23 - 12 - 2019
بهرام بیضایی، مهمترین جایزه هنری خود را گرفت
بهرام بیضایی، جایزه جلال ستاری را از سمینار بینالمللی نوزدهمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی دریافت کرد. محمد رحمانیان که برای دریافت این جایزه روی صحنه آمده بود، تاکید کرد به نظرش، این مهمترین جایزهای است که در یک جشنواره به بهرام بیضایی اهدا شده است.
هفتمین سمینار بینالمللی نمایشهای آیینی و سنتی، بعد از دو روز برگزاری در سالن شهرداری شهر قمصر کاشان، عصر روز یکشنبه ۲۰ مرداد طی مراسمی به پایان رسید. اهدای جایزه جلال ستاری به چهار پژوهشگر ایرانی و خارجی از جمله بهرام بیضایی از جمله بخشهای این مراسم بود.
در این مراسم، جایزه جلال ستاری به محمدرضا اصلانی، بهرام بیضایی، آنتونیو سالرنو و محمدحسین ناصربخت چهار پژوهشگر حوزه نمایشهای آیینی و سنتی تعلق گرفت.
حمیدرضا اردلان، دبیر بخش سمینار جشنواره در ابتدا درباره تاثیر جلال ستاری بر فرهنگ و هنر کشور بیان کرد: «فرهنگ ما از طریق جلال ستاری با بسیاری از متفکران جهان آشنا شد. وی چند کار مهم انجام داده که اولینش این بود که اسطوره را به زبان فارسی برای ما توضیح داد. وی همچنین حدود ۱۰۰ جلد کتاب درباره فلسفه، زیباییشناسی، پدیدارشناسی، نشانهشناسی و… تدوین کرده است.» وی ادامه داد: «لاله تقیان همسر وی که از پژوهشگران شناخته شده تئاتر ایران است و به دلیل بیماری آقای ستاری نتوانست در این مراسم حضور یابد، پیامی از جانب جلال ستاری پیامی برای ما ارسال کرده است.»
در پیام ستاری آمده بود: «توسعه فرهنگ با شناخت سنتها و آیینهایی است که پایگاه اندیشه دوستداران فرهنگ و مورد احترام مردم است. از همه شما سپاسگزارم که برای این مهم تلاش میکنید و آرزوی موفقیت بیشتر شما را دارم.»
اصلانی؛ نسبت بین زبان معاصر ایران و اندیشه آیینی
اولین جایزه این مراسم در حضور داود فتحعلیبیگی، به محمدرضا اصلانی تعلق گرفت. حمیدرضا اردلان درباره اصلانی بیان کرد: «محمدرضا اصلانی، شاعر و فیلمساز و متفکر ایرانی و جزو بنیانگذاران جریان «شعر دیگر» است و اصلا مانیفست «شعر دیگر» توسط او نوشته شده است.» وی ادامه داد: «اصلانی در سینما پیرو زمان دهری است و در آثارش توانسته بین زبان معاصر ایران و اندیشه آیینی نیز نسبت درستی برگزار کند.»
اصلانی نیز در سخنانی کوتاه درباره جلال ستاری و دلسوزیهایی که برای فرهنگ و هنر این مرز و بوم داشته است، سخن گفت.
بیضایی؛ هویت ایرانی معاصر
در ادامه، دومین جایزه جلال ستاری به بهرام بیضایی اهدا شد.
اردلان با اشاره به فعالیتهای بیضایی در حوزه سینما، تئاتر و نمایشهای ایران یادآور شد: «نکته کلیدی در کارهای بیضایی طرح مساله هویت انسان ایرانی معاصر است که تاکنون کمتر به آن توجه شده و مورد پژوهش قرار گرفته است.»
وی از محمد رحمانیان به عنوان یکی از شاگردان بنام و متاثر از بهرام بیضایی نام برد و از او خواست جایزه بیضایی را به نیابت از وی تحویل بگیرد که سودابه فضائلی این جایزه را اهدا کرد.
رحمانیان در این زمینه عنوان کرد: «به نظرم این جایزه میتواند مهمترین جایزهای باشد که در یک جشنواره به بهرام بیضایی اهدا شود، چون دیدگاهی که بیضایی نسبت به نمایشهای ایرانی دارد، در این جشنواره موارد توجه قرار میگیرد.»
وی ادامه داد: «آقای بیضایی در جلساتی که با ما داشت، تلاش میکرد تاویل و بازگشت به نقطه اولیه را برای ما توضیح دهد و بارها بر این نکته تاکید داشت که نمایشهای تقلید و کمدی و تعزیه همگی یک نوع نمایشی هستند؛ مسالهای که کمتر کسی به آن توجه میکند. او شاید تنها نویسندهای است که برای بیان فرضیههایش از نمایشهای ایرانی کمک میگیرد.»
این کارگردان درباره فعالیتهای جدید بیضایی یادآور شد: «در حال حاضر بهرام بیضایی در سفر است و مشغول نوشتن نمایشنامه «داش آکل» که براساس داستان صادق هدایت آن را مینویسد اما این بار اتفاقات از زبان مرجان روایت میشود. همچنین آخرین نمایشنامه استاد، «چهارراه» نام دارد که به زودی توسط انتشارات روشنگران منتشر میشود. در این نمایشنامه تمام آنچه درباره قراردادهای نمایش ایرانی نوشته، اینبار در بستری مدرن و امروزی روایت میشود.»
ناصربخت؛ نور انداختن بر نقاط فراموش شده نمایش ایرانی
آنتونیو سالرنو، سومین محققی بود که جایزه جلال ستاری را از دستان حمیدرضا اردلان، دریافت کرد.
سالرنو در سخنانی گفت: «برای من لحظه مهمی است که اینجا باشم و درباره فرهنگ ایرانی یاد بگیرم. فکر میکنم فرهنگ خیلی گسترده است و انتها ندارد و با این شاهکاری که به من میدهید، فرهنگ ایران در من زنده و همراه من خواهد بود.»
محمدحسین ناصربخت، آخرین پژوهشگری بود که جایزه جلال ستاری را دریافت کرد.
اردلان با اشاره به پژوهشهای ناصربخت درباره نقاط فراموش شده نمایشهای ایرانی و تاثیر وی در برگزاری ۱۹ دوره از جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی از یولاندا کاپریگ لیونه درخواست کرد که جایزه ناصربخت را اهدا کند.
در پایان این مراسم، ناصربخت با ابراز خوشحالی از برگزاری هفتمین دوره بخش سمینار و دریافت جایزه جلال ستاری درباره نقش این پژوهشگر (جلال ستاری) در فعالیتهای پژوهشیاش سخن گفت و در ادامه بیان کرد: «امیدوارم بعد از کسب این جایزه بتوانم این مسیر را ادامه دهم و اثبات کنم این جایزه بیجهت به من اهدا نشده است.»
بهرام بیضایی نویسنده و کارگردان ایرانی فیلم و نمایش است. از کارهای دیگرش میشود تدوین فیلم، تهیه فیلم، مقالهنویسی، ترجمه یکی دو نمایشنامه، نگارش یکی دو داستان و چند شعر و انبوهی پژوهش تاریخی و استادی در دانشگاه را برشمرد. بیضایی از فیلمسازان صاحبسبک و معتبر سینمای ایران و از نویسندگان و اندیشمندان برجسته نمایش و ادبیات نوین فارسی بهشمار میرود. بعضی از نمایشنامههایش به انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، عربی و زبانهای دیگری درآمده و در آسیا و اروپا و آمریکای شمالی چاپ و اجرا شده است. ده فیلم بلند و چهار فیلم کوتاه و کمابیش هفتاد کتاب و نمایشهایی بر صحنههای شهرهای مختلف ایران و گاه غیر از ایران از سال ۱۳۴۱ به بعد کارنامه هنری بیضایی را تشکیل میدهد.
بیضایی در تهران در خانوادهای اهل فرهنگ و ادب و جداافتاده از عوام به دنیا آمد. پدرش شاعری آرانی بود. بهرام از مدرسه میگریخت و در سینه کلوب فیلم تماشا میکرد. همین زمان با کار و سرگذشت صادق هدایت آشنا شد و از او تاثیر گرفت. سپس از رشته ادبی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران کناره گرفت ولی حاصل پژوهشهایش را به صورت کتاب نمایش در ایرانچاپ کرد، که یگانه منبع مهم تاریخ نمایش ایرانی شد. همزمان به نمایشنامهنویسی گرایید، آن هم با بهره گرفتن از شیوههای تعزیه که نیاکانش در آران برپا میکردند. بیشتر نخستین نمایشنامههایش- مانند پهلوان اکبر میمیرد- با نمایش گروه هنر ملیکامیابی یافت؛ هرچند گاه جلال آلاحمد کارش را سخت نکوهید. سال ۱۳۴۴ با منیراعظم رامینفر ازدواج کرد. بیضایی در اوایل دهه ۱۳۴۰ عضو گروه طرفه و از هنگام تشکیل کانون نویسندگان ایران از بنیانگذارانش و به همین خاطر آماج بدگمانی ساواک بود. وی سال ۱۳۵۷ از کانون کناره گرفت. دهه ۱۳۵۰ را به استادی در دانشگاه تهران و نیز فیلمسازی گذرانید. سال ۱۳۵۸، پس از ده سالی که نمایشی اجرا نکرده بود، مرگ یزدگرد را بر صحنه برد که در ۱۳۶۰، سال اخراج دوبارهاش این بار از کرسی استادی دانشگاه تهران، فیلم هم شد. پس از نمایش مرگ یزدگرد تا هجده سال امکان کار تئاتری نیافت، هرچند با پیگیری فراوان توانست چند فیلم بسازد. سال ۱۳۷۱ با مژده شمسایی ازدواج کرد. از سال ۱۳۷۶ دوباره کار تئاتر دست داد و بیضایی به شوق نمایش از اقامت کوتاهش در استراسبورگ دست شست و تا ۱۳۸۶ به تفاریق توانست برای چند نمایش و فیلم و کتاب پروانه بگیرد، هرچند گاه نمایشی از صحنه پایین کشیده شد، فیلمی دچار سانسور شد یا کتابی در محاق توقیف ماند. سال ۱۳۸۹ به استادی بخش ایرانشناسی دانشگاه استنفورد به آمریکا رفت. این مهاجرت بیضایی دیرانجامترین اقامتش دور از ایران بوده. او در آمریکا نیز پُرکار بوده و غیر از تدریس، به نوشتن و نمایش پرداخته است.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد