29 - 04 - 2023
ایران و انتظارات به بهبود وضعیت در لبنان
دکتر صلاحالدین هرسنی*
حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه کشورمان در سفر اخیر خود به لبنان اظهار کرد: «درباره مناسبات دوجانبه تهران و بیروت، ایدهها و ابتکاراتی را برای بهبود وضعیت در لبنان داریم که در این سفر و به واسطه دیدارهای خود با مقامات کشور لبنان به مشورت خواهیم گذاشت.»
با توجه به دستور کار وزیر امور خارجه کشورمان این پرسش مطرح میشود که آیا با ابتکارات دیپلماتیک دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران قرار است بحران خلاء ریاستجمهوری در این کشور پایان یابد یا آنکه دستور کار دیگری به واسطه نقشآفرینیهای ایران در آرایش و چینش مناسبات قدرت در لبنان در میان است؟
با استناد به مجموعه شواهد و قرائن موجود میتوان گفت که سفر وزیر امور خارجه کشورمان با توجه به اعلام دستور کار خود متوجه دو هدف مهم در لبنان است. البته تعقیب این دو هدف مهم تحت تاثیر توافق تهران- ریاض بوده که تزاید رقابتهای ژئوپلیتیکی سبب شد هر دوی آنها در مسیر تنشزدایی قرار بگیرند. از سوی دیگر تنشزدایی در روابط تهران- ریاض، موجب ترغیب مقامات این دو کشور برای ارائه ابتکارات دیپلماتیک در حل بحرانهای منطقهای نیز شده است. به این ترتیب، هدف اولی را که تهران در سفر حسین امیرعبداللهیان در بیروت تعقیب میکند، آن است که بخواهد با رایزنی با مقامات تراز اول لبنان به خلا و بحران ریاستجمهوری پایان دهد. چرا که لبنان در شرایط حاضر و برای ششمینبار است که با استعفای «میشل عون» رهبر جریان «آزاد ملی» وارد خلاء ریاستجمهوری شده که همین خلأ سبب اختلال در جریان طبیعی امور در لبنان شده است. حال اگر این دستور کار دستگاه دیپلماسی بابت پایان دادن به خلاء ریاستجمهوری جدی باشد، قرائن نشان میدهد همچون گذشته گزینه مورد نظر ایران برای کسوت ریاستجمهوری میشل عون خواهد بود، چرا که طبق الگوی «دموکراسی انجمنی» کرسی ریاستجمهوری باید از میان مسیحیان انتخاب شود که میشل عون واجد این شرایط است. ضمن آنکه میشل عون در زمره آن دسته از چهرههای لبنانی است که گرایش و تمایلات زائدالوصفی برای همکاری با جریان ۸ مارس و در راس همه آنها حزبالله و جمهوری اسلامی دارد و حتی وجود میشل عون به واسطه سازگاری و مماشات با سایر جریانها مانند حزب مستقبل به رهبری سعد حریری، میتواند موجب ثبات در لبنان آنومیزهشده شود. چنین نقشآفرینیای تا حدی نیز میتواند موجب تلطیف در روابط ریاض- بیروت شود که از زمان محمد بن سلمان در عربستان آغاز شده بود. تحت این شرایط اگر نقشیابی دستگاه جمهوری اسلامی ایران بابت قبول و متقاعد شدن میشل عون برای بازگشت به پست ریاستجمهوری معطوف به نتیجه باشد، برنده قطعی این تحولات جمهوری اسلامی خواهد بود، چراکه لبنان با داشتن ریاستجمهوری به جای دولت مستعفی برای پیشبرد امور- آن هم با اختیارات محدود- به ثبات خواهد رسید و تا حدودی هم خواهد توانست آرایش قدرت در منطقه را به واسطه این نقشآفرینی لااقل به زیان تلآویو تغییر دهد. اما اگر دستور کار و ابتکارات دیپلماتیک تهران به واسطه نقشآفرینی دستگاه دیپلماسی صرف تلاش برای آرایش و چینش مناسبات قدرت در لبنان باشد، به نظر میرسد قبل از آنکه چنین نقشآفرینیای بخواهد به ثبات بینجامد بیشتر به بازتولید بحران و به روایتی به «تولید بحران در بستر تنش» خواهد انجامید. این ادعا بدان جهت قوت میگیرد که ایران جز جریان ۸ مارس و حزبالله به سایر گروههای استراتژیک و تعیینکننده در تحولات لبنان نظیر جریان ۱۴ مارس که از طرف حزب المستقبل و از سوی جریان حریری رهبری میشود، روابط راهبردی ندارد و به نقشیابیهای آنها در تحولات لبنان و منطقه بیتوجه است. واقعیت آن است که الگوی مناسبات قدرت در کشوری چون لبنان بر اساس الگوی «دموکراسی انجمنی» است. چنین الگویی قبل از آنکه ثباتساز باشد، ثبات زداست به ویژه آنکه لبنان در سالهای اخیر مستعد سندرومی از نشانگان بحران است. در واقع الگوی دموکراسی انجمنی، به لبنان اجازه میدهد که قدرت را به صورت موازی میان همه گروهها نظیر رییسجمهوری که مسیحی است، نخستوزیری که سنی است و رییس مجلسی که شیعه است پخش کند. بنابراین هرگونه تلاش برای غیرمتوازنسازی یا دستکاری در آرایش قدرت به واسطه نقشآفرینیهای منطقهای لبنان در فاز جدیدی از بحران، بیثباتی و در شرایط آنومیزهشدن قرار میگیرد. تحت این شرایط بیشترین فواید حاصل از تولید بحران به سود تلآویو خواهد بود که بالقوه میتواند تهدیدی جدی برای بیثباتسازی لبنان در نظم ژئوپلیتیک منطقه باشد.
* کارشناس و تحلیلگر ارشد
مسائل بینالملل
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد