2 - 07 - 2024
باورمندان به «کفر و ایمان در علم» معتقدند علمی که از غرب بیاید، کفر است!
«جهان صنعت»- آیتالله محسن غرویان از مدرسان فلسفه اسلامی حوزه علمیه قم است و البته از شاگردان برجسته مرحوم مصباحیزدی؛ هرچند این استاد برجسته حوزه علمیه قم که سالها در قامت یکی از اعضای هیات علمی و استاد موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، از نزدیک با مصباحیزدی همکاری میکرد، حالا سالهاست که از استاد سالهای دور خود و جریان فکری که پیرامون مصباحیزدی شکل گرفت، جدا شده است. محسن غرویان که در مصاحبه خردادماه 92 خود با ماهنامه نسیم بیداری علت کنارهگیری از موسسه امامخمینی و دور شدن از حلقه شاگردان مصباحیزدی را «تغییر مشی موسسه» و ورود این جریان فکری به «مسائل سیاسی و اجتماعی» عنوان کرده و همچنین در نقد دیدگاه این جریان سیاسی در همان مصاحبه گفته این جریان «تاکید بسیاری بر سنت و بیاعتنایی به رای و نظر مردم» داشت، گفته «ایشان (مصباحیزدی) از نظر علمی، حق استادی به گردن بنده دارند ولی سر این مسائل افراطی که در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی اتفاق افتاد، دیگر نتوانستم در مسائل سیاسی و اجتماعی با آنها همکاری داشته باشم و استعفایم را نوشتم.» غرویان همچنین با اشاره به ماجرای «برهم زدن سخنرانی آیتاللههاشمی رفسنجانی در حرم حضرت معصومه (س) در ١٥ خرداد ٨٥» بهعنوان یک نمونه از اقدامات و کارهای یاران مصباحیزدی که منجر به جدایی او از آنان شده، همچنین در اظهارنظری تاملبرانگیز به برخی از اقدامات افراطی این جریان اشاره کرده و گفته «مثلا در زیرزمین موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، یک اتاقی بود که اتاق محکمه و اتاق تفتیش عقاید بود و آنجا برخوردهای خیلی غیراخلاقی با افراد میکردند؛ برخوردها بهخاطر مسائل سیاسی و اجتماعی بود که حالا من فعلا بنا ندارم آنها را خیلی باز کنم و توضیح دهم بنابراین دیگر از نظر سیاسی و اخلاقی نتوانستم آن روشهای تند و افراطی و نیز بداخلاقیهای سیاسی و اجتماعی آنان را تحمل کنم بنابراین ادامه همکاری ندادم و استعفا کردم.» حال در شرایطی که به نظر میرسد پس از درگذشت مصباحیزدی، این جریان تندرو به سراغ محمدمهدی میرباقری، یکی از دیگر شاگردان مصباحیزدی رفته تا با استفاده از نفوذ این روحانی بر برخی محافل حوزوی و سیاسی، زمینه پیروزی سعید جلیلی را در انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم فراهم آورد، به سراغ محسن غرویان رفتیم تا از این روحانی بلندپایه که سابقه شاگردی برخی از بزرگان حوزه ازجمله آیات وحید خراسانی، فاضل لنکرانی، شیخ جواد تبریزی، مکارم شیرازی و جوادی آملی را نیز در کارنامه دارد، درباره جریان موسوم به «آکادمی» و نقش میرباقری در ستاد جلیلی پرسوجو کنیم.
آقای غرویان، در روزهای گذشته ویدئوها و گزارشهای متعددی در فضای رسانهای و مجازی منتشر شده که هرکدام بهنحوی سعی دارند نسبتبه احتمال پیروزی سعید جلیلی و همفکران و حامیان این کاندیدای اصولگرای انتخابات ریاستجمهوری، بهویژه محمدمهدی میرباقری و همفکرانشان در جریان سیاسی موسوم به «جبهه پایداری» و جریان فکری موسوم به «آکادمی» هشدار دهند؛ برای ورود به بحث لطفا کمی درباره دیدگاهها و آرا و اندیشههای این جریان فکری و سیاسی توضیح بفرمایید؟
ببینید بنده لازم میدانم نکاتی را در این رابطه مطرح کنم و آن را هم مصداق جهاد تبیین میدانم. خب، من از ایام قدیم با آقای میرباقری آشنایی داشتم و پیش از ایشان هم با افکار آقای سیدمنیرالدین حسینی که استاد آقای میرباقری بودند، آشنا بودم. اتفاقا در حال حاضر هم رفاقتمان با آقای میرباقری برقرار است و اتفاقا با هم بر سر کلاسهای درس آقای سیدمنیرالدین حسینی که موسس فرهنگستان علوم اسلامی قم یا همان «آکادمی» بودند، حاضر میشدیم. بهجز این، در جلسات متعدد دیگری هم حضور داشتم که آقای میرباقری و برخی از دیگر آقایان همچون آقای خسروپناه و سبحانی نیز حاضر بودند.
نگاه کلی من به این افراد این است که این آقایان دیدگاههایی دارند که بسیار آرمانی و به دور از واقعیت است. یعنی بحثهایی را مطرح میکنند که بسیار آرمانگرایانه و به دور از واقعیتها است. درواقع نگاهشان به مسائل مختلف اعم از جهانشناسی، معرفتشناسی و دینی و همچنین مسائل سیاسی و اجتماعی بسیار رمانتیک و آرمانی است. این افراد البته از آرمانهایشان بهخوبی صحبت میکنند و از ایدهآلهایشان هم به خوبی صحبت میکنند و شعارهای زیبایی هم مطرح میکنند اما اینها از سطح شعار خارج نمیشود. ازطرفی چندان هم نمیتوانند از دیدگاهها و افکارشان دفاع کنند و از قدرت کافی برای تبیین فلسفی و منطفی دیدگاههایشان نیز برخوردار نیستند. درواقع به قول معروف مطالبی که مطرح میکنند، بهشدت عرشی است و به فرش هم نمیآید. به همین دلیل هم چندان موردتوجه علما و فضلای حوزه علمیه قم قرار نگرفته و شخصیتهای بزرگ حوزه علمیه چندان به این مطالب توجه نکردهاند. درواقع اینها روی منبر مطالبی را مطرح میکنند اما بحث علمی که منبری نیست. بحثهای علمی باید در کلاسهای درس حوزه و دانشگاه موردنقد و بررسی قرار بگیرد تا روشن شود آیا با معیارهای علمی و عقلانی همخوانی دارد یا نه اما آقای میرباقری و دوستانشان چندان اهل این مباحث علمی نیستند و صرفا ترجیح میدهند مسائلی را ازطریق منابر برای جوانترها مطرح کنند؛ حرفها و شعارهایی که البته ممکن است زیبا و حتی آرمانی باشد اما نه عملی است، نه علمی!
بحث مهمی که در حال حاضر مطرح است، این است که در شرایطی که چند روزی بیشتر تا موعد برگزاری دور دوم انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم باقی نمانده، برخی درمورد ارتباط جدی میان این جریان فکری و ستاد آقای جلیلی هشدار میدهند؛ به نظر شما درصورت پیروزی آقای جلیلی در انتخابات و متعاقبا قدرتگیری پیش از پیش این جریان فکری-مذهبی، چه مخاطراتی کشور و جامعه ایرانی را تهدید میکند؟!
ببینید نکتهای که باید به آن توجه داشته باشیم این است که به هر حال ما نمیگوییم آقای جلیلی بد است. کما اینکه نباید بگوییم آقای پزشکیان بد است. بحث ما میان دو کاندیدای صالح است و باید ببینیم کدامیک اصلح هستند بنابراین آنها که آقای جلیلی را اصلح میدانند، نباید اینطور تبلیغ کنند که آقای پزشکیان بد است. کما اینکه عده دیگری ازجمله خود بنده که معتقدیم آقای پزشکیان اصلح است، نمیگوییم آقای جلیلی بد است. به هر حال آقای پزشکیان که حرف بدی نمیزند. ایشان هم از عدالت میگوید و تاکید دارد میخواهند جلوی تبعیض و فساد و تورم و گرانی بایستد. آقای پزشکیان میگوید ما کمبود قانون نداریم و مشکل برسر اجرای قوانین است. آقای پزشکیان میگوید مشکل ما باندبازی و رفیقبازیهایی است که باعث شده به کشور خسارات سنگینی وارد شود. درمقابل جریان آقای جلیلی یا مشخصا آقای میرباقری هم حرف بدی نمیزند اما مشکل ایدهها و شعارهایی که این جریان مطرح میکند، این است که ایدههایشان بسیار دور از دسترس و به اصطلاح آرمانی و عرشی است. مثلا اینها از استقلال صحبت میکنند و میگویند باید با تکیه بر نیروی انسانی خودمان، کشور را بسازیم. کسی هم مخالف این حرف نیست اما مگر آیا آقای پزشکیان گفته میخواهد از فرانسه و آمریکا مدیر بیاورد که کشور ما را اداره کنند؟! البته برخی چنین ادعاهایی را مطرح کردند اما آقای پزشکیان هرگز چنین حرفی نزد؛ بلکه صرفا گفت در مقام مشورت باید از همه امکانات استفاده کرد. مگر آقای رییسی که به کشورهای خارجی سفر میکرد و با پیوستن به بریکس و شانگهای سعی میکرد گرهای از مشکلات کشور باز کند، میخواست از چین و روسیه مدیر بیاورد؟! خیر! او هم برای مشاوره به سراغ چین و روسیه و دیگر کشورها میرفت و اساسا راهی هم جز این نیست.
یک مساله مهم این است که دیدگاه آقای میرباقری به غرب بسیار افراطی است و با واقعیت فاصله بسیاری دارد. ما همه بر این باوریم که باید بر عقل و تفکر خود تمرکز کنیم اما قرآن هم میگوید اگر نیاز بود، از مشاوره دیگران هم استفاده کنید. کما اینکه به گفته آقای پزشکیان وقتی شما بیمار میشوید، به سراغ متخصص میروید. چنانکه علما و مراجع هم وقتی بیمار میشوند، به خارج کشور سفر میکنند؛ آیا این به معنای آن است که ما بگوییم آقای پزشکیان چون بر لزوم استفاده از کارشناسان و متخصصان تاکید دارد، کفر را پذیرفته است؟!
نکته دیگری هم که لازم است به اجمال به آن اشاره کنم و نمیخواهم به جزئیات آن ورود کنم، این است که متاسفانه یکسری از افراد و روحانیونی که اطراف آقای جلیلی را گرفتهاند، بهلحاظ اخلاقی قابل اعتماد نیستند؛ افرادی که متاسفانه بهلحاظ خلق و خوی و ادب و احترام بسیاری از خطوط قرمز را زیر پا گذاشتهاند و به هیچ اصولی پایبند نیستند که البته چنانکه اشاره کردم در حال حاضر بنا ندارم بیشتر در این رابطه توضیح دهم اما سوابق این افراد موجود است و بسیاری از اصول تقوا و اخلاق را زیر پا گذاشته و میگذارند.
البته ما اینجا چندان تاکیدی بر نگاه و نگرش افراد و اشخاص نداریم و حتی اینکه مشخصا از دیدگاههای آقای میرباقری صحبت کردم، بیشتر به این منظور بود که درباره دیدگاهها و نوع نگرش ایشان و فراتر از آن، درباره دیدگاههای همفکران ایشان بهعنوان جریانی صحبت کنیم که پیرامون یکی از دو کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری فعالیت دارند؛ با این مقدمه، لطفا بفرمایید نوع نگرش این جریان بهعنوان مثال این جریان چه نگاهی به اقتصاد یا دیگر علوم انسانی دارند؟!
بسیار عالی! ببینید، این افراد یک بحثی را تحت عنوان «کفر و ایمان در علم» مطرح میکنند و بر پایه آن، معتقدند که بهعنوان مثال در فیزیک و ریاضیات هم کفر و ایمان داریم! متعاقبا در علوم انسانی نیز چنین مباحثی را مطرح میکنند و مثلا از اقتصادِ ایمان در مقابل اقتصادِ کفر یا جامعهشناسی و روانشناسیِ ایمان در مقابل جامعهشناسی و روانشناسیِ کفر سخن میگویند. حال آنکه مستحضرید که این مباحث در دنیای امروز چندان محلی از اعراب ندارد. البته این احتمال وجود دارد که کسی بگوید ممکن است استفاده از ریاضیات، فیزیک، شیمی یا سایر شاخههای علوم در جهت کفر یا ایمان باشد اما اینکه بگوییم نفس علوم انسانی یا ریاضیات و فیزیک را میتوان به دو دسته علومِ کفری و علومِ ایمانی دستهبندی کرد، قابل بحث نیست! چنانکه هیچکسی هم نه در دانشگاه و نه البته در حوزه و از میان مدرسان و علما و فضلای حوزه به این مباحث توجه نمیکند. درنتیجه این مباحثی که آقایان مطرح میکنند، صرفا در حد شعار باقی میماند.همچنین این جریان نسبتبه علومِ غربی نیز دیدگاه مشابهی دارند مثلا میگویند هر آن علمی که از غرب بیاید چون اینها در سرزمین باطل و کفر شکل گرفته و مطرح شده، باطل است. درواقع میگویند چون ساکنان غرب، در سرزمینی زندگی میکنند که در آن کفر و باطل شکل گرفته، پس علومی که ارائه کنند نیز باطل و کفرآمیز است. حال آنکه نمیتوانیم برای علم و دانش جغرافیا تعیین کنیم. کما اینکه هماکنون بسیاری از علما و مراجع در غرب تحصیل و زندگی میکنند یا فرزندانشان ساکن کشورهای غربی هستند و همانجا هم تحصیل میکنند؛ آیا به این ترتیب باید بگوییم آنها همه کافر هستند؟! خیر! این حرفها از اساس فاقد معنا و منطق است و حقیقتا علما و فضلای حوزه نیز به آن توجهی ندارند.همچنین بهعنوان یک نمونه دیگر، به یاد دارم که آقای میرباقری در یکی از سخنرانیهایش میگفت همه علوم تحت ولایت سیدالشهدا هستند. یا اینکه میگفت همه علوم باید از در خانه اهل بیت اخذ شوند و هر علمی که غیر این باشد، علم نیست و جهل است! خب، فرزند من که جوانی است که مدرک کارشناسیاش را از دانشگاه اخذ کرده، از من پرسید مگر در زمان اهل بیت، علم کامپیوتر بوده که بتوانیم این علوم را هم از بیت آنها اخذ کنیم یعنی اگر ما بخواهیم ریاضیات عالی و ماتریکس و انتگرال را بیاموزیم، کفر آموختهایم؟! خب این حرفها باعث تحیر نسل جوان میشود بنابراین باید اهل فن این حرفها را بررسی کنند و نگذارند اینطور موجب تحیر جامعه شوند.
البته این افراد چندان کار علمی جدی و مهمی هم بهعنوان مثال در بحث اقتصاد انجام ندادهاند؛ نکتهای که اینجا لازم است حتما به آن اشاره کنم، این است که اسلام اگرچه مکتب اقتصادی دارد اما علمِ اقتصاد که ندارد. ما در اسلام مکتب و دیدگاههای کلی اقتصادی داریم. بهعنوان نمونه در اسلام مباحث کلی درخصوص مبنای تولید و توزیع ثروت وجود دارد. درواقع ما در اسلام، دیدگاههای کلی و کلان اقتصاد داریم اما دانشِ اقتصاد یا علم نوین بانکداری و دانشِ مدیریت _به این نحو که در دانشگاههای جهان و همین کشور خودمان تدریس میشود_ نداریم. همینطور ما در اسلام، مبانی و دیدگاههای کلی روانشناسی داریم اما علمِ روانشناسی تجربی نداریم بنابراین مساله مهم این است که باید با دقت در این رابطه اظهارنظر کنیم و اجازه ندهیم این مباحث در یکدیگر خلط شوند؛ حال آنکه متاسفانه آقای میرباقری و همفکرانشان با نگاهی که دارند، این مباحث را درهم خلط میکنند و موجب بدفهمی میشوند.
آقای غرویان! شما چند نوبت در صحبتهایتان تاکید کردید که این نوع نگرش آقای میرباقری و همفکرانشان، هیچ جایگاهی در میان علما و مدرسان حوزه علمیه ندارد و جدی گرفته نمیشود؛ با این حال اما میبینیم حتی هم آقای میرباقری و هم بسیاری از همفکرانشان همواره پای ثابت برنامههای تلویزیونی مذهبی هستند و همواره تریبونهای بزرگ و ملی در اختیارشان قرار میگیرد تا به نشر دیدگاههایشان بپردازند؛ پرسشم این است که اگر بهواقع این جریان فکری محلی از اعراب ندارد و چندان جدی گرفته نمیشود، چطور این همه امکانات دولتی در اختیارشان قرار میگیرد و همیشه در حال سخنرانی ازطریق تریبونهای رسمی هستند؟!
این بحث سیاسی است. درواقع چون در این سالها جریان سیاسی خاصی بر صداوسیما حاکم شده، با این فضا مواجه هستیم و ظاهرا این جریان سیاسی حاکم بر صداوسیما سعی دارد با دعوت از این افراد، بهنحوی طرز فکر سیاسی خاص خود را ترویج کند. کما اینکه از حاجآقای مصباح هم به همین نحو استفاده میشد. هرچند معتقدم آقای میرباقری حتی با آقای مصباح هم فاصله بسیاری دارد. چنانکه به یاد دارم در یک جلسه، وقتی آقای میرباقری نظراتش را مطرح کرد، آقای مصباح برخورد بهشدت تندی کرد و به قول معروف با نگاه عاقل اندر سفیه به آقای میرباقری نگاه کرد. درمجموع آنچه حائزاهمیت است، این است که مراقب باشیم این افکار، بیش از اندازه نفوذ پیدا نکنند چراکه در این صورت، باید خود را برای پیامدهای بسیار خطرناک آن آماده کنیم.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد