10 - 08 - 2022
«انساندوستی و خشونت» نوشته موریس مرلو پونتی
«جهان صنعت»- کتاب «انساندوستی و خشونت» نوشته موریس مرلو پونتی با ترجمه روشنک داریوش توسط انتشارات دامون راهی بازار کتاب شد. ژان پل سارتر درباره موریس مرلو پونتی میگوید: «مرلو بدون اینکه به من درس بدهد، آموزگار من بود، آن هم خیلی ساده از طریق تجربیاتش و با نتیجه منطقی آثارش. اگر فلسفه آنطور که خودش میگفت «صرافت طبع آموزنده» باشد، میتوانم بگویم که به نظر من او فیلسوف سیاست خود بود.»
آیا خشونت قادر است فراتر از خود برود و در میان انسانها مناسبات انسانی برقرار کند؟ ترجمه کتاب انساندوستی و خشونت اثر موریس مرلو پونتی، نزدیک به ۵۰ سال پس از انتشار اولیه آن و همچنین پس از فروپاشی اتحاد شوروی در وهله نخست شاید سوالبرانگیز باشد. اما بسیاری از سوالها و مسائلی که با انقلاب ۱۹۱۷ در روسیه مطرح شدند و چندین دهه مورد بحث روشنفکران سوسیالیست و غیرسوسیالیست در سراسر جهان قرار داشتند، کماکان و حتی در کشور ما، مستقیم و غیرمستقیم، مطرح و مورد جدل هستند و خواهند بود. به ویژه به این دلیل که انقلاب در روسیه و انقلابهای دیگر نیز موفق به پاسخگویی قطعی به آنها نشدند و فرآیند انقلاب روسیه بر پیچیدگی پرسشها و تنوع آنها افزود. فروپاشی اتحاد شوروی بسیاری از این مباحث و مباحث مطرح در دوره پیش از انقلاب ۱۹۱۷ را مجددا مطرح میکند. از جمله موضوع خود انقلاب روسیه و بحثهایی که در آن زمان بین جناحهای مختلف مطرح بود. شکست تجربه «سوسیالیسم واقعا موجود» ذهن جستوجوگر را به بررسی عمیق در جدلهای آن زمان وامیدارد. بیتردید برداشته شدن بختک اتحاد شوروی از روی اندیشهها و جنبشهای سوسیالیستی و آزادیخواه باید به فال نیک گرفته شود.
مرلو پونتی در بخش مهمی از این کتاب میکوشد بحث خشونت جاری در شوروی استالین را در چارچوبی واقعی قرار دهد و آن را در زمینه یک وضع انقلابی در کشوری انقلابکرده و از همه طرف مورد ارزیابی قرار دهد. ایراد او در این سطح از بحث به خشونت در شوروی نیست. ایراد او این است که چرا برای توجیه آن از استدلالهای لیبرالی استفاده میشود و چرا هر چیزی به نام خودش خوانده نمیشود.
شاید او در عبارات زیر بسیار توجیهگر و خوشبین به نظر برسد. «آنچه در حقیقت خطرناک است این است که نقاب قانون جزایی را بر سر عدالت انقلابی میکشند ولی اگر آن را به اسم راستین خودش بخوانند این امید هست که خشونت را از تاریخ برانند.» یا «ما میگوییم اگر ایجاد جامعهای عاری از خشونت مطرح باشد، میتوان با این چیزها کنار آمد.» و «خشونت را تنها از این طریق میتوان از بین برد که از راه خشونت چیز تازهای ایجاد کرد.»
اما این برداشت رنگ میبازد: «جدل بر سر این است که آیا خشونتی که [کمونیسم] اعمال میکند، انقلابی هست و قدرت دارد که میان انسانها مناسبات انسانی ایجاد کند یا نه… آیا خشونت در کمونیسم امروزه همان معنایی را دارد که در زمان لنین داشت؟ آیا کمونیسم هنوز [در زمان استالین] از عهده نیات انسانگرایانهاش برمیآید؟» (تاکیدها و نکتهها از ماست.)
تروتسکی در جزوه «وظایف سیاسی ما» (۱۹۰۴) مینویسد: «روش لنین به اینجا میانجامد که: تشکیلات حزبی ابتدا خود را جانشین کل حزب میکند، سپس کمیتهای مرکزی خود را جانشین تشکیلات میکند، سرانجام یک «دیکتاتور» خود را جانشین کمیته مرکزی میکند.» تروتسکی در عمل از این پیشبینی بینظیر خود عدول کرد و سرانجام هم توسط دیکتاتور برکنار و عزل شد و سپس به قتل رسید.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد