14 - 11 - 2019
از مغازه خودکشی تا شاهنامهها
مغازه خودکشی
مغازه خودکشی یک فانتزی سیاهِ تکاندهنده است که بعد از چاپ شدن در سالِ ۲۰۰۷، توجهِ فراوانی برانگیخت. رمانِ عجیبِ ژان توله (۱۹۵۳)، نویسنده و فیلمنامهنویسِ فرانسوی، هجوی است تمامعیار درباره مرگ و امید. رمان درباره یک دکانِ فروشِ ابزار و ادواتِ خودکشی است. همهجور خنزرپنزری در آن یافت میشود. از انواع سَم تا طنابهای دار، از انواعِ سلاحهای کمری مناسب برای انتحار تا ویروسهای کشنده. یک فروشگاه منحصربهفرد در زمان و مکانی نامعلوم. رمان گره خورده است به نامِ برخی از مهمترین چهرههای ادبی و هنری که خود را کشتهاند؛ میشیما، مرلین مونرو، ونسان ونگوگ و... تقاضا بسیار زیاد است تا اینکه روزی پسری وارد این مغازه میشود و با خودش تحولی به همراه میآورد. این روند پیش میرود تا سطرهای پایانی کتاب که ناگهان ضربهای خردکننده به مخاطب وارد میشود، ضربهای که غیرقابلپیشبینی است. . . رمانِ مغازه خودکشی از درخشانترین آثارِ فانتزی سیاهیاست که در دو دهه گذشته در جهان و در این سبک نوشته شدهاست. حضور متراکمِ مرگ، تلاش برای ساختنِ امید به زندگی، نبردی نمادین و مملو از شوخیهای ظریف که در نهایت قرار است خواننده را میخکوب کند.
اگر بمانم
یا هیچ خاطرهای از آن تصادف ندارد؛ تنها پس از آن را به خاطر میآوَرد: بدنِ آسیبدیده و غرق در خونِ خود را میبیند، میبیند که او را سوار آمبولانس میکنند، خانوادهاش را هم میبیند که…
اندکاندک باید خود را بازبیابد، باید بفهمد چه وضعیتی دارد، باید بفهمد چه از دست داده و زندگیاش چگونه خواهد بود؛ اما بدنش روی تخت بیمارستان است و خود او سرگردان و نامرئی. مهمتر از همه آنکه میفهمد خودِ او باید تصمیم بگیرد بماند یا برود.
داستانی زیبا نوشته گیل فورمن که بیشک دل خواننده را به درد میآوَرَد اما شاید نگاهِ ما را به زندگی و خانواده و عشق تغییر بدهد. این کتاب توسط نشر هیرمند با ترجمه مهرآیین اخوت به چاپ رسیده است.
آوای رستاخیز
آوای رستاخیز، نمایشنامه کمدیتراژدی آرتور میلر، به دنبال پاسخ برای پرسشی ژرف است: اگر عیسی مسیح در جهان امروز ظهور میکرد چه اتفاقی رخ میداد؟ در کشوری نامشخص در آمریکای لاتین ژنرال فلیکس باریوز پیشوای فراری انقلاب را دستگیر کرده است. شایعاتی مبنی بر اینکه این مبارز انقلابی با خود معجزاتی به همراه داشته، وجود دارد. ژنرال قصد به صلیب کشیدن او را دارد و حق پخش زنده تلویزیونی آن به قیمتی گزاف به شبکهای آمریکایی فروخته شده است...
آوای رستاخیز روایت بنیاد اخلاقی متزلزل انسان امروز در عصری اشباعشده از رسانههاست. نویسنده مرگ فروشنده با جان بخشیدن به شخصیتی که مسیح را یادآور میشود کمدی سیاه خود را در دنیای مدرن شکل میدهد. میلر با نگاه نافذش دست روی موضوعاتی میگذارد که برخاسته از شناخت عمیق او از جهان و انسانهاست.
آوای رستاخیز را شیما الهی به فارسی برگردانده و انتشارات چترنگ آن را در ۱۰۹ صفحه و به قیمت ۱۱۰۰۰ تومان منتشر کرده است
حلبیآباد
حیات از حیات تغذیه میکند و هیچ چاره دیگری نیست. حیات کورهاش را به سوزاندن حیات روشن میسازد: آن هم نه حیاتِ عام بلکه حیات شخصی، حیات یکتا و تکرارنیافتنی هر فرد. وقتی هم هیچچیز باقی نمانده باشد تا در شعلهها بیفکنندش، آتش خاموش میشود. با اینهمه... این سرنوشت یک تن از نوع بشر نیست. دیگران هم هستند، دیگرانی بس انبوه و پرشمار که هر کدام حیات خودش را میزید و درمیگذرد. نجوایی که شنیده بود، آن نجوای بسیار بعید یا آنکه بسیار کوچک، صدایی ناچیز، مثل صدایی از خانه عروسک، چیزی که دریافتنش میکروسکوپ میطلبد، پیامی از مکانی دیگر با خود میآورد.
مطالعات کمتر نویسندهای به اندازه سزار آیرا گسترده بوده است. آیرا چند زبان میداند، دورههای گوناگون ادبیات را استادانه میشناسد و آثاری پخته درباره موضوعات معاصر آفریده که میان منتقدان و مخاطبان طرفدار فراوان یافته است.
مجمع سری
روایت در مرزهای محصور و نفسگیر واتیکان میگذرد. پس از اینکه پاپ از دنیا میرود، کاردینالها از سراسر جهان با تشکیل مجمع در تلاشاند که جانشین او را انتخاب کنند. مردانی قدرتمند گرد هم آمدهاند تا تصمیماتی سرنوشتساز بگیرند؛ اما روند رایگیری...
جدیدترین اثر رابرت هریس در مجمع سری در آیندهای نزدیک میگذرد که حکایتی در باب توطئههای پشت پرده قدرت در بالاترین رده کلیسای کاتولیک رُم است. او روند مخفی مجمع را در نمازخانه سیستین و کازا سانتا مارتا از درون به تفصیل شرح میدهد. هریس در آثارش انسانهایی معمولی و پرنقص را در عرصههای بزرگ و البسه فاخر مینهد؛ آثاری که ممکن بود ملودرامها و حکایتهایی جزیی باشند، اینک آثار پرفروشی هستند با اهمیت سیاسی، اخلاقی و اجتماعی.
مجمع سری را مهدی فیاضیکیا به فارسی برگردانده و انتشارات چترنگ آن را در ۳۴۷ صفحه و به قیمت ۳۱۰۰۰ تومان منتشر کرده است.
اولین تماس تلفنی از بهشت
یک روز صبح، در شهری کوچک به نام کوُلدواتِر، چند تلفن زنگ میخورَد. آن طرفِ خط کسانی هستند که میگویند از بهشت تماس گرفتهاند؛ یکی با مادرش حرف میزند و یکی با خواهرش، هر کسی با عزیزی ازدسترفته. آیا معجزهای غریب رخ داده یا فریبی بزرگ در کار است؟ وقتی اخبارِ این تماسهای عجیب پخش میشود، غریبهها دستهدسته به شهر سرازیر میشوند تا آنها هم بخشی از این معجزه باشند. شهرِ کوچک و حتی دنیای انسانها با این معجزه زیر و زبر شده اما همیشه در هر معجزه شادیبخش اندکی اندوه هم هست. همیشه در معجزهای که مردم را به هم نزدیک میکند، اندکی تنهایی هست. مردی هست که دوست ندارد بپذیرد چنین معجزهای رخ داده، چون همسرش با او تماس نمیگیرد تا مرهمی بر زخمِ دوریاش باشد؛ مادری از یادآوری اندوهِ فقدانِ پسرش دوباره افسرده میشود… اما معجزه مسیرِ خود را دارد: خبرنگاری که به معجزه باور ندارد، بیش از هر کس دیگری زندگیاش از نو تعریف میشود؛ مردی که با دیگران تلخ است، یاد میگیرد محبت کند؛ مردی هم یاد میگیرد معجزه حقیقت دارد… اولین تماس تلفنی از بهشت اثری دیگر است از نویسنده کتابهایی محبوب مثل سهشنبهها با موری و در بهشت پنج نفر منتظر شما هستند و شاید جادوییترین و پرهیجانترین کتاب میچ البوم باشد ــ کتابی اسرارآمیز و مراقبهای از جنسِ قدرتِ پیوندِ انسانی. روایتِ این کتاب حرکتی نرم و دلنشین دارد میان ماجراهای اختراع تلفن و روابط عاشقانه گراهام بل تا دنیای امروزِ ما که ایناندازه درگیرِ این اختراع است.
شاهنامهها
شاهنامهها کتابی است در باب شناخت ریشههای شاهنامه. سیروس شمیسا در مورد نگارش این کتاب اینطور توضیح می دهد:
«یک بخش از رویکرد من به شاهنامه تبدیل داستان (Story) به تاریخ (History) یا دستکم یافتن ربطی بین آن دو بوده است. – کوروش در سال ۵۳۰ پیش از میلاد از آمودریا گذشت و به جنگ سکاها رفت. پسر ملکه سکاها کشته شد. خود کوروش نیز پس از سه روز از زخمی که خورده بود درگذشت. این حادثه به نحوی یادآور مرگ اسفندیار در جنگ با رستم سکایی است. – آتوسا بزرگترین دختر کوروش، همسر داریوش و مادر خشایارشا بود که زندگی گشتاسب و اسفندیار را به یاد میآورد. – همسر دیگر داریوش ارتیستونه نیز دختر کوروش بود. . تالیف این کتاب برای من ادای دینی به فردوسی بزرگ بود که بخشی از عمرم را که در تنهایی و یأس میگذشت با دنیای شاد و پرغرور او گذراندم. من دیگر چندان امیدی به مردم عادی ندارم و امیدم فقط این است که حداقل دانشجویان ادبیات، دنیای شاهنامه را بشناسند؛ دنیایی را که در آن هنوز گودرز و طوس و رستم و رهام و سیاوش و کیخسرو و بهرام گور و بهرام چوبینه و خسروپرویز زندهاند و دارند در شکوه خود زندگی میکنند. اما اگر دریابند که ما حضور آنان را احساس نمیکنیم، آنان را فراموش کردهایم و دیگر نمیبینیم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ نه، هرگز! باید سیاوش را برای همیشه به یاد داشت و گذاشت که به خوابهای ما هم بیاید و نوید پیروزی دهد.»

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد