20 - 04 - 2020
باز هم درباره روابط ایالات متحده و چین
مجتبی صدریا- نمیدانم تا چه اندازه خاطره زنده ما رخدادهای تاریخ معاصر را با همان جایگاهی که در لحظه وقوع برایمان داشته است امروز هم دارد. در تاریخ معاصر دو رخداد مهم بین ایالات متحده و چین اتفاق افتاده است.
اولی در سال ۱۹۸۷ در اوج جنگ سرد بین شوروی و ایالات متحده، تفاهمهای سیاسی کارتر و تن هسیائو پینگ، در آن سال سیاستگذاران ایالات متحده را تصمیم بر این شده بود که هم زمینه رشد چین را برای بهرهجوییهای اقتصادی خودشان فراهم کنند و هم زمینههای قدرتیابی چین در قبال شوروی را بیشتر کنند و دومی در سال ۲۰۱۹ یک رخداد تاریخی دیگر بین ایالات متحده و چین شکل گرفت. این رخداد زمانی شکل میگرفت که دیگر شوروی وجود نداشت و چین متهم بود که بخش زیادی از تواناییهای فکری موجود در جامعهاش را برای سایت فناوریهای پیشرفته در ایالات متحده به کار میبرد و خود چین لااقل از نظر حجم فعالیت اقتصادی به دومین اقتصاد جهان تبدیل شده بود. یقینا برای شما نیز قابل تصور است که بازسازی روندی که از ۱۹۷۸ شکل گرفته بود و شکلدهی به سامانی جدید در اقتصاد و فناوری چین کار سادهای نمیتوانست باشد و نیست. این شرایط به قدری جدی است که حتی برخی از ناظران معتقدند چین نخواهد توانست مستقل از ایالات متحده در حیطه اقتصادی عمل کند.
اگر دقیقتر بررسی کنیم با این واقعیت مواجه هستیم که منابع مالی که دولت چین امروز در اختیار دارد در ۹ کشور جهان از آلمان تا هند سرمایهگذاری شده است، در صورتی که در همان زمان ایالات متحده به تنهایی بیش از سه برابر کلیه سرمایهگذاری بینالمللی چین، در چین سرمایهگذاری کرده است. ولی برای خیلی از سیاستگذاران چینی به نظر میآید که امروز به این نتیجه رسیدهاند که باید راههای جایگزینی انتخاب کنند تا توانایی سیاستگذاران ایالات متحده را در خفه کردن اقتصادی چین حتیالمقدور کنترل و یا سد نمایند. عملا به این معناست که رهبری سیاسی چین امروز دستیابی به خودمختاری فناوری را به مثابه اولویت سیاست اقتصادی آن کشور تعیین کرده است.
به نظر میآید دستیابی به چنین هدفی از طریق شکلدهی به همکاریهای فناوری-اقتصادی متنوع در رشتههای مختلف قرار است سامان یابد. یک راه دیگری که رهبری چین در دستور کار خود قرار داده است در بازار جهانی دنبال استعدادهای فناوری- اقتصادی میگردد. سادهتر بگوییم اگر سالها سیاستگذاران اقتصادی چین بر این اعتقاد بودند که استارتآپ یعنی فعالیتی را از صفر شروع کردن شامل ریسکهای کلانی است و با آن مخالف بودند، حال به نظر میآید که همان رهبران مخالف، معتقد هستند استارتآپها مفید هم هستند چون قادرند به نیازهای بازار داخلی پاسخ دهند. جنگ اقتصادی ایالات متحده با چین ظاهرا باعث شده که رهبران چینی دنبال مسیرهای اقتصادی جدید بروند؛ سوال این است که بر سر اقتصاد ایالات متحده چه خواهد آمد؟
Modjtaba.sadria@yahoo.co.uk
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد