12 - 11 - 2019
ایام غم نخواهد ماند
جمشید مشایخی بعد از سالها بیماری درگذشت تا هزاردستان یکی دیگر از یارانش را از دست بدهد. حالا از میان جمع استادان بازیگری ایرانی فقط علی نصیریان و محمدعلی کشاورز باقی ماندهاند. نصیریان مانند سالهای جوانی هم تئاتر کار میکند، هم سینما و گهگاهی هم به تلویزیون میآید. اما در مقابل محمدعلی کشاورز سالهای سال است که خانهنشین است. آخرین حضور او در میان مردم، در مراسم درگذشت داوود رشیدی بود. هجوم سلفیبگیران، این استاد مسلم بازیگری را در وضعیت بدی قرار داد و موجب رنجشش شد. اما از آن زمان کدام شخصیت به سراغ محمدعلی کشاورز رفته است؟
هیچ چیز به اندازه بازیگری مرا خوشحال نمیکند
او شمع تولد ۸۹ سالگیاش را در خانهاش فوت کرد. کشاورز در گفت وگوی کوتاهی با ایسنا گفت: «امروز در حالی ۸۹ سالگی را تجربه میکنم که بیش از هر دوره دیگری میدانم همانطور که حضرت حافظ فرمودند ایام غم نخواهد ماند. میدانم که این روزها همه ما در محاصره اخبار تلخ قرار گرفتیم، شاید حس کنیم این تلخیها ابدی است. اما ابدا چنین نیست و نخواهد بود.»
این پیشکسوت ادامه داد: «زندگی به من آموخت که روزهای تلخ و شیرین از سر این ملک عبور میکند و تنها آنچه میماند سرزمینمان است که برای سرافرازی آن باید از جان مایه گذاشت. ایران هویت تکتک ما را در خود جا داده و گذشته و آینده با نام آن گره خورده است. میدانم که فروردین تلخی را به واسطه سیل پشت سر گذاشتیم اما ۱۱ ماه دیگر در پیش است که میتوانیم با مهر و عشق و همت آن را بسازیم.»
محمدعلی کشاورز همچنین در پایان بیان کرد: «از اینکه در طول دههها من را همواره مورد عنایتتان قرار دادید، سخت مسرورم و امیدوارم بتوانم لایق این مهر باشم. بیتردید اگر هزار بار دیگر متولد شوم حرفهای که پیشه میکنم هنرپیشگی است، چرا که هیچ چیزی به اندازه بازیگری مرا خوشحال نمیکند و فاصله من را با مردم کم نمیکند.»
بیوگرافی یار هزاردستان
محمدعلی کشاورز متولد ۲۶ فروردین ۱۳۰۹در شهر اصفهان محله سیچان(سیچون) فرزند دوم خانواده است. او فارغالتحصیل هنرستان هنرپیشگی تهران و دانشکده هنرهای دراماتیک است.
خاندان او اصالتا از ارامنه گرجستان بوده که در زمان شاهعباس به ایران آمده و مسلمان شدهاند. او فارغالتحصیل هنرستان هنرپیشگی تهران و دانشکده هنرهای دراماتیک است. او فعالیت هنریاش را از سال ۱۳۳۹ با حضور در نمایش «ویولنساز کره مونا» آغاز کرد. او یک دختر به نام نلی دارد که در بلژیک زندگی میکند و مدرس نقاشی است. محمدعلی کشاورز در سال ۱۳۵۲ از همسرش جدا شد، بعد از آن هم دیگر ازدواج نکرد. در سال ۱۳۴۷ به تلویزیون رفت و کارگردانی هنری قسمتهایی از سریال خانه قمرخانم را بر عهده گرفت. کشاورز در سریالهای تلویزیونی زیادی همچون داییجان ناپلئون، آتش بدون دود، هزاردستان، سربداران، سلطان و شبان، پدرسالار و… ایفای نقش کرد.
کشاورز فعالیت هنریاش را از سال ۱۳۳۹ با حضور در نمایش «ویولنساز کره مونا» آغاز کرد و سپس با ایفای نقش در نمایشهایی همچون «آنتیگون»، «آندورا»، «ادیپوس شهریار»، «بازی استریندبرگ»، «دایی وانیا»، «عاشق مترسک»، «لبخند باشکوه آقای گیل» و شماری دیگر به بازیگری حرفهای در تئاتر بدل شد.
سریالهای تلویزیونی محمدعلی کشاورز
در سال ۱۳۴۷ به تلویزیون رفت و کارگردانی هنری قسمتهایی از سریال «خانه قمرخانم» را بر عهده گرفت. از آثار ماندگار وی میتوان به «داییجان ناپلئون»، «آتش بدون دود»، «هزاردستان»، «سربداران»، «سلطان و شبان»، «گرگها» و «پدرسالار» اشاره کرد.
فیلمهای سینمایی محمدعلی کشاورز
او برای نخستین بار در سال ۱۳۴۳ با فیلم شب قوزی ساخته فرخ غفاری بازیگری سینما را نیز تجربه کرد و تاکنون در ۴۷ فیلم سینمایی ایفای نقش کرده است. از جمله کارهای قابل توجه او میتوان به رگبار، خشت و آینه، برزخیها، کمالالملک، مردی که موش شد، کفشهای میرزانوروز، مادر، جستوجو در جزیره، ناصرالدین شاه آکتور سینما، دلشدگان، آقای بخشدار، زیر درختان زیتون، روز واقعه و کمیته مجازات اشاره کرد.
تلویزیون نمیبینم
کشاورز زیاد اهل مصاحبه و گفتوگو نیست. سالهاست خودش را کنار کشیده و ترجیح میدهد کتاب بخواند. او در یکی از آخرین گفت و گوهایش در مورد چگونه گذراندن روزهایش گفته است: «سالهاست که تلویزیون نگاه نمیکنم. سال ۱۳۴۹ یک تلویزیون خریدم که الان مثل یک جنس آنتیک خیلی نو و تمیز در گوشهای از خانهام خاک میخورد. یک سال هم هست که از خانه بیرون نرفتهام، چون برایم سخت است با واکر به این طرف و آن طرف بروم. به همین علت از دنیای سینما و تلویزیون خبری ندارم. بعضی اوقات یک چیزهایی از دوستانم میشنوم که باور کردنشان برایم خیلی سخت است و ساعتها ذهنم مشغول آن قضیه میشود. نداشتن تلویزیون خیلی هم خوب است، چون من همیشه کلی زمان برای خواندن کتاب دارم. از همان جوانی کتاب خواندن را دوست داشتم و اگر قرار میشد نقشی را بازی یا تئاتری را کارگردانی کنم، حتما کتابهای مختلفی را در موردش میخواندم و یک پروسه تحقیق و تفحص دربارهاش انجام میدادم. بیشتر کتابهایی که الان میخوانم، فلسفی و تاریخی هستند و معتقدم هرچه در باب این موضوع بدانم کم است.»
بازیگری شغل نیست
او در مورد وضعیت تازه سینما و تئاتر هم گفته است: «دوست خوب کم است، اما پیدا میشود. همیشه در زندگی پستی و بلندی وجود دارد. در همین سختیهای زندگی است که دوست خوبت را پیدا میکنی. این حرفها تکراری است و همیشه همه ما از بزرگترهایمان شنیدهایم اما تا خودمان تجربه نکنیم معنای این حرفها را لمس نمیکنیم. گفتم که یک سال است از خانه بیرون نرفتهام. در این یک سال به جز خواهر و برادرم تنها دوستی که تقریبا هر روز زمانی را برای همصحبتی با من کنار میگذارد، اسماعیل شنگله است. او یک دوست بامرام و بامحبت است، البته بعضی وقتها هم یکسری از جوانهای تئاتری به من سر میزنند و برایم از دنیای بیرون میگویند. صحبتهای آنها بیشتر نالههایی است که از بیکاری و بیپولی سرچشمه میگیرد. وقتی برایم درد دل میکنند، خیلی ناراحت میشوم. مسائل اقتصادی گریبانگیر همه شده و دارد هنر را هم نابود میکند.
این دوستان جوان من میگویند هرجا برای بازیگری میرویم، در نهایت منجر به این میشود که پنهانی یک نفر در گوششان زمزمه میکند، فلان مبلغ پول بده تا بازیگر شوی! این اصلا درست نیست. من شنیدهام یک آقایی در سینما و تلویزیون فعالیت دارد که شغل اصلیاش نقشفروشی است و از این طریق برای خود منبع درآمد آنچنانی درست کرده؛ همه این شنیدهها من را اذیت میکند و به فکر فرو میبرد. آینده بازیگری در این سینما و تلویزیون چه میشود؟ یکبار در یک مصاحبه گفتم بهتر است جوانها به دنبال بازیگری نیایند و به فکر یک شغل آبرومندانه باشند. این حرف من به خیلیها برخورد و باعث اعتراضشان شد، اما من هنوز هم به آن اعتقاد دارم، مخصوصا با شنیدن این اخبار جدید.»
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد