4 - 05 - 2025
اقتصاد ایران آماده پذیرایی از سرمایهگذاران آمریکایی
مجید سلیمیبروجنی*
اقتصاد ایران در اوضاع پیچیدهای وارد سال1404 شد؛ روند نزولی که تورم و رشد نقدینگی در ماههای اول سال1403 تجربه کرده بود، در ماههای پایانی سال به روند صعودی تبدیل شد و با توجه به آمارها، اکنون بیش از 5/4سال است که اقتصاد به صورت پیوسته تورم بیش از 30درصد را تجربه میکند؛ امری که دستکم در تاریخ معاصر کشور بیسابقه است. ترکیبی از رشد اقتصاد ضعیف، تورم مزمن، نوسانهای شدید ارزی و سیاستگذاریهای نامتوازن، چشمانداز سال جدید را حتی پیش از آغاز، تیره و تار کرده است. پیش از آغاز سال1404، انتخابات آمریکا و انتخاب ترامپ، ریسک مهمی را در برابر اقتصاد ایران رونمایی کرد. طی چند ماه اخیر، بارها شاهد ابراز علاقه ترامپ به مذاکره با ایران و از سرگیری روابط سیاسی و اقتصادی بودیم. شنبه 23فروردین را میتوان روزی خاص برای ایرانیان برشمرد که سالها منتظرش بودهاند. شنبهای که تاریخ ایران معاصر را به پیش و پس از آن تقسیم میکند و مذاکراتی که برای نخستینبار در این سطح پس از انقلاب اسلامی رخ میدهد؛ ایران و آمریکا در مسقط و میلیونها ایرانی که بیصبرانه نتیجه آن را به انتظار نشستهاند.
با اینکه این مذاکرات غیرمستقیم است و طرف ثالث منتقلکننده پیام دو طرف خواهد بود اما همین که اساسا ایران پذیرفته است با آمریکا، آن هم آمریکای ترامپ مذاکره کند، یک تغییر قابلتوجه در سیاست خارجی محسوب میشود.
کمتر کسی در این موضوع تردید دارد که رسیدن به توافق با غرب و به طور مشخص با آمریکا
به گونهای که به رفع تحریمها منجر شود، آثار مثبت زیادی برای اقتصاد ایران دارد و میتواند یک شوک مثبت کوتاهمدت به اقتصاد وارد و مسیر اطلاعات ساختاری را هموارتر کند.
طی چند هفته اخیر دیدیم که حداقل دو گروه به صورت علنی با مذاکره و توافق مخالفت دارند. عدهای که هرگونه مذاکره با آمریکا را خلاف ایدئولوژی سیاسی خود میدانند و برداشتشان از رفتن پای میز مذاکره نشان دادن ضعف و بالا بردن دستها به نشانه تسلیم است و گروه دیگری که ذینفع تداوم تحریمها هستند و به واسطه محدودیتهای گسترده تجاری کشور توانستهاند در این سالها به سودهای سرشار و بادآوردهای دست پیدا کنند.
این دو گروه در توافق با آمریکا خود را بازنده میپندارند، هرچند در عالم واقع شاید اینگونه نباشد. با این حال اکثر تحلیلگران اقتصادی بر این عقیدهاند که ایران بیش از هر زمان دیگری برای کاهش آلام ناشی از ناترازیهای متعدد نیازمند رفع تحریم و در واقع مذاکره است و باید برای رسیدن به آن تلاش کند.
با آغاز مذاکرات ایران و آمریکا در عمان یک حس خوشبینی و چشمانداز مثبت شکل گرفته و انتظار میرود که نه فقط میل و خواست دو طرف بلکه اجبار و فشار شرایطی که ناخواسته در کنار هم تجمیع شده، دو طرف را به سمت یک توافق سوق بدهد؛ توافقی که میتواند یک قرارداد ناپایدار و موقت باشد یا یک توافق جامع و پایدار که تمامی تحریمهای گذشته را در بردارد. برداشته شدن تحریمها و بازگشت اقتصاد ایران به فضای بینالملل آن را از انزوا خارج میکند اما این شروع یک رقابت سخت و پرتنش است برای اقتصاد بیمار و ضعیفی که مانند یک بازیکن فوتبال حرفهای است که چند فصل درگیر مصدومیت و محرومیت بوده و حالا دوباره به میادین برگشته و باید تلاش بسیار زیادی کند تا بتواند دوباره خودش را به سطح اول رقابتها در بازارهای جهانی برگرداند. رفع تحریمها حتما نتایج مثبتی برای اقتصاد ایران به همراه میآورد و بخشخصوصی نیز به دلیل چابکی میتواند سریعتر خودش را با شرایط جدید وفق و تجارت خارجی غیرنفتی کشور را رونق دهد.
مقامات ایرانی اکنون در حال برجسته کردن منافع اقتصادی بالقوه یک توافق هستهای جدید برای ایالاتمتحده هستند، وقتی عراقچی در مقالهای ایران را «فردی یک تریلیون دلاری» توصیف کرده احتمالا تنها یک سرمایهگذار در ذهن داشت: دونالد ترامپ. با پیشروی مذاکرات هستهای، مقامات ایرانی مشتاق هستند تا به صورت مستمر یادآور شوند که دستیابی به یک توافق جدید که دستکم مستلزم لغو تحریمهای ثانویه علیه ایران است میتواند نهتنها برای اقتصاد ایران بلکه برای اقتصاد آمریکا نیز سودمند باشد.
برای موفقیت مذاکرات نیاز به فرمول برد- برد وجود دارد. از همینرو است که مقامات ایرانی اصرار دارند توافق جدید نهتنها توافقی هستهای بلکه توافقی اقتصادی نیز باشد. آیا اقتصاد و بازار ایران میتواند پذیرای سرمایهگذاران آمریکایی باشد؟ به نظر میرسد پاسخ مثبت است به ویژه اگر سیاستگذاران ایرانی و آمریکایی، احیای روابط اقتصادی دوجانبه را در کنار احیای توافق هستهای در اولویت قرار دهند، لغو تحریمهای اولیه تاثیر چشمگیری بر روابط اقتصادی آمریکا و ایران خواهد داشت. تجربه برجام نشان داد که هیچ مانعی از طرف ایران برای تعامل با شرکتهای آمریکایی وجود ندارد. مذاکرهکنندگان ایرانی در پی همکاری سودمند و ساختارمند هستند هر چند هنوز تعریف روشنی از آن ندارند. آنها مانند مذاکرات قبلی با دولت بایدن، خواهان تضمینهایی هستند که مانع خروج آسان آمریکا از توافق شوند. تضمینهای سیاسی و حقوقی وزن زیادی نخواهند داشت اما همکاری عمیقتر اقتصادی میتواند نوعی «تضمین فنی» باشد که اعتبار تعهدات بلندمدت را افزایش دهد. اگر بانکهای آمریکایی براساس دستور ترامپ با ایران همکاری کنند، بانکهای جهانی نیز پیروی خواهند کرد. ترامپ عاشق طلاست. اگر در مورد ایران عملگرایانه و متمرکز عمل کند، میتواند به طلا دست یابد؛ توافق هستهای که استاندارد طلایی منع اشاعه اتمی باشد، میلیاردها دلار درآمد صادراتی برای آمریکا کسب میکند.
*اقتصاددان
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد