15 - 10 - 2023
بازار؛ دوست یا دشمن محیطزیست
دکتر علی پزشکی*
«در دستان آفریدگار همهچیز سالم میماند. در دستان انسان همهچیز دستخوش فساد میشود.» این جمله آغازین کتاب «امیل» اثر ژانژاک روسو است. کسی که معتقد بود بشر بهعنوان موجودی پاک و یگانه با طبیعت به دنیا آمده، اما جنبش روشنگری و اصول تمدن، و در راس آنها مالکیت خصوصی، موجب فساد و دوری او از معصومیت اولیهاش شده است. برای همین نظریه بازگشت به طبیعت را مطرح میکند. این روزها فقط کافی است اندکی رسانههای غربی را پیگیری کنید تا ببینید چطور نگرانیهای زیستمحیطی، فضای عمومی کشورهای ثروتمند را تسخیر کرده و نظریات روسو و رمانتیکهای قرن هجدهم درباره طبیعت به شکلهای مختلف تکرار میشود؛ آن هم از سوی شهروندانی که معمولا از بالاترین استانداردهای زیستمحیطی بهرهمند هستند. کانون احساسات آخرالزمانی در مورد وضعیت زمین، اروپای غربی است و بعد از آن آمریکای شمالی. برخی معتقدند این اضطراب زیستمحیطی با بحران معنا در کشورهای مرفه گره خورده است. زندگی در یک جامعه ثروتمند بهنوعی کسلکننده است. مبارزهای برای بقا وجود ندارد و زندگی نسبتا راحت و افول مذهب سنتی، خلائی ایجاد کرده که بهطور فزاینده با دین جدیدی به نام «محیطزیستگرایی» پر میشود. البته همه ادیان به پیامبرانی نیاز دارند. گرتا تونبرگ نوجوان ۱۹ ساله سوئدی شاید یکی از آنانی باشد که بهمدت دو هفته با یک قایق بادبانی خورشیدی از اروپا به آمریکا رفت تا در دو کنفرانس گرمایش جهانی شرکت کند. او بهدلیل اثرات زیستمحیطی، از سفر با هواپیما خودداری کرد؛ هرچند که مدتی بعد تصاویر غذا خوردن او در ظروف پلاستیکی سوژه رسانهها شد! نقطه مشترک همه فعالان محیطزیستی چون او انتقاد از سرمایهداری بهدلیل آسیبهای زیستمحیطیاش است. بسیاری حتی پا را فراتر از این میگذارند و سوسیالیسم را بدیلی مناسب برای محافظت از طبیعت عنوان میکنند.
سرمایهداری یا سوسیالیسم؟
واقعیت این است که همه اشکال تولید منجر به آسیبهای زیستمحیطی میشود. تولیدات کشاورزی باعث جنگلزدایی، جابهجایی حیات وحش، و آسیب به زیستکره میشود. تولیدات صنعتی، گازهای گلخانهای را به جو وارد و آلایندهها را در رودخانهها رها میکند. حتی بخش خدمات هم با توجه به وابستگیاش به برق و همزمان انتشار دیاکسید کربن، آلودگی ایجاد میکند.
بنابراین سوال این نیست که کدام نظام اقتصادی به محیطزیست آسیب وارد نمیکند، بلکه پرسش اصلی این است که کدام نظام آسیب کمتری میرساند. اقتصادهای سوسیالیستی بسیار ناکارآمد بودند. این وضعیت هنوز در مورد اقتصادهای باقیمانده در کوبا، ونزوئلا و کره شمالی وجود دارد. برای جبران ناکارآمدی برنامهریزی مرکزی -که ناشی از فقدان مکانیسم قیمتهای مبتنی بر بازار بود- اقتصادهای سوسیالیستی عموما آسیبهای زیستمحیطی و سایر اثرات منفی بیرونی را نادیده میگرفتند. کشورهای سوسیالیستی برای به حداکثر رساندن تولید (جهت تلاش برای همگام شدن با اقتصادهای سرمایهداری کارآمدتر) استانداردهای پایین انتشار گازهای گلخانهای داشتند و برخی هم اصلا نداشتند! مقررات ایمنی و بهداشتی یا نادیده گرفته میشد یا بهطور کلی وجود نداشت! اقتصادهای سوسیالیستی همچنین اتحادیههای کارگری مستقل را ممنوع کرده بودند و اغلب به کار بردهدارانه متوسل میشدند.
سوسیالیسم هرگز راه خوبی برای حفاظت از محیطزیست نبوده است. از نظر تاریخی، آسیبهای زیستمحیطی ناشی از تولید سوسیالیستی بسیار بیشتر از آسیب زیستمحیطی ناشی از تولید سرمایهداری بوده است. تمامی پژوهشها پس از فروپاشی شوروی، کیفیت محیطزیست را در کشورهای سوسیالیستی سابق، پایینتر از کشورهای سرمایهداری نشان میدهد. فاجعه چرنوبیل و مخفیکاریهای که درباره تبعات آن شد، فقط نمونه کوچکی از آسیبهای سوسیالیسم شوروی به محیطزیست بوده است.
منحنی کوزنتس زیستمحیطی
بسیاری از مطالعات، شواهدی را مبنی بر وجود رابطه U شکل میان کیفیت محیطزیست و سطح درآمد سرانه کشف کردهاند که این پدیده در ادبیات اقتصادی، «منحنی کوزنتس زیستمحیطی» نام گرفته است. شواهد نشان میدهد در مراحل اولیه رشد اقتصادی، کیفیت محیطزیست کاهش مییابد، اما بهمحض آنکه درآمد از آستانه معینی فراتر میرود، کیفیت محیطزیست نیز شروع به افزایش میکند. این ایده که رشد اقتصادی نهایتا به بهبود محیطزیست میانجامد، موجب شده تا بسیاری از متفکران توسعه، رشد اقتصادی را ضروریترین و مطمئنترین راه برای حفظ و بهبود محیطزیست تلقی کنند. در واقع مشکلات زیستمحیطی پدیدهای موقت است، زیرا رشد اقتصادی و نوآوریهای فناورانه این مشکلات را بهمرور زمان مرتفع میکنند. دانشمندان دریافتهاند که منحنی کوزنتس در همه حوزههای محیطی، از جمله آلودگی آب، انتشار دیاکسید کربن، نیتروژن، گوگرد و تنوع زیستی صادق است.
بهعنوان یک قاعده کلی، هرچه افراد ثروتمندتر باشند، احتمال بیشتری دارد که برای «کالاهای لوکس» مانند هوای پاک و تمیزی رودخانهها و همچنین استانداردهای بالای بهداشتی و ایمنی در محل کار پول بپردازند. ممکن است عجیب بهنظر برسد، اما محیط پاک و نیروی کار شاد، بهمعنای واقعی کلمه، تجملاتی هستند که برای اجداد بسیار فقیر ما در دسترس نبودند. کشورهای سوسیالیستی بهدلیل تبعات ناشی از برنامهریزی مرکزی، بسیار فقیرتر از همتایان سرمایهدار خود بودند. مردم در چنین کشورهایی در درجه اول به فکر بقای خود بودند. همه ملاحظات دیگر برایشان ثانویه محسوب میشد. باور نمیکنید؟ کافی است به زیمبابوه نگاه کنید که پس از فروپاشی اقتصاد، مردم برای تامین غذای خانوادههای خود شروع به کشتار حیاتوحشی، که قبلا محافظت شده بود، کردند. یا ونزوئلاییها که پس از فروپاشی اقتصاد، حیوانات باغوحش کاراکاس را در منوی غذای خود یافتند! بدتر از همه، در واقعه هولودومور در اوکراین، مردم یکدیگر را میخوردند! طبیعی است که در چنین شرایطی نگرانیهای زیستمحیطی جایی ندارد.
مورد ایسلند
یک مثال بارز تحقق منحنی کوزنتس در دنیای واقع، ایسلند است. کشوری جزیرهمانند که بیشتر بهخاطر وایکینگها، مناظر برفیِ بازی تاج و تخت و حیاتوحش باشکوهش شناخته شده است. برای هزاران سال، تا ۴۰ درصد از این جزیره -به اندازه ایالت کنتاکی آمریکا- پوشیده از جنگلهای توس بود. اولین مهاجران وایکینگ وقتی به ایسلند رسیدند، درختان را برای هیزم، کشتیسازی، چرای گوسفندان، و تامین سوخت کورههای آهنگران خود قطع کردند. طبق گزارش موزه ایسلند، حدود هزار سال پس از میلاد، جنگلهای بومی توس کاملا از بین رفته بودند. حالا گفته میشود که جنگلهای این جزیره دوباره در حال رشد هستند. سازمان جنگلداری ایسلند گزارش داده که تغییر وضعیت از جنگلزدایی خالص به جنگلکاری خالص در مقطعی بین سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۰ اتفاق افتاده؛ زمانی که سرانه تولید ناخالص داخلی برابر با برزیل امروزی بود. این دقیقا همان چیزی است که منحنی کوزنتس پیشبینی میکند. در ابتدا، در طول تبدیل یک کشور از یک اقتصاد فقیر و کشاورزی به یک اقتصاد ثروتمندتر و صنعتیتر، محیطزیست آن آسیب میبیند. با افزایش سرانه تولید ناخالص داخلی، یک نقطهعطف کلی رخ میدهد؛ مردم نسبت به محیطزیست آگاهتر میشوند و طبیعت شروع به بهبود میکند. از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۵، مساحت جنگلی ایسلند با نرخ ترکیبی ۵ درصد در سال افزایش یافته است. حدود یکپنجم جنگلهای موجود بهعنوان جنگلهای بازسازیشده طبیعی طبقهبندی میشوند. این کار به دلایل تجاری و همچنین برای محافظت از خاک در برابر فرسایش انجام میشود. حتی پس از شوک بحران مالی در سال ۲۰۰۷، همچنان میلیونها درخت هر ساله کاشته میشوند و تلاشها برای رشد مجدد جنگلهای قدیمی و همچنین جنگلکاری مناطق جدید ادامه دارد.
پژوهشها چه میگویند؟
مطالعهای که در سال ۲۰۰۶ روی ۵۰ کشور با جنگلهای وسیع شد، نشان داد که در سال ۲۰۰۵ هیچ کشوری که سرانه تولید ناخالص داخلی آن بالاتر از ۴۶۰۰ دلار بوده، نرخ منفی رشد جنگل نداشته است. جسی اچ. اوسوبل متخصص محیطزیست، برآورد کرده که وقتی یک کشور به سرانه تولید ناخالص داخلی ۶۲۰۰ دلاری دست یابد، جنگلزدایی متوقف میشود یا جنگلکاری رخ میدهد. چین، روسیه، هند، ویتنام، و بنگلادش تنها برخی از کشورهایی هستند که در این مرحله گذار جنگلی قرار گرفتهاند و جنگلکاری خالص را تجربه میکنند. کاهش شگفتانگیز فقر در چین که ناشی از آزادسازی اقتصادی بود، با حفظ بهتر جنگلها همزمان شده است. در سال ۲۰۱۵، ۵۱۱٫۸۰۰ کیلومترمربع مساحت جنگلی در چین بیشتر از سال ۱۹۹۰ وجود داشت. در همین بازه زمانی، اروپا ۲۱۲٫۱۲۲ کیلومترمربع مساحت جنگلی به دست آورد، در حالی که آمریکای شمالی شاهد ۴۱۰/۶۴ افزایش مساحت جنگلی بود. از سوی دیگر آفریقا -فقیرترین قاره- بیشتر از گذشته مناطق جنگلی خود را از دست داده است. مطالعه اخیر دانشگاه هلسینکی نشان میدهد بین سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۵، مساحت جنگلهای سالانه در کشورهای با درآمد بالا و متوسط بهترتیب ۳۱/۱ درصد و ۵/۰ درصد افزایش یافته، در حالی که در ۲۲ کشور کمدرآمد ۷۲/۰ درصد کاهش یافته است.
آمارهای گمراهکننده
آمارهای غلطی که هر روزه به نگرانیهای زیستمحیطی در میان مردم دامن میزنند، کم نیستند. برای مثال، اخیرا مقالهای در GreenActionNews ادعا کرده بود ۸۰ درصد از جنگلهای زمین نابود شدهاند! طبق گزارش سازمان ملل ۴ میلیارد هکتار جنگل در سراسر دنیا وجود دارد و از طرفی میدانیم که در کل جهان ۸/۱۴ میلیارد هکتار زمین موجود است. برای اینکه ۸۰ درصد از مساحت جنگلها قبلا نابود شده باشد و ۴ میلیارد هکتار باقی بماند، ۱۳۵ درصد از سطح سیاره زمین باید زمانی پوشیده از جنگل بوده باشد! چنین ادعایی نهتنها حاکی از آن است که ۲/۵ میلیارد هکتار جنگلزدایی در دریا اتفاق افتاده، بلکه هر ذره روی زمین را زمانی جنگل تصور میکند! البته متاسفانه جهان همچنان به از دست دادن مساحت جنگلی خود ادامه میدهد، ولی میزان آن روزبهروز در حال کاهش است. براساس گزارش سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو)، میزان سالانه جنگلزدایی از دهه ۱۹۹۰ تاکنون بیش از نصف شده است. دلیل اینکه اکثر مردم در مورد وضعیت جنگلهای جهان دچار سوءتفاهم هستند، این است که اخبار اغلب جنگلکاریها را نادیده میگیرند. تقریبا در نیمی از جهان، جنگلکاری خالص وجود دارد که معلول توسعه اقتصادی است. ثروتمندترین مناطق جهان مانند آمریکای شمالی و اروپا نهتنها مساحت جنگلهای خود را افزایش میدهند، بلکه حالا جنگلهای بیشتری نسبت به قبل از صنعتی شدن دارند. بهعنوان مثال، بریتانیا از سال ۱۹۱۹ بیش از سه برابر مساحت جنگلی خود را افزایش داده است و بهزودی به سطح جنگلی تقریبا هزار سال پیش خود خواهد رسید. خوشبختانه جنگلزدایی خالص سالانه به سرعت به صفر نزدیک میشود و با توجه به روندهای کنونی، طی چند دهه آینده جنگلکاری خالص یک امر طبیعی خواهد بود.
برخی آمارها نیز حکایت از کاهش ۷ درصدی انتشار جهانی گاز دیاکسیدکربن در طول همهگیری ویروس کرونا و قرنطینههای همراه آن دارد و بسیاری این موضوع را به نفع محیطزیست قلمداد میکنند. حتی اگر پیامدهای منفی قرنطینهها را بر سلامتی روان انسانها نادیده بگیریم، تعطیلی فعالیتهای اقتصادی سبب شده که ۱۰۰ میلیون نفر که بیشترشان در کشورهای در حال توسعه زندگی میکنند، دچار فقر شدید شوند. با افزایش فقر مطلق، قرنطینهها میتوانند در درازمدت باعث تخریب گسترده محیطزیست شوند. به زبان ساده، مردم زمانی میتوانند از پس مراقبت از محیطزیست برآیند که درآمد کافی برای تامین نیازهای اولیه خود را داشته باشند. اگر بقای آنها به کشتن یک حیوان در حال انقراض یا بریدن یک درخت کمیاب بستگی داشته باشد، مسلما نگرانیهای محیطزیست برایشان معنایی نخواهد داشت. در طول همهگیری کرونا، کشتار زرافهها در کنیا بهشدت افزایش یافته است. با توجه به ارزش بالای گوشت زرافه جای تعجب نیست که مردم محلی فقیر، به کشتن این حیوان در حال انقراض متوسل شدهاند. در هند نیز با افزایش درآمدها در دو دهه گذشته تعداد ببرها ثابت بود، ولی از زمان اعمال قرنطینه، گزارشهای مختلف حکایت از افزایش شکار غیرقانونی ببرها دارد.
تاثیر درآمد سرانه بر محیطزیست
شاخص عملکرد زیستمحیطی (EPI) پروژه مشترک مرکز سیاستگذاری محیطزیست Yale با شبکه بینالمللی اطلاعات علوم زمین در دانشگاه کلمبیاست. این شاخص برای بیش از ۲۰ سال منبعی موثق در دسترسی به اطلاعات محیطزیستی کشورهای مختلف بوده است. آخرین نسخه این گزارش در سال ۲۰۲۰، حدود ۱۸۰ کشور جهان را براساس معیارهایی چون کیفیت هوا، سرزندگی اکوسیستم، سلامت محیطزیست، آب آشامیدنی، میزان انتشار دیاکسیدکربن و… رتبهبندی کرده است. این گزارش نشان میدهد سرانه تولید ناخالص داخلی بالا این امکان را برای کشورهای ثروتمند فراهم میکند تا در سیاستها و برنامههایی سرمایهگذاری کنند که منجر به نتایج مطلوب میشود. این روند بهویژه در مورد موضوعات ذیل سلامت محیطزیست صادق است، زیرا ایجاد زیرساختهای لازم برای تامین آب آشامیدنی سالم، کاهش آلودگی هوا، کنترل زبالههای خطرناک، و پاسخ به بحرانهای بهداشت عمومی بازده زیادی برای سلامتی انسان دارد. همچنین این گزارش خاطرنشان میکند اگرچه صنعتیشدن و شهرنشینی بهویژه در کشورهای در حال توسعه میتواند منجر به افزایش آلودگی شود، اما آسیب به محیطزیست میتواند تا حد زیادی از طریق اعمال سیاستهای صحیح کاهش یابد. بهعنوان مثال، گزارش تصریح کرده که تعهد به حاکمیت قانون، مطبوعات فعال، و اجرای عادلانه مقررات در ارتباط با نمرات بالاتر EPI است. دلیلش این است که دولتهای باز اجازه نظارت عمومی بیشتری را میدهند، در حالی که دولتهای دیکتاتوری مانند شوروی سابق میتوانند منتقدان خود را ساکت کنند و بدون هیچ مانعی به تخریب محیطزیست ادامه دهند. رتبهبندی EPI در مقیاس ۱ تا ۱۸۰ است که یک بهترین و ۱۸۰ بدترین است.
* پژوهشگر سیاستگذاری
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد