختص این استان، «قفلسازی» است که خود به نوعی هنر محسوب میشود. قفلسازی در فهرست آثار ملی ثبت شده است. مهمترین قفلساز شهر قزوین غلامحسین کوکبی و برخی از اقوامش هستند که ۴۵ سال است قفلسازی و تعمیرات هر گونه قفل سنتی و رمزی و مدرن در بازار این شهر دارد. ناشنوا و بیسواد است اما چنان هنری در ساخت قفلهای متعدد امروزی و سنتی دارد که آدمی را شگفتزده میکند. همسرش به جای او پشت تریبون صحبتهایی میکند و تنها درخواستشان دریافت یک غرفه است که بتوانند نمونه کارهایش را ارائه دهند. او با بیان خاطرهای تلخ عنوان میکند: نخستین گاوصندوق بانک ملی روی دست برادرش میافتد و دست او قطع میشود. اما دیگر برادران و دایی کوکبی هم قفلساز بودهاند و این شغل میراثی را تاکنون حفظ کردهاند که لازم است شهرداری استان و میراث فرهنگی با حمایت مادی و معنوی خود بیشتر از این اجازه مهجور شدن و از دست رفتن این هنر را ندهد. دیگر شغل در معرض انقراض، حلاجی است. یکی از حلاجان معروف این استان ابوالفضل میرزا عبدالله است که ۳۵ سال است در مغازه پدریاش در این شغل ماندگار شده و میتوان گفت مشهورترین حلاج قزوین است. او در صحبتهایش با ناراحتی میگوید: مردم حلاجی و تهیه رختخواب پشمی و لحاف و تشک را از یاد بردهاند. مردم طوری برخورد میکنند انگار ۱۰۰ سال پیش این حرفه رواج داشته! نه اینکه همین حالا هم هنوز در کوچه پسکوچههای این شهر لحافدوزان و حلاجان مشغول کار هستند. او میگوید: سه چهار نفر بیشتر در این شغل به صورت جدی باقی نماندهاند که حمایت بالایی را میطلبند. میرزا عبدالله معتقد است: لحاف پشمی و استفاده از رختخواب حلاجیشده برای سلامتی مردم مفید است. تا همین چند سال پیش همچنان بسیار زیاد به دلیل آب و هوای سرد استان قزوین استفاده میشد اما حالا در شهر خیلی کم کسی سراغ لحافدوز میرود. روستاییها بیشتر استقبال میکنند. الان آنقدر رختخواب آماده و پتوهای بازاری و متنوع سبک زیاد شده که دیگر کسی سراغ اینها نمیآید.
بازدید از اماکن تاریخی و لذت در کافههای سرای سعدالسطنه
پس از دیدار از صاحبان مشاغل مهجور مانده به سمت یکی از مهمترین مرکز تاریخی این استان و یکی از زیباترین بازارچههای سنتی کشور این بار در قالب یک کاروانسرای تاریخی رفتیم. آجرچینیهای بسیار ظرافتمندانه و هماهنگی کاشیهای فیروزه لابهلای آنها در فضایی پر از آرامش با کوچهها و تیمچههای تودرتو نمای نخستی است که از «سعدالسلطنه» هر بینندهای را به خود مجذوب میکند؛ کافهها و مراکز ارائه هنرهای متفاوت با صنایعدستیای که بعضا خاص این استان است و به دست هنرجویان و خلاقان آنجا ساخته میشود و در معرض نمایش عموم گذاشته میشود. به مرکز سعدالسلطنه که میرسید، پیرمرد پارچهباف و جاجیمبافی را میبینید که با نخهای پشمی و رنگهای چشمنواز زیراندازها و و رومبلی و قالیچههای زیبایی با دستگاه چوبی قدیمی خود میبافد. این کاروانسرا دارای محوطه تاریخی بسیار زیبایی است که در حال حاضر بزرگترین مجموعه کاروانسرایی شهر قزوین محسوب میشود که در عهد قاجار و در زمان ناصرالدین شاه توسط سعدالسلطنه، فرماندار وقت قزوین بنا شده است. کاروانسرای سعدالسلطنه بزرگترین کاروانسرای سرپوشیده جهان و بزرگترین کاروانسرای درونشهری ایران و یکی از معدود کاروانسراهای ایران است که دارای چندین حمام، سرا، تیمچه، شترخان، راسته، چهارسوق، مسجد، چایخانه و… است. نقش این کاروانسرا در گذشته به عنوان یک سرای بازرگانی بوده است. کاروانسرای سعدالسلطنه از بناهای تودرتو تشکیل شده. در سرتاسر حیاط آن حجرههایی دیده میشود که تزئینات بسیار خاصی دارند و قسمتهایی از بازار از هم میگذرند. این بنا دارای چندین ورودی، چندین حیاط وسیع، حجرههای متعدد، هشتیهای باشکوه، دالانهای طویل و تزئینات آجرتراشی شده است. گردشگران خارجی و داخلی زیادی را میتوان در این مرکز دید. پس از آن از حمام قاجار دیدن کردیم که حمامی متعلق به آن دوره است و همزمان موزه مردمشناسی از آداب و رسوم و سنن و فرهنگ مردم قزوین را از گذشته تا امروز نیز نشان داده است؛ حمامی دیدنی با کاشیکاریهای آبی فیروزهای و چشمنواز با برخی آثار قدیمی و عتیقه، متعلق به دوران قاجار. بعد از حمام قاجار بود که به سمت یکی دیگر از زیباترین و بکرترین مراکز تاریخی این شهر رفتیم. «حسینیه امینیها» که توسط مردی از دوره قاجار به یادگار مانده است؛ خانهای بسیار زیبا با ارسیهای شکیل و شیشههای رنگارنگ و لوسترهای کریستال سفارشی خریداری شده از قلب اروپا، زیبایی چشمنوازی از تلفیق هنر ایرانی و مصنوعات خارجی به گردشگران ارائه میدهد. خانهای با ۱۶ اتاق تودرتو با درها و پنجرههای تابستانی و زمستانی با فرشهای دستباف ارزشمند لاکی قدیمی ایرانی که زمانی ناصرالدین شاه چشم طمع بر آن داشت اما صاحب ملک اجازه دستیابی به آن را به او نداد و حالا تبدیل به حسینیهای شده که در ایام محرم میزبان عزاداری مردم است. این حسینیه فضایی خاص و لطیف همراه با انرژیهای مثبت زیاد است که میتوانید ساعتها در آرامش آنجا بنشینید و فقط تماشا کنید و لذت ببرید از زیباییهای این خانه و طاقچهها و درها و گرهچینیهای چوبیاش. عمارت چهل ستون که بقایای نقاشیهای زیبای دوران صفویه در این ساختمان است و حال تبدیل به موزه خوشنویسی و نگهداری از آثار با ارزش خط نیز شده است، از دیگر بازدیدهای ما از برخی آثار باستانی قزوین بود. پس از آن از عمارت عالیقاپو و حیاط دنج آن با چنارهای بلند و پارک خوش آب و هوایی که در آن قرار دارد نیز بازدید کردیم. همان نقطه بود که وقتی عالیقاپو چهل ستون قزوین را با عالی قاپو و چهلستون اصفهان که همزمان در یک دوره ساخته شدهاند، مقایسه میکنید و میبینید به دلیل پروپاگاندای گردشگری اصفهان قدر این دو عمارت قزوین مهجور مانده و کمتر دیده شده است. اما شما از هر کودکی بپرسید میتواند عمارت چهل ستون اصفهان و زیباییهایش را برایتان توصیف کند. هر چه بیشتر از این شهر و کوچه پسکوچههای تاریخی آن بازدید میکنیم، بیشتر حیران میشویم و مغموم از اینکه این استان تا این میزان قابلیت و زیبایی تاریخی و طبیعی و جذابیتهای خورد و خوراکی و صنایعدستی داشته و این همه مهجور مانده و طیفهای مختلفی آگاهانه یا ناآگاهانه نسبت به آن کمتوجهی کردهاند و این استان را به دیگران معرفی نکردهاند. وقتی خانههای قدیمی را در کوچههای مختلف شهر میبینید و از معماری آنها به وجد میآیید، وقتی عطاریها و سرکهفروشیها و شیرینیفروشیهایی در شهر میبینید که انواع سرکه و ربهای خانگی و معجونهای خلاقانه و شیرینیهای خوشطعم خود اهالی این شهر میفروشند و به حدی لذیذ هستند که نمونه آنها را در جای دیگری ندیده و نچشیدهاید، پی میبرید پتانسیل این شهر بیش از این حرفهاست و مربوط به چند اثر باستانی و تاریخی نمیشود و بیش از اینها باید به آن پرداخت. قزوین را باید دید، باید شنید، باید از قیمهنثار معروف و خوراکیهای جذاب آن چشید و به دیگران معرفی کرد چون قطعا اتفاقات خوبی با سفر به این شهر برایشان رقم خواهد خورد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد