25 - 09 - 2017
از کنار دریا تا الماسها ابدیاند
وزیر فرهنگ جدید کلید اتاقش را تحویل گرفت و مشغول به کار شد. سیدعباس صالحی نامی آشنا برای هنرمندان بهخصوص نویسندگان است. مرد آرام فرهنگ این روزها مسوولیتی سنگینتر از قبل برعهده گرفته و سعی دارد با برقراری صلح بین مخالفان و موافقان دولت فضای فرهنگ را آرام کند.
در زمان مسوولیت صالحی بر اداره کتاب در بدبینانهترین حالت اوضاع بدتر از قبل نشد. در چهار سال اول دولت تدبیر و امید کتابهای بسیاری مجوز گرفتند و برخی کتابهای مسالهدار نیز از بند توقیف درآمدند. هرچند بودند نمونههایی مانند «کلنل» محمود دولتآبادی که در هزارتوی سانسور و مجوز سرنوشتی خوبی پیدا نکرد.
امروز اما نویسندگان و دستاندرکاران نشر انتظار دارند صالحی وزیر بیش از قبل به فکر ادبیات باشد. روزهای بیسر و صدای تابستان تمام شد و فصل کتابخوانی آغاز شده است؛ فصلی که میتواند با هدایت وزارت ارشاد به کام نویسندگان شیرین شود.
کنار دریا
کنار دریا روایت مادری تنهاست که دو پسر خود، کوین و استانلی را در زمان مدرسه برای سفر به کنار دریا میبرد. سفر با آخرین اتوبوس شب در هوای بارانی آغاز میشود. هتل کهنه، اتاقهای بیش از حد کوچک، بیپولی و هوای بارانی همگی خبر از آن میدهند که اتفاق خوبی در انتظار این زن و بچههایش نیست…
روزنامه ایندیپندنت درباره این رمان مینویسد: «این رمان کوتاه به تراژدیهای کلاسیک شباهت دارد. داستان در بازه زمانی کوتاهی رخ میدهد و به خواننده این حس را منتقل میکند که وقوع حوادث توصیفشده در داستان، اجتنابناپذیر است. داستان، نفسگیر و دردناک است. با وجود این وقتی به صفحه آخر میرسیم اندوهگین نیستیم بلکه از توانایی نویسنده در به همدردی واداشتن خواننده به وجد آمدهایم.»
ورونیک اولمی، رمان کنار دریا را از خبر کوتاهی الهام گرفت که در روزنامه خوانده بود. این رمان در سال ۲۰۰۲ برنده جایزه آلن فورنیه شد. به علاوه، همان سال از پرفروشترین کتابها در فرانسه و آلمان بود و به ۱۵ زبان ترجمه شد. در سال ۲۰۰۷ نیز برداشتی از آن در قالب مونولوگ در لندن روی صحنه رفت. نشر چترنگ از همین نویسنده، رمان دوست داشتم تو باشی را نیز با ترجمه اصغر نوری در نوبت چاپ دارد.
هیتلر را من کشتم
سرنوشت دیکتاتور آلمان همواره یکی از مرموزترین داستانهای تاریخ بوده است و فرضیهها و مستندهای زیادی در مورد او و روزهای پایانی جنگ جهانی دوم ساخته و پرداخته شده است. پیرمردی به نام صادق نورچیان در آخرین روزهای عمر خود به نوه روزنامهنگارش، حمید، راز بزرگی را مینمایاند. حمید در پی کشف این راز به دید جدیدی از زندگی و آیندهاش میرسد. «هیتلر را من کشتم» داستانی معمایی درباره این احتمال است که روسها پیشوای آلمان نازی را در روزهای پایانی جنگ به ایران منتقل کردند و به صورت مخفیانه در شمال ایران نگهداری میشد و داستان براساس نقب در خاطرات گذشته افراد دخیل در این راز پیش میرود. این کتاب اولین رمان هادی معیرینژاد است که از اواسط دهه هفتاد شمسی به نوشتن شعر، داستان، نقد هنری و مقالات اجتماعی مشغول است. اما تاکنون اثری منتشر نکرده است. او مدرک کارشناسی ارشد جامعهشناسی دارد و عضو انجمن منتقدان سینمای ایران است و در حال حاضر به کار روزنامهنگاری اشتغال دارد. در قسمتی از کتاب میخوانیم: با خنده گفت: «نه پدرسوخته! ضرر نداره. این راز رو باید بری کشف کنی، من فقط اولش رو بهت میگم. فقط باید قول بدی تا وقتی من زندهام هیچی نگی، بعدش هر کاری خواستی با این راز بکن. فقط مواظب باش هدرش ندی.» گفتم: «نه مطمئن باشید بابا.» بعد چشمکی زدم و گفتم: «حالا چی هست این راز؟ لااقل تیترشو بگین. با شاهپور غلامرضا دعواتون شده زدینش؟» گفت: «نه برو بالاتر.» به شوخی گفتم: «با اشرف پهلوی سَروسِر داشتین؟» گفت: «نه برو بالاتر.» گفتم: «کتاب خاطرات سری اعلیحضرت پیش شماست؟» گفت: «نه برو بالاتر.» بعد اشاره کرد که گوشمو بیارم جلو. گوشم رو بردم جلو، خیلی جدی گفت: «به کسی نگو، اما هیتلر رو من کشتم.»
شوالیه ناموجود
کتاب «شوالیه ناموجود» نوشته ایتالو کالوینو را «پرویز شهدی» به فارسی برگردانده است. ناشر درباره این اثر آورده است: «داستان در زمان امپراتوری شارلمانی میگذرد. «آژیلوف» شوالیهای درستکار، کمالگرا، پرهیزگار و وفادار است که تنها یک ایراد دارد: او وجود ندارد. تنها پژواک صدایی است که از درون زرهی آهنین طنینانداز میشود و با تکیه بر نیروی اراده و ایمان به هدف مقدسی که در پیش دارد وظایف شوالیهگریاش را در قبال سپاه، پادشاه و کشورش انجام میدهد. وی نه به عنوان یک فرد بلکه به عنوان مجموعهای از قواعد و وظایف شوالیهگری وجود دارد.» در بخشی از داستان میخوانیم: «در پای حصار سرخفام پاریس ارتش فرانسه استقرار یافته بود. قرار بود شارلمانی از اصیلزادگان دلاور سان ببیند. آنها درست از سه ساعت پیش در هوای دم کرده و کمی ابری بعدازظهر یک روز تابستان انتظار آمدن او را داشتند. افراد در زره رزمیشان انگار توی دیگی که روی آتش ملایمی گذاشته شده باشد، در حال پختن بودند. شاید هم در این صف تزلزلناپذیر شوالیهها، یکی از آنها تا به حال بیهوش شده یا خیلی ساده به خواب رفته بود، ولی به هر حال زره پولادینشان همه آنها را به یک حالت روی زین اسبهاشان شق و رق نگه داشته بود. ناگهان صدای شیپور سهبار در هوای ساکن طنین انداخت.» کتاب حاضر را نشر «چشمه» منتشر کرده است.
اتاق جیکب
رمان اتاق جیکب که از جمله آثار مهم ادبیات مدرن است، به شیوهای مبهم حول زندگی جیکب فلندرز میگردد و او را از روی بیانات دیگران به تصویر میکشد. شخصیت جیکب، یادآور کوچکترین برادر ویرجینیاست که سال ۱۹۰۶ در حادثهای درگذشت.
سرگذشت قهرمان داستان چیزی نیست که بر حسب تاریخ یا شرح حوادث نقل شده باشد. نویسنده درصدد است به کمک شخصیت جیکب، نسل جوان انگلیسی را از خلال جریان طبیعی زندگی به خواننده بشناساند و به این منظور، مشاهده و روایت دوستان و نزدیکان و کسانی را که به نحوی با او آشنایند، مورد توجه قرار میدهد. این رمان از آغاز تا پایان، آبستن احساس دلتنگی و حسرت برای چیزی است که دیگر وجود ندارد. اتاق جیکب، سومین رمان ویرجینیا وولف، نخستین بار در سال ۱۹۲۲ منتشر شد. وولف در نگارش این رمان از شیوههای سنتی روایت فاصله میگیرد و به شیوه سیلان ذهن که یکی از روشهای نوین روایت داستان است، روی میآورد.
سندروم زندگی نامعتبر
سرگذشت خواندنی رضا پارسی، پسر تنهایی در ابتدای میانسالی است. وی از یک شخصیت منفعل در فرآیند داستان به یک یاغی تبدیل میشود. در بخشی از این کتاب میخوانیم: برگه دراز چاپ میشد، پدرم عینکش را روی پیشانی میگذاشت و به نوار اعداد زل میزد. مادرم هر روز صبح موهایش را گیس میکرد و شبها آن را باز میکرد و شانه میزد. من به همه این خاطرات مشکوکم. گاهی تصور میکنم آن مرد، با عینک روی پیشانی، کارپرداز شرکت است که یک ماشینحساب قدیمی کرمرنگ دارد و موقع حساب و کتاب عینکش را روی پیشانی یا روی سرش میگذارد، یا آن زن که به شکلی منظم هر روز صبح موهایش را گیس میکند و هر شب پیش از خواب بازشان میکند قهرمان یکی از فیلمهای سیاه و سفید موزیکال است. اسمش را گذاشتهام سندروم خاطرات نامعتبر! ممکن است یکی از بیماریهای جذاب اعصاب و روان باشد. میثم خیرخواه نویسندهای است که در بیشتر داستانهای خود مفهوم یا مفاهیمی را در مرکز گذارده و با زبان ساده به خواننده ارائه میدهد.
ققنوس پردههای خاموش
پشت میله همه چیز فرق میکند حتی اگر خارج از اینجا تعریفی به اسم زندگی را شنیده و ندیده باشی. اگر بیرون از این خرابآباد فکر میکردی در قفسی، فقط فکر کرده بودی! چراکه میله معنای آزادی را در خود میپرورد و آزادی معنای میله را…. یا: چراغ بودن نفت میخواهد و زبانهای برای شعله کشیدن. که اولی را در دل دفنشدگان باید یافت و دومی را در لب خاموششدگان زنده. هر آتش چراغی که آتش فروزان نیست و هر خاکستری خاکستر دردباوران. با این همه چراغی باش از دل خفتگان به خاموشی و خاکستری از خاطرات به اجبار فراموششوندگان. یا: تنها پیرمردی بود و مجلهای و رگبار کلماتی، آن هم آنگونه با حرارت و بیتاخیر، درست مثل گدازههای آتشفشانی که فوران میکرد و به صخرههای بیخبر میغلتید و بعد از جوشش یکبارهاش، آرام به کناری میسرید و با ناله و شیونی از خودسوزی بیامان به خاکستر خود مینشست و در حالی که حرارت خود را میفشاند، سوز و وسوسه داغیاش را تا ابد به گرده صخرهها بار میداد! طاهر صورتش داغ شد و ….آقا دو یا سه بار دیگر آن بیت را تکرار کرد: آنگه ز دردهای درونیش مست….
الماسها ابدیاند
الماسها ابدیاند چهارمین اثر ایان فلمینگ، نویسنده انگلیسی است که ماجراهای جیمز باند، مامور ۰۰۷ سرویس مخفی بریتانیا را روایت میکند. در این داستان، باند مامور میشود عاملان قاچاق الماس از معادن سیرالئون به آمریکا را پیدا کند. او برای پیش بردن تحقیقاتش، خود را یکی از اعضای گروهی خلافکار جا میزند و به آمریکا میرود و مخفیانه به دسته آنها نفوذ میکند…
الماسها ابدیاند در زمان انتشار، نقدهای مثبتی دریافت کرد و در سال ۱۹۷۱ اقتباسی از آن به کارگردانی گای همیلتون و با بازی شان کانری بر پرده سینماها رفت.
با وجود اینکه سالها از خلق جیمز باند و ماجراهایش میگذرد، ذرهای از جذابیت آنها برای مخاطب کاسته نشده است و هرساله دستمایه اقتباسهای مختلف سینمایی قرار گرفتهاند. داستانهای باند در فهرست پرفروشترین کتابهای تاریخ قرار دارند و تاکنون بیش از ۱۰۰ میلیون نسخه از آنها در سراسر جهان به فروش رفته است. در سال ۲۰۰۸ روزنامه تایمز، فلمینگ را چهاردهمین فرد در فهرست ۵۰ نویسنده برتر بریتانیا از سال ۱۹۴۵ معرفی کرد. گفتنی است سری فیلمهای جیمز باند با فروش جهانی بیش از پنج میلیارد دلار، از نظر فروش در جایگاه دوم فیلمهای ادامهدار قرار دارد.

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد