25 - 12 - 2017
استندبای هنگینگ!
هومن جعفری- یک روز [شبلی] طهارت کرده، عزم مسجد کرد. به سرش ندا کردند که: «طهارت آن داری که بدین گستاخی در خانۀ ما خواهی آمد؟»
شبلی این بشنود و بازگشت.
ندا آمد: «از درگاه ما باز میگردی؟»
نعرهها زد.
ندا آمد: «بر ما تشنیع میزنی؟»
بر جای بایستاد خاموش.
ندا آمد: «دعویِ تحمّل میکنی؟»
گفت: «المستغاث بک منک!» [از تو به تو پناه میبرم![
این شده حکایت ما در ایران! به سلامتی و میمنتی و مبارکی، بعد از گران شدن تخممرغ، ماست و شیر و فرآوردههای لبنی هم گران شدند تا خیال همه راحت شود که نه میشود از کشور خارج شد، نه میشود داخل کشور سفر کرد، نه میشود نفس کشید، نه میشود فعالیت سیاسی کرد، نه میشود کار اقتصادی کرد، نه میشود از اینور رفت، نه میشود به آنور رفت، نه میشود وام گرفت، نه میشود دانشجوی غیرستارهدار بود، نه میشود از روحانی پشیمان شد، نه میشود از دولت دفاع کرد، نه میشود جواب آنوریها را داد، نه میشود به سمت اینوریها رفت! سرجایمان استندبای هنگ کردهایم نمیدانیم کدام طرف پناه ببریم. هوا هم که آلوده، زیر پایمان هم که زلزله، آخرین راه نجات هم دعای کلانتری محیطزیست! چه بکنیم!
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد