27 - 02 - 2024
بازی قدرت
محمدرضا ستاری- قطب شمال به واسطه موقعیت خاص خود چه از منظر استراتژیک و چه از لحاظ منابع طبیعی یکی از مناطق مورد توجه قدرتهای بزرگ است. این مساله فارغ از واگرایی میان چین و روسیه با غرب بر سر قطب شمال در مورد سیاستهای مسکو و پکن در مورد این منطقه نیز برجسته و حائزاهمیت است.
در نگاه اول شاید به نظر برسد با توجه به نزدیکی میان چین و روسیه به خصوص پس از آغاز جنگ اوکراین و توافق دو کشور به منظور احداث راه ابریشم قطبی که در سال ۲۰۱۷ میان دو طرف منعقد شده است، یک پیمان قطبی عمیق میان این دو قدرت بینالمللی شکل گرفته است؛ با این حال در سطوح عمیقتر شاهد نوعی رقابت و در عین حال جدایی همهجانبه میان دو کشور در قطب شمال هستیم که نشاندهنده موضع متفاوت هر یک از آنها در قبال مناطق مهم و حیاتی جهان است.
مجله دیپلمات در گزارشی با اشاره به تحلیل شرکت اطلاعاتی آمریکایی استرایدر تکنولوژیک آورده است: چین به سرعت در حال افزایش حضور اقتصادی خود در قطب شمال روسیه است و مسکو درها را به روی منافع پکن در سیبری و خاور دور باز کرده است. این نشان میدهد قدرتها اکنون آشکارا به دنبال متعادل کردن غرب در قطب شمال با توجه به گسترش ناتو به سمت فنلاند و احتمالا سوئد هستند. به طور خلاصه، این نتیجه وجود دارد که مشارکت چین و روسیه بدون محدودیت از زمان حمله روسها به اوکراین در قطب شمال در حال شکلگیری است.
با این حال، نگاه دقیقتر به الگوی همکاری چین و روسیه در قطب شمال در دهه گذشته، ابهامات بسیار بیشتری را بهویژه از سوی پکن نشان میدهد، زیرا نگرانیهایی در هر دو دولت در مورد نیات آینده یکدیگر در قطب شمال وجود دارد.
پکن به صورت انتخابی وارد همکاری با روسیه در قطب شمال شده که نشان میدهد فارغ از شراکت دوجانبه، بیشتر منافع خود را پیگیری میکند. به عنوان مثال شرکتهای چینی به واسطه نگرانی از تحریمهای غرب، تمایلی به استفاده از مسیر دریای شمال نداشته و موضع این کشور در خصوص توسعه نفت و گاز روسیه در قطب شمال نیز پراکنده شده و نامنسجم به نظر میرسد.
سوال اساسی این است که هر چند تمایل شرکتهای چینی برای فعالیت در قطب شمال روسیه به میزان زیادی افزایش یافته، اما آیا این ارقام منعکسکننده افزایش دائمی پروژههای مشترک روسیه در قطب شمال با حمایت چین است یا صرفا فرصتی برای منافع پکن برای جمعآوری اطلاعات یا پر کردن خلاء حضور شرکتهای غربی؟ در یک کلام مساله قابل توجه این است که آیا تاثیر بالقوه تعداد فزاینده شرکتهای چینی در قطب شمال با توجه به حساسیت مداوم روسیه به حاکمیت اقتصادی سرزمینهای این منطقه و سابقه اختلافات قبلی که در این زمینه وجود داشته، نشاندهنده تغییر قدرت اقتصادی قابل توجهی خواهد بود یا خیر؟
پروژههای جاده ابریشم در سیبری
یکی از نمونههای قابل توجه، خط آهن بلکومور در غرب سیبری است که برای مدتهای زیادی به عنوان یک سرمایهگذاری مشترک میان چین و روسیه برای تجارت اوراسیا معرفی میشد؛ با این حال شواهد نشان میدهد این پروژه همچنان در بلاتکلیفی بوروکراتیک به سر برده و همچنین پرسشهایی در مورد قابلیت اقتصادی آن نیز وجود دارد. علاوه بر این در حالی چین در ابتدا جاده ابریشم قطبی را بهعنوان پیونددهنده منافع این کشور با کل قطب شمال و طرحهایی نظیر استخراج معادن در کانادا و گریلند، خطوط ریلی در منطقه شمال اروپا و توسعه میادین گاز طبیعی در آلاسکا مد نظر داشته، اما نهتنها اکنون تعداد کمی از این طرحها اجرایی شده، بلکه اکنون چینیها در خصوص خروجی اقتصادی این پروژهها نیز دچار تردید شدهاند.
موضوع مهم دیگر نیز این است که علیرغم شعارهای مطرحشده در مورد نزدیکی چین و روسیه، مسکو به دنبال تنوع بیشتر شرکای خود در قطب شمال است؛ به طوری که روسها از هند و برخی کشورهای حاشیه خلیجفارس نیز برای حضور در این منطقه دعوت به عمل آوردهاند.
به عنوان مثال در سال گذشته میلادی روسیه خواستار ایجاد یک ایستگاه علمی بریکس منطقه پیرامیدن واقع در مجمعالجزایر سوالبارد نروژ شد که نهتنها به چین، بلکه به سایر اعضای این گروه مانند برزیل و هند نیز اجازه میدهد در آن شرکت کنند. این مساله در زمانی رخ داده که بریکس در حال گسترش اعضای خود بوده و از کشورهایی مانند ایران، مصر و امارات برای حضور در بریکس دعوت به عمل آورده است.
با وجود اعلامیههای متعدد، مبنی بر منافع متقابل در قطب شمال، شکافهای قابل توجهی در این رابطه وجود دارد که شامل نگرانیهای مداوم در مورد تنشهای جمعیتی بین مناطق خالی از سکنه قطب شمال روسیه و استانهای مجاور چین است. علاوه بر این در سال ۲۰۲۰ یک محقق روسی در قطب شمال به جاسوسی برای پکن متهم شد که این موضوع دیدگاههای مختلف دو کشور را بر سر استفاده از منافع قطب شمال نشان میدهد.
یکی دیگر از نشانههای آشکار واگرایی میان دو کشور نیز به موضوع انتشار یک نقشه رسمی از سوی دولت چین بازمیگردد که در این نقشه به صورت رسمی جزیره مشترک به میان دو کشور را کاملا متعلق به چین عنوان کرده است. این امر در زمانی اتفاق افتاده که بهمن ماه سال گذشته، وزارت منابع طبیعی چین دستور داده بود نقشههای خاور دور این کشور از نامهای روسی به نامگذاریهای چینی تغییر کند.
حد آستانه روابط دو کشور کجاست؟
کارشناسان معتقدند آیا حدی از اعتماد میان چین و روسیه وجود دارد که امکان تعمیق همکاریهای قطب شمال را فراهم کند؟ هر دو کشور در عملیاتهای نظامی مشترک در قطب شمال و نزدیکی آن، مانند سواحل آلاسکا در آگوست سال گذشته شرکت کردهاند، اما مشخص نیست که آیا این نمایشها هدفی فراتر از نمایش وحدت در برابر غرب داشته است یا خیر؟ علاوه بر این ناظران معتقدند امضای یک توافق دوجانبه گارد ساحلی در مورمانسک (نزدیک مرز فنلاند) هر چند که نمادین بوده، اما نشانههای اندکی وجود دارد که نشان دهد روسیه مایل به واگذاری فضای دریاییاش در منطقه قطب شمال به کشتیهای چینی است، لذا تحلیلگران معتقدند دولت روسیه همچنان نگران اهداف بلندمدت چین در منطقه است، زیرا شکاف قدرت بین دو کشور در حال افزایش است و آتش زیر خاکستر تنشهای مرزی، مانند جنگی که میان آنها در سال ۱۹۶۹ رخ داده همچنان در لایههای زیرین روابط مسکو و پکن وجود دارد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد