10 - 12 - 2019
باران بصره
«احمد مطر» شاعر نوپرداز و صاحبسبک عرب در ۱۹۵۶م در «التنومه» در نزدیکی بصره عراق به دنیا آمد. کودکی را با فقر و محرومیت پشتسر گذاشت. آشنایی با آثار شاعران و نویسندگانی چون «پابلو نرودا»، «ناظم حکمت»، «نزار قبانی»، «لورکا» و «نجیب محفوظ» و قریحه و استعداد شگرفش، دست به دست هم دادند تا او نیز با سلاح قلم، مبارزات عدالتطلبانه و آزادیخواهانهای را علیه وضع اسفبار جامعه خود آغاز کند. انتشار «الکلمه» در عراق موجب تحت تعقیب قرار گرفتن او توسط رژیم بعث شد. «مطر» به کویت فرار کرد و در آنجا با شهید «ناجی العلی» کاریکاتوریست شهیر فلسطینی در مجله «القبس» شروع به همکاری کرد. او در عرصههای متفاوتی چون کاریکاتور، روزنامهنگاری و داستاننویسی دست به تجربه زد که نشانههای این سابقه در اشعار او به چشم میخورد. او از سال ۱۹۸۵م در لندن زندگی میکند. انتشار هفت مجموعه شعری او تحت عنوان «لافتات»- پلاکاردها- در بین سالهای ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۹، از یک سو آوازهای در خور برای شاعر، در میان مردم فراهم آورد و از سوی دیگر تبعید و ممنوعیت نشر در بعضی کشورهای عربی را برای او به همراه داشت.
سرودههای این شاعر انقلابی چهار محور عمده دارد: «خشم در برابر ظلم»، «مبارزه با جاهطلبی حاکمان»، «حمایت از مردم مظلوم و پاکنهاد» و «انزجار از جاسوسان و خیانتپیشگان». او در مجموعههای شعری خود به مضامین غنایی و تغزلی نپرداخته و حتی رویکردی ضدتغزلی دارد و خود علت این امر را وضع نامطلوب و تلخ جوامع عربی و اسلامی میداند که جایی برای پرداختن شاعر به مضامین عاشقانه باقی نمیگذارد. از ویژگیهای سرودههای او، داستانی بودن آنهاست که این خصوصیت حاصل تجربه داستاننویسی روزگار جوانی اوست. همچنین او با کمک گرفتن از طنز و پارهای از شگردها و تمهیدات زبانی- خصوصا استفاده از آیات قرآنی و امثال و حکم عربی- شعر سیاسی خود را از شعارزدگی و تلخی بیش از حد حفظ میکند. حتی میتوان گفت بخش عمده اشعار مطر بر پایه طنزی تلخ و شبیه به کمدی سیاه استوار است که در ابتدا خواننده را شگفتزده میکند و سپس عقل و وجدانش را بیدار میکند و همه اینها به اختصار و در اوج سادگی بیان میشود و به مانند عنوان اشعارش- پلاکاردها- در عین کوتاهی و سادگی با موضعگیری تند و صریح و تحریک قوی، همچون بمب عمل میکند. خود او در پاسخ خبرنگاری که از وی میپرسد: «تو یک رزمندهای یا یک شهید زنده؟» میگوید: «من رزمندهای هستم با چندین تن افکار منفجر شونده در اعماق وجودم. هر روز با این افکار خودم را به قصرهای ستمکاران میکوبم تا خودم و آنها را یکجا منفجر کنم.» «رضایینیا» در نقد خود بر این ترجمه، ملاک گزینش شعرها را افزون بر زیبایی متنها و جذابیت برای خواننده ایرانی، ترجمهپذیری آنها عنوان کرده است. به نظر میآید او که علاوه بر تسلط به زبان عربی، خود نیز شاعر است، هم در انتخاب اشعار و هم در ترجمه آنها توفیق داشته است.
چند شعر کوتاه؛
دو تن
در میهنهای عربی
از هراس بیدار شدن خفتگان
بر خویش میلرزد؛
دزد
. . . . و حاکم!
***
مردم آرامش ندارند،
مردم آرامش ندارند،
نیمی
مزدوران حاکماند
و نیم دیگر
فراریانند.
***
همسرش را گفت:ساکت باش
و به فرزندش گفت:خفه شو
صدایتان پریشان میکند اندیشهام را
یک کلمه هم به زبان نیاورید
میخواهم دربارهی آزادی بیان بنویسم!
***
امروز
موشی صحرایی دیدم
که از نظافت میگفت
و کثافتها را تهدید به مجازات میکرد
و دور و برش مگسها
کف میزدند!
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد