11 - 12 - 2022
بهرام بیضایی یا روز میگذرد…
چند روز میشود که شما در این خانه نیستید؟ کسی جواب دقیق این سوال را میداند؟
این خانه این روزها و در گذر این روزها چه رنگی دارد؟
خوشحال ام که به بهانهی تولد شما برای شما مینویسم معلم عزیز که این روزها در سوگ دوستان جمعیت مان انبوه وُ حضورمان پُر شکوهتر است.. لب به گلایه باز نکردهام تا خاطر زادروزتان را آزرده سازم اما هستند بسیار بسیار انسانهای ِ تنهایی که شنیدن نام آنها تنهایی را تداعی و تفسیر میکند، انسانهایی که روزگاری سرزندهترین نقشها با قلب وُ قلم آنها بر صحنه جان میگرفتند و جان میدادند و حالا در این روزها چنان جانِ تئاتر این مملکت بالا آمده که با تنفس مصنوعی هیچ آسیبشناسی امید به زندگیاش نیست .. این روزها مردگانی به اسم نمایش متولد میشوند، چند روزی نعش خود را جلوی دید عموم میگذارند و سپس مراسم خاکسپاری ..
بهرام بیضایی عزیز شما به شرافت قلم و چشمهایتان و دیدههایی که در مقابل دید همگان قرار دادهاید جاودانگیاتان را از بسیاری پیش آغاز کردهاید و حالا ما باید به جای جشنِ سالِ تولد، سالهای گذشته از جاودانگی تان را جشن بگیریم که هر روزه روز در دورترین مکانها و جغرافیاها نزد انسانهای بسیاری به دنیا میآید و با به دنیا آمدنتان به خیلیها زندگی میبخشید .
امیدوارم میر نامیرای ِ ما این روزها را طاقت بیاورید طاقت .که پهلوانی جز طاقت نیست. چون تو را شکنجه میکنند باید که بر ایشان بخندی واگر نتوانی خندید آب دهان بر رویشان بیفکنی. و اگر آب دهان نتوانستی افکند ناسزایشان بگویی و اگر ناسزا نتوانستی دندان خشم بفشری واگر دندان خشم فشردن نتوانی مباد بنالی که ایشان از تو همین خواهند. و اگر بیش خواهند مبادبگریی که چون بگریی آنگاه است که ایشان بر تو بخندند .. و ما تمامی اینها را از شما آموختهایم و یادمان نمیرود در تمامی ِ تاریخ دلاوریها و رشادتها تاریخِ بیوفاییها وکجفهمیهای دولتمردان این سرزمین را ..
پس بیضایی عزیز، فخر جانِ ما و ملت ما هر روزه روز مبارک باشید که این روزها زودتر از دیروزها میگذرد ..
به هر تقدیر نوشتن برای زاد روز فردی که خود به نوشتن معنا داده است کار آسانی نیست و یا بهتر بگویم کار منِ نوقلم نیست، که هدیه ی من به شما گنجنامهای است که مرد همیشه زنده و یارِ غارِتان اکبر رادی برای شما نوشته است، نوشتهای که هر بار خواندنش روح ما را جلا میدهد و پاهایمان را برای قدم برداشتن در این مسیر سنگلاخ پیشرو استوارتر میسازد. امید که در لحظه خواندن این سطور حالتان به باشد و بهتر شود:
بهرام، امروز میخواستم زادروز تو را به عنوان یک چهره ماندگار معاصر شادباش بگویم، دیدم این «چهره ماندگار» هر چند ترکیب مهتابی قشنگی است، این چند ساله مدال مستعملی شده است که فلهای به سینه بندگان خدا نصب میکنند و ایضاً برای محتشمان این حوالی ما ستاره رنگ پریدهای است که فلهای به دوش اهل هنر میزنند. من لوح «مرد فصلها»ی صحنه ایران را به لفظ و نمادین به تو تقدیم میکنم تا حریم «بقعه» ما را به شعله ایمان و مهر منور کنی، و به روح صحنه ما رستگاری جاودانه ببخشی. بهرام عزیز، بیضایی بینوای من، اینک در این روز آبی و در نهایت خرسندی افتخار دارم که از سالروز ولادت انسانی یاد کنم که برکت خاندان تآتر ماست و عزت اصحاب سرسپرده آن در اینکه به احترام او (که تویی) از جا برخیزند و پیش پای تو مخلصانه کرنش کنند. زیرا که برقلههای درخشان فرهنگ ایران میلاد یک درام نویس بزرگ برای فخر ملتی کفایت است.
با احترام
سجاد افشاریان
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد