16 - 03 - 2022
«بهاریه»
دکتر سیدجلال ابراهیمی
خنیاگر صبا در بزم بوستان
مضراب به تار گیسوی بید مجنون زد
باد نرما گرفت
و نسیم چون دلبرکی دلکش
نرمنرمک از جمع سبزهنشینان گذر کرد
خاک خندید و آرام گرفت
لاله اجاق سینه داغ کرد
رخ غنچه ز شرم حضور لعلی شد
باغ به استقبال قد و بالای سرو سهی
قدومش را گلریزان کرد
شمشیر تندر به میانه ابر زد و برق
تند عالمافروز نهیب و رعد ابرهای
راهم آوا کرد
ابرها برای هجرت بسوی دریا بار ریزان شدند
و باره بهاری نعل بر زمین زد
و هزاران چشمه از چشمان خاک بر سطح چرمین
سیلان یافت
نرگس دهان زردینه کرد و خمارینه بر بلبل نگریست
ولاله ساق خود به مشک بشست
بوستان با نازو کرشمه از خندانی هزاران گل بخود بالید
دارکوب بر پوسته درخت گردو ضرب سه چهارم گرفت
و کوه سر به ابر سائید و با آبشار باران تن خود بشست و
لباس چهلتکه بر تن کرد
صدف از خواب زمستانی چشم باز نمود و تن سبک کرد و
خود بالا کشید با اولین قطره نیسان به مروارید غلطان
بارور شد
و باغ بارعام داد و ریاحین میگسار بزم خورشید شدند
و در آیینه عالم ناسوت نقش فردوس لاهوت منقش شد
***
«نوروزیه»
جارچی از ارس آمد
صدا زد باغ و بستان را
«که بهار آمد»
ز مشگین شهر پیچید عطر گلها
«که بهار آمد»
سه تیغ آرتاویل ندا داد بر سرعین
«که بهار آمد»
از سهند آباد بانگ برهها برخاست
«که بهار آمد»
گوسپندان بر سر آب آمد
«که بهار آمد»
و بخشایش بخشید گناه سوز و سرما را
«که بهار آمد»
اهر
بانگ اهورایی شیخ شهاب سر داد
«که بهار آمد»
و اندر مغان
موبدان ردای سبز بر تن کردند
«که بهار آمد»
از بلندای ارک
صدای خاکستری سفال شیپور
برخاست
«که بهار آمد»
و از اوج دماوند آرش
پیام بهاران، ایران خاک را
در زه کرد و انداخت
آن سوی جیحون و سیحون
«که بهار آمد »
و در شیراز، سعدی
گلستان را به باغ آورد
«که بهار آمد»
و پیچید بوی نرگس در سمنان
و دشتستان
«که بهار آمد»
بپا برخیز به شادی پا برکوب
بر این دنیای فانی
«که بهار آمد»
بپوش پاکیزه جامه
که روزی نو در راه است
«که بهار آمد»
*مدیر مرکز مطالعات و پژوهش ایران و ترکیه
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد