5 - 02 - 2023
بخش چهارم؛ ماهیت و کارکردهای ساختارهای اجتماعی
ابوذر مرادی*- نوع بشر در طول تاریخ به تجربه دریافته که کمهزینهترین راه بقای او برای غلبه بر چالشهای محیطی انتخاب زیست جمعی است. با وجود این زیست جمعی نیازمند نوعی نظم اجتماعی است. اگر قصدمندی انسان خودآگاه برای ایجاد ساختارهای اجتماعی را تلاشی جهت برقراری چنین نظمی بنامیم، یکی دیگر از موضوعات پیچیده و غیرعادیای که به وسیله هستیشناسی مادهگرای کلاسیکی غیرقابل توضیح است مساله ماهیت ساختارهای اجتماعی، کارکردهای آن و نحوه کنش علّی بین فرد و ساختارهاست. با وجود آنکه در دنیای واقعی نمیتوان منکر تاثیر ساختارها بر تصمیمات افراد شد، از یک سو پوزیتویستهای تقلیلگرا اما اساسا ساختارهای اجتماعی را توهم فرض میکنند. از سوی دیگر طرفداران پدیدارگرایی کلاسیکی هم ساختارها را به عنوان یک کل ماکروسکوپیکی قابل مشاهده مستقل از اجزا در نظر میگیرند که در آن یک رابطه علّی موضعی یکطرفه از بالا به پایین از ساختار به سمت فرد برقرار است. چنین ایدهای اگرچه فضای کافی را از منظر شناختشناسی برای درک تاثیر ساختارهای اجتماعی بر کنشهای فرد ایجاد میکند ولی از منظر هستیشناختی دچار خطای دور تسلسل است بدینخاطر که قدرت علّی کل تنها به واسطه وجود اجزا معنا پیدا میکند.
در راهحلهای عملگرایانهتری همچون رویکرد نهادگرایان جدیدی نظیر نورث اگرچه ساختارها نه به صورت حالت واقعی بلکه به صورت نوعی محدودیتهایی بر فعالیتهای افراد (نهادها) در نظر گرفته میشود، با وجود این چنین دیدگاههایی درباره ساختارها اما، بیشتر توصیفی است تا تشریحی. بنابراین همچنان چیستی ساختارهای اجتماعی و منشاء قدرت علّی آنها بیپاسخ میماند. بر این اساس در این قسمت در نظر داریم با الهام از تفسیر ذهنیتگرای نظریه کوآنتوم به بازتعریف مفهوم ساختارهای اجتماعی و نحوه رابطه آن با فرد بپردازیم.
تجربه زیسته انسان بیانگر این واقعیت است که ساختارهای اجتماعی غیرقابل مشاهدهاند ولی با وجود این دارای نوعی از قدرت علّیاند که ماهیت آن متفاوت از روابط علّی موضعی با واسطه است. همچنین ساختارهای اجتماعی اگرچه از جنس ماهیت ذهنی عمومی و مشترک هستند ولی از قصدمندی فرد خودآگاه مستقل نیستند. وابستگی ساختارهای اجتماعی به حالات قصدمندانه فرد خودآگاه هم دو معضل را برای علوم اجتماعی کلاسیک به همراه دارد؛ اول آنکه حالات قصدمندانه در مقام اول شخص هیچ جایگاهی در جهانبینی مادیگرای کلاسیکی ندارد. دومین معضل، مشکل برونگرایی است که در یکی، دو دهه اخیر در فلسفه ذهن بر آن تاکید شده است. بدین معنی که افکار ما تا حد زیادی وابسته به محتوای بافت بیرونی است، یا بدبینانه اینکه حداقل بعضی از حالات ذهنی به وسیله شرایطی خارج از ذهن و بدن شکل میگیرد. با این حساب تجربه واقعی زندگی افراد بیانگر این واقعیت است که فرد خودآگاه هویت فردیاش کاملا از هویت جمعیاش قابل تفکیک نیست و این دو با یکدیگر درهم تنیدهاند. به عنوان مثال افکارمان به روابط اجتماعی ما وابسته است. از سویی دیگر در جمعبندی بخش سوم به این نتیجه رسیده بودیم که در جایگاه سوم شخص رفتار فرد خودآگاه پیشبینیپذیر نیست مگر آنکه فرد دارای هویتی کاملا مستقل از دیگران نباشد. چنین وضعیتی ما را به این سمت سوق میدهد که با کوانتیزه کردن مفهوم ساختارهای اجتماعی به راحتی میتوان بر این چالشها غلبه کرد.از این رو در یک الگوی کوآنتومی ساختارهای اجتماعی از منظر فیزیکی همان ابرحالت کوآنتومی هستند (تابع موج در فضای مجرد و ذهنی) که در بر گیرنده حالات بالقوه ذهنی مشترک بین افراد خودآگاه است. یا مشابه تعبیر جان سرل، ساختارهای اجتماعی حاوی حالات ذهنی به اشتراک گذاشته جمعی افراد به وسیله زبان هستند. برتری این الگو از مدلهای کلاسیکی آن است که قادر است تمام ویژگیهای ساختارهای اجتماعی را توضیح دهد؛ اول آنکه ساختارهای اجتماعی از آنجایی که حالتهای بالقوه ذهنی هستند نه حالت واقعی، پس غیرقابل مشاهدهاند. دوم آنکه رویکرد کوآنتومی با وجود کلگرا بودنش، ساختارهای اجتماعی را در عمل به صورت یک سطح کل واقعی و عینی ماکروسکوپیک مستقل از فرد خودآگاه در نظر نمیگیرد. در دیدگاه کوآنتومی آنچه در سطح کلان وجود دارد صرفا از جنس حالات بالقوه است که در نهایت با اعمال عاملیت فرد خودآگاه صورت واقعی به خود میگیرد. بنابراین در این الگو رابطه بین ساختار و فرد نه یک رابطه عمودی بالا به پایین بلکه به صورت یک رابطه دوطرفه سازنده است که در آن نه ذهن افراد و نه ساختارهای اجتماعی تا قبل از فروپاشی در حالت مشخصی وجود ندارند و به صورت حالات بالقوه درهم تنیده قلمداد میشوند.از آنجایی که ماهیت این رابطه دوطرفه آنی و بیواسطه است، دور تسلسل هم دیگر معنی ندارد. سوم آنکه از آنجایی که ساختارهای اجتماعی به صورت ابرحالت ذهنی اشتراکی هستند، آنها از منظر هستیشناسی پدیدارگرا هستند. چهارم آنکه با وجود ماهیت ذهنی عمومی و مشترک ساختارهای اجتماعی به قصدمندی فرد خودآگاه وابستهاند و هر زمان که افراد اراده خود را اعمال کنند نهتنها به خود بلکه به ساختارهای اجتماعی نیز هویت واقعی میدهند. پنجم آنکه اگرچه ساختارهای اجتماعی به صورت حالتهای بالقوه کوآنتومی هستند ولی دارای قدرت علّیاند بدینخاطر که حالتهای بالقوه موجود در ابرحالت ساختار اجتماعی دارای شانسهای وقوع متفاوت هستند. ششم آنکه از آنجایی که در رویکرد کوآنتومی شناخت فرد خودآگاه از محیط به صورت ابرحالت کوآنتومی حالتهای بالقوه ذهنی از طریق زبان قابلیت به اشتراکگذاری دارد، از این رو فرد دیگر دارای هویت مستقل نیست و با افراد دیگر درهم تنیده است. بنابراین برونگرایی امری عام تلقی میشود. و آخر آنکه مطالعه علمی رفتار فرد خودآگاه با وجود عدم قطعیت ذاتی موجود در رفتار او از طریق ساختارهای اجتماعی برای شخصی دیگر در مقام سوم شخص امکانپذیر میشود.به عنوان مثال فرض کنید که رییسجمهور در نظر دارد از طریق رسانه جمعی برای مردم ایران سخنرانی کند و وی بر تمام زبانها و گویشهای موجود در کشور مسلط است. اگر زبان را در این مثال به عنوان یک ساختار اجتماعی، عمل سخنرانی رییسجمهور را به عنوان کنش ارادی او و میزان تاثیرگذاری صحبتهای او بر مردم ایران را به عنوان نمود خارجی سخنرانی او در نظر بگیریم، مسلما وی زبان فارسی را برای سخنرانی انتخاب میکند بدین خاطر که فراگیر است. پس ساختارهای اجتماعی دارای قدرت علّیاند و ساختارهای فراگیرتر، دارای قدرت علّی بیشتر هستند. با این وجود موفقیتآمیز بودن سخنرانی او صرفا به انتخاب زبان فارسی بستگی ندارد. میزان تبحر او در سخنرانی شامل نحوه بیان جملات و زبان بدن (فن بیان) به عنوان کنشهای ارادی او است که در نهایت میزان موفقیت سخنرانی را رقم میزند.
به عنوان نمونهای دیگر اینکه چه کسی دزد است و چرا عمل او از نظر شخصی دیگر در مقام سوم شخص دزدی محسوب میشود، صرفا با مشاهده صحنه قاپیده شدن یک شی به عنوان حالات ذهنی مشترک به جا مانده از پیشینه عمل دزدی در ذهن افراد معنی پیدا نمیکند. این کیفیت کنش ارادی فرد قاپنده شی است که در نهایت حالت واقعی را رقم میزند که چه کسی دزد است. برای درک بهتر، شخصی در خیابان نظارهگر صحنه قاپیده شدن کیف یک عابر توسط فردی است را در نظر بگیرید. حال تصور کنید فرد دیگری بلافاصله کیف قاپیده شده توسط فرد اول را از دست او میدزدد و به صاحب اصلی او بر میگرداند. آیا فرد دوم از نظر شخصی که نظارهگر کل ماجراست دزد محسوب میشود؟ مسلما پاسخ خیر است. لازم به ذکر است باز هم در این مثال حالت بالقوه مشترک موجود از پیشینه عمل دزدی دارای قدرت علّی است. در صورت فقدان چنین حالت ذهنی مشترک شخص در مقام سوم شخص عمل کیف قاپی را میبیند ولی درکی از آن ندارد. این وضعیت مشابه دیدن صحنه رفتن توپ درون دروازه توسط حیوانی است که هرچند این صحنه را میبیند ولی درکی از مفهوم گل شدن توپ ندارد.
* کارشناس اقتصادی
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد