12 - 12 - 2019
به دنبال کشف بقایای انسان نئاندرتال در فلات ایران صورت گرفت
باستانشناسی در همه جای دنیا رشته جذابی است. شناسایی بقایای زندگی گذشتگان و مطالعه در مورد چگونگی زندگی نسلهای پیشین انسان امروزی را با حقایق بسیاری آشنا کرده است. فلات ایران یکی از قدیمیترین سکونتگاههای انسان امروزی و انسانهای نئاندرتال است. درست است که باستانشناسی در کشور ما بیشتر سمت و سوی شیء محور دارد اما در سالهای گذشته پس از کاوش بقایای انسانها و حیوانات دوره نئاندرتال، دانشگاههای تهران و کاشان توجه بیشتری به تبارشناسی یافتههای بشری میکنند؛ توجهی که باعث شده گروههای کاوش مخصوص کشف و مطالعه در مورد بقایای انسانی کشفشده در محوطههای باستانی تشکیل شود. حامد وحدتینسب از جمله باستانشناسانی است که به صورت تخصصی در این حوزه فعالیت داشته و امروز هم مشغول کاوش در تپههای باستانی ایران است. او در مصاحبهای با ایلنا از شرایط زندگی انسانهای نئاندرتال در فلات ایران سخن گفته است؛ ساکنان سابق زاگرس و البرز.
– بارها بر این مهم تاکید داشتید که در باستانشناسی ایران به بقایای انسانی و بررسی آن و آنچه که میتوان از این یافتهها به دست آورد کممحلی شده است. بررسی بقایای انسانی تا چهاندازه میتواند در یافتههای باستانشناسی موثر باشد؟
اگر بلد باشیم که از یافتههای بقایای انسانی چه اطلاعاتی استخراج کنیم، این اطلاعات میتواند مکمل بسیار خوبی برای پاسخ به پرسشهای باستانشناسی باشد. در پرسشهای اصلی باستانشناسی که در یک کاوش یا بررسی و انجام کار میدانی مطرح میشود قصد بر آن است که به این نتیجه برسیم که چه کسانی در آن محوطه زندگی میکردند؟ چه کارهایی انجام میدادند؟ آداب و سنن آنها چه بود؟ چرا آنجا را برای زندگی انتخاب کرده بودند؟ چه میخوردند؟ چگونه ازدواج میکردند؟ و...
در واقع بازسازی جامعه انسانی که دیگر در آن محوطه زندگی نمیکنند مدنظر باستانشناسان است. رابرت بریدوود (باستانشناس آمریکایی) میگوید باستانشناسی، همان انسانشناسی است با این تفاوت که انسانهای مورد بررسی آن مردهاند و دیگر در این زمان زندگی نمیکنند.
بنابراین اگر بدانیم که از بقایای انسانی چگونه این اطلاعات را میتوان استخراج کرد، آن زمان است که با حجم عظیمی از اطلاعات روبهرو میشویم. کارهایی که ما میتوانیم روی دندانهای به دست آمده از بقایای انسانی انجام دهیم که به آن آنالیز ایزوتوپی دندان گفته میشود به راحتی رژیم غذایی آن افراد را نمایان میکند. برخی ویژگیها در دندانها وجود دارد که به صورت خانوادگی به ارث میرسد و از طریق بررسی آن میتوانیم به درصد قوم و خویش بودن افرادی که در یک محوطه بقایای آنها را پیدا کردهایم پی ببریم.
آزمایشهای DNA و تباریابی میتواند به ما نشان دهد که این افراد، با مردمانی که هماکنون در آن منطقه زندگی میکنند تا چه اندازه قرابت ژنتیکی دارند؛ اگر ندارند از کجا آمدهاند؟ با کدام قوم نزدیکی دارند! یا حتی از طریق بررسی DNA میتوانیم متوجه شویم چه روابط خویشاوندی بین افرادی که در یک گورستان به خاک سپرده شدهاند وجود دارد. میتوان به سوالاتی مانند برونهمسری بودن، خویشاوندی و… پاسخ داد.
با بررسی استخوانها میتوان به انواع بیماریهای ژنتیکی به خصوص بیماریهایی که آثار خود را در استخوانها به جا گذاشتهاند پی ببریم. انواع و اقسام این اطلاعات را میتوانیم از بقایای انسانی به دست بیاوریم و با قرار دادن این اطلاعات در کنار بررسی بقایای فرهنگی به دست آمده که شامل سفال معماری و… میشود، پازل سوالات باستانشناسی تکمیل میشود.
– با توجه به صحبتهای شما آیا باستانشناسان ما طی سالهای گذشته بررسیای روی بقایای انسانی داشتهاند و توانستهاند به پاسخهایی که به آن اشاره کردید دست یابند؟
از زمانی که به ایران بازگشتم مدام به این نکته اشاره داشتم که بقایای انسانی یافتشده در محوطههای باستانی را جدی بگیریم. این در حالی است که سالانه چندین و چند گورستان کاوش میشد بدون آنکه مطالعات دقیقی روی اسکلتهای به دست آمده انجام شود.
حدود چهار سال پیش در جلسهای که با رییس وقت پژوهشگاه میراث و گردشگری داشتم بر این مساله تاکید کردم. از قضا این تاکیدات با انجام کاوش در یکی از گورستانهای خوزستان همراه بود. از این رو احساس نیاز کردیم تا دستورالعمل مدونی برای باستانشناسان نوشته شود تا بدانند با بقایای انسانی به دست آمده چه کنند. همین مهم منجر به نگارش کتابی با محوریت موضوع چگونگی رفتار و برخورد باستانشناسان با بقایای انسانی که در محوطهها به دست میآید، شد. در این کتاب چگونگی ثبت و ضبط بررسی و تعیین جنسیت یافتههای بقایای انسانی در قالب دستورالعملهای مدون ذکر شده. اما با توجه به تغییر و تحولات دائمی که در مجموعههای دولتی رخ میدهد ناچار شدیم انتشار این کتاب را به یک ناشر خصوصی بسپاریم.
تمام این توضیحات را دادم تا به این نکته اشاره کنم که بررسی بقایای انسانی در ایران بسیار جدید و تازه است. در واقع میتوان گفت فقط حدود پنج سال است که تیمهای باستانشناسی یک متخصص انسانشناس نیز در کنار خود دارند. قبل از آن نیز به ندرت شاهد توجه به بقایای انسانی در کاوشها بودیم.
دلایل این امر نبود متخصص انسانشناسی در کنار باستانشناسان و عدم اعتقاد باستانشناسان به بررسی بقایای انسانی است چراکه بیشتر باستانشناسان ایران، شیءمحور کار میکنند و به دنبال به دست آوردن ظروف و معماری و چگونگی دفن افراد بودند. البته در مواردی مانند شهر سوخته، گوهرتپه و چند مورد دیگر شاهد نگهداری اسکلتهای انسانی هستیم که آن هم به دلیل حضور باستانشناسان خارجی در کاوش بود. اما در بیشتر کاوشها شاهد دور ریخته شدن اسکلتها و بقایای انسانی هستیم.
با این وجود چند سالی است که شاهد فعال شدن موسسه باستانشناسی دانشگاه تهران و دانشگاه کاشان در این خصوص هستیم. حتی برخی از پیشکسوتان باستانشناسی که در گذشته اعتقادی به این تیپ مطالعات نداشتند به چگونگی بررسی بقایای انسانی علاقهمند شدهاند.
– به این نکته اشاره داشتید که طی سالهای گذشته شاهد دور ریخته شدن بقایای انسانی در تعدادی از کاوشهای باستانشناسی بودیم. آیا میتوانید نمونههایی از این مورد را مثال بزنید؟
در کاوشهایی که در گورستانهای شمال غرب انجام شد شاهد این اتفاق بودیم. همچنین در کاوشهای چند سال گذشته که در استان سمنان رقم خورد با وجود آنکه تعداد زیادی از گورستانها کاوش شد اما استخوانها دور ریخته شدند. این مهم در گیلان نیز اتفاق افتاده است. با این وجود هیچ اطلاعی از بقایای انسانی و یافتههای استخوانهایی که در گورستانهای این استان به دست آمده، نداریم.
– یکی از رشتههای تخصصی شما بررسی محوطههای باستانی است که بقایای انسان نئاندرتال در آن کشف شده است؟ آیا میتوان گفت انسان امروزی (انسان هوشمند) ویژگیهای خاصی به صورت مشترک با نئاندرتالها دارد یا حتی میتوان گفت ایرانیها ویژگیهای خاصی از نئاندرتالها دارند؟
چنین تحقیقاتی که بتواند به این سوالات پاسخ دهد به خصوص در حوزه ایران انجام نشده. اما میتوان گفت تمام جوامع برخی از ویژگیهای ژنتیکی خاص خود را دارند که سبب میشود بتوانیم آن جامعه را ردیابی کنیم. اما این به معنای خوب یا بد بودن نیست. با این وجود میتوان گفت در انسان هوشمند اجداد ما و تمام جامعه بشری که اکنون روی کره زمین زندگی میکنند با نئاندرتالها که پیش از ما زندگی میکردند برخی از صفات مانند ضخامت پوست دست، افسردگی و آلرژی به صورت مشترک است. البته برخی از باستانشناسان معتقد هستند موی قرمز نیز ازجمله صفاتی است که بین انسان هوشمند و نئاندرتالها مشترک است.
– یکی از یافتههایی که میتوان از بررسی دندانهای بقایای انسانی به جا مانده در محوطههای باستانی به آن دست یافت، رژیم غذایی مردمانی است که در دوره باستان زندگی میکردند. مقالهای در خصوص بررسی رژیم غذایی مردمانی که در دوره ایران باستانی در منطقه گوهرتپه مازندران زندگی میکردند، تالیف کردهاید. براساس یافتههای شما رژیم غذایی مردمان آن منطقه چه بود و چه قرابتی با آنچه که مردم آن منطقه امروز در رژیم غذایی خود دارند، داشت؟
رژیم غذایی مردمان گوهرتپه مازندران مبتنی بر گندم و جو و کمی گوشت جانوران وحشی و اهلی شده و مقدار زیادی ماهی بود. این رژیم غذایی با اقلیمی که مردمان آن منطقه در آن زندگی میکردند کاملا منطبق است. در واقع این رژیم غذایی از آن زمان تاکنون در منطقه حاکم است و میتوان گفت تغییر زیادی نکرده.
اگر تا چند هزار سال به عقب بازگردیم عموما رژیم غذایی در فلات ایران مبتنی بر گندم و جو و پروتئینهای حیوانی مانند بز و گوسفند است. در واقع میتوان گفت رژیم ایرانیها در فلات مرکزی در بازه ۷ تا ۸ هزار سال گذشته تغییر چندانی نداشت. البته در مناطق مختلف کشور میزان وابستگی به پروتئین حیوانی و وابستگی به گندم و جو متفاوت بود. حیوان به عنوان یک دارایی به حساب میآمد و اینگونه نبود که مدام از دارایی خود برای خورد و خوراک استفاده کنند. شکار میکردند، اما حیوانات اهلی خود را برای خوراک استفاده نمیکردند.
حتی اکنون نیز این امر در میان مردمان زاگرسنشین مرسوم است. نمیبینیم که یک خانواده روستایی بز خود را بکشد و شب کباب کند و بخورد. شاید در عزا، عروسی و مراسمهای خاص این اتفاق بیفتد اما یک کار مرسوم و روزانه نیست. بیشتر رژیم غذایی آنها را گندم و جو، پنیر و فرآوردههای لبنی تشکیل میدهد.
– یکی از محوطههای باستانی که مورد بررسی قرار دادید، غار کمیشان بود. از یافتههایی که از این محوطه باستانی به دست آورید، برایمان بگویید.
حدود ۱۱ سال پیش در سال ۱۳۸۸ بود که کاوش در غار کمیشان را آغاز کردم. منطقه جغرافیایی که به دلیل وجود غارهای هوتو و کمربند بسیار معروف است چراکه در دهه ۴۰ و ۵۰ میلادی آمریکاییها کاوش کردند و بعد از آن دیگر کاوشی در منطقه انجام نشد.
کاوشهایی که در اواخر دهه ۸۰ شمسی انجام دادیم بسیار پربار بود و نشانههایی از فرهنگ میانسنگی مربوط به ۱۳ هزار سال پیش که در آن زندگی میکردند را پیدا کردیم که معیشت آنها کاملا مبتنی بر شکار و جمعآوری دانههای وحشی بود. هیچگونه اهلیسازی در آن زمان انجام نشده است. با این وجود شاهد به دست آمدن زیورآلاتی بودیم که از آن جمله میتوان به یک گردنبند اشاره کرد که از دندانهای نیش شغال یا گرگ که سوراخ کرده بودند، درست شده بود. در واقع این گردنبند میتواند نشان از اعتقاد آنها به کسب قدرت و نشان دادن قدرت و مهارت شکار شخصی که این گردنبند را به گردن دارد، باشد. به نوعی میتوان گفت پز دادن مردانه برای جلب توجه جنس مخالف است.
در آن محوطه، مطالعات چندجانبه بسیاری انجام دادیم و متوجه شدیم انواع جانوران وحشی مانند غزال و قوچ در رژیم غذایی آنها جای داشت. حتی بقایای گیاهی کشف شده در منطقه را مورد بررسی قرار دادیم.
با بررسی سفالها نیز به تداوم استقرار در منطقه رسیدیم، چنانکه نتیجه کار حکایت از آن دارد که استقرار در این منطقه از ۱۳ هزار سال پیش تا اواسط دوره اسلامی ادامه داشت. ابزار سنگیهای به دست آمده نیز به ما میگفت که سنت ابزارسازی خاصی در منطقه حاکم بود که به آن اصطلاح میانسنگی کاسپی داده شده است. در آن منطقه ماده خام که بتوان ابزار سنگی با آن درست کرد بسیار زیاد بود و این فراوانی به آنها اجازه میداد تا بتوانند به صورت خاصی سنگ را تراش دهند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد