24 - 12 - 2017
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
مهمان امروز: فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد زندگی کوتاهی داشت. او در ۳۲ سالگی و بر اثر تصادف رانندگی جان باخت تا ادبیاتدوستان را در بهت و حیرت نبودنش فرو ببرد. کارنامه فروغ فراز و فرودهای بسیاری دارد. او به عنوان یک زن در زمانی که میدان برای درخشیدن زنان تنگتر از امروز بود، ظهور کرد و خوش درخشید. او شعر میگفت، مستند میساخت، در فعالیتهای اجتماعی شرکت میکرد و نسبت به وضعیت زنان همعصرش معترض بود.
از فروغ چند دفتر شعر به یادگار مانده است. منتقدان بر این باورند دو دفتر «عصیان» و «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» نسبت به باقی کارهای او ممتازتر هستند. او این دو دفتر را بعد از آشنایی با ابراهیم گلستان سروده است. سال گذشته انتشار نامههای این دو چهره مهم فرهنگ و هنر معاصر ایران تیتر بسیاری از خبرگزاریها بود؛ داستانی عاشقانه که ثمرهاش برای دوستداران ادبیات دو دفتر بینظیر شعر است و چند فیلم مستند از فروغ فرخزاد.
ابراهیم گلستانی جایی در مورد فروغ گفته است:
«فروغ با این راه افتاد که شعری میگفت که باب طبع حسیات ساده مردم بود. گنه کردم گناهی پر ز لذت. بهبه یک زنی میگوید گناه کردم چقدر هم کیف کردم، قفل در را این باز کرده برایشان، ولی از یک پرش رهاشونده و رهاکنندهای حکایت میکند، ولی آیا این همه حرف اوست؟ نه. وقتی میآیید جلو، یک مقدار ساده است، خیلی هم ساده است. بعد که به شعرهای بعدیاش میرسی، میبینید که داستان دارد عوض میشود. راجع به چیزهای دیگر گفته میشود و آن چیزهای دیگر بیشتر در ذهن شما میتواند جا بگیرد ولی خواننده با چیزهای دیگر راه افتاده.»
و این منم
زنی تنها
در آستانه فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلودهی زمین
و یأس ساده و غمناک اسمان
و ناتوانی این دستهای سیمانی.
زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
ساعت چهار بار نواخت
امروز روز اول دی ماه است
من راز فصلها را میدانم
و حرف لحظهها را میفهمم
نجاتدهنده در گور خفته است
و خاک، خاک پذیرنده
اشارتیست به آرامش

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد