25 - 09 - 2017
بانکداری احمدینژادی!
محمدرضا ستوده
رییس بانک مرکزی دولت احمدینژاد گفت:
وقتی مبادلات پولی ممنوع بود، باید با قایق موتوری از خلیج فارس اسکناس میآوردیم.
نگارنده ادامه سناریو را اینطور تصور کرده است:
در دوران تحریمها ضرر نکردیم. نیم کیلو زعفران میدادیم، یک کیلو گندم میگرفتیم. همیشه نیم کیلو از غرب جلو بودیم. در آن دوران ثابت کردیم که ایرانی میتواند. روزهای سختی بود اما با سربلندی از آن عبور کردیم.
من به همراه آقای مشایی و بقایی به دبی میرفتیم و از آنجا دلار میگرفتیم. دلارها را میریختیم جلوی قایق. فقط میشد نیمه جلوی قایق را پول ریخت چون نیمه عقب را باید گالن بنزین میچیدیم که بنزین کم نیاوریم. آقای بقایی با یک دست قایق را هدایت میکرد و در دست دیگرش یک سطل بود که آب داخل قایق را خالی میکرد.
چندینبار درخواست قایق بیسوراخ به آقای احمدینژاد دادیم ولی ایشان تاکید به ساده زیستی داشتند و قبول نکردند. آقای مشایی جلوی قایق مینشست و موقع برگشت این شعر استاد شماعیزاده را بلند میخواند:
هنگام شنا مثل یه دست و پا چلفتی
بپا به مسیر دهن کوسه نیفتی!
درست است که در آن زمان حتی حبشه و ماداگاسکار از طریق سیستم بانک جهانی نقل و انتقالات مالی خود را انجام میدادند ولی در عوض ما سوار بر یک قایق موتوی سوراخ، عزتمان را حفظ کرده بودیم و زیر بار حرف زور نرفتیم. اما یک واقعیتی وجود دارد که نمیتوانم آن را نگویم. از نظر خیلی از اصولگرایان و افراد ارزشی ایستادن در مقابل غرب و حمل پول با قایق موتوری عین عزت و اقتدار است ولی راستش را بخواهید زمانی که ما داخل قایق بودیم و بقایی هر چقدر گاز میداد به ساحل نمیرسیدیم، ما احساس عزت و اقتدار خاصی نمیکردیم!
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد