26 - 05 - 2020
به نام کنکور، به کام مافیا
محمد میلانی- هر سال کنکور قربانیان خودش را از جامعه ما میگیرد. بله! این جمله شوخی نیست. یک واقعیت کاملا جدی و اتفاق افتاده است. سالها پیش که نوجوان بودم نسلی را میدیدم که سر و ابرو میتراشند و به قصد نیامدن از خانه به بیرون مینشستند و برای کنکور درس میخواندند. کسان دیگری هم بودند که کل لباسهایشان را به خانه عمو یا دایی کیلومترها دورتر از خانه خود میفرستادند که عملا در خانه زندانی شوند تا برای کنکور درس بخوانند. رفتارهای عجیب و غریب تا دلتان بخواهد در طول این سالها از پشت کنکوریها دیده و شنیده شده است. کسی را هم در همسایگی خودمان میشناختم که در سه جای خانه ساعت کوک میکرد که سومین محل، حمام خانه بود. اگر کارش به مرحله سوم میکشید دوش را باز میکرد که خیس شود و خواب از سرش بپرد تا بتواند برای درس خواندن آماده شود.
نسلهای متعدد از جوانان این کشور در مواجهه با هیولای کنکور و ورود به دانشگاه مصائب عجیب و غریبی را طی کردهاند. مصائبی که حتی در بعضی مواقع به افسردگی دائم جوانان و نوجوانان این کشور منجر شده و در بعضی از مواقع حتی خودکشی پایان زندگی نوجوانی را تعیین کرده که پشت درهای بسته کنکور به انتظار ایستاده است. فیلمی این روزها در شبکههای مجازی انتشار پیدا کرده که نشاندهنده خشم مادری در سازمان سنجش است که به اعتراض با افراد انتظامات درگیر میشود. مادری که فرزندش دست به خودکشی زده است. این شرح دردناک دانشگاه و دانشجو بودن از نوعی دیگر در ایران است.
اگرچه با وسعت دانشگاه آزاد، این بحرانهای روحی به مراتب کمتر شد اما التیام کامل نیافت چرا که سودای درس خواندن در دانشگاههای دولتی و تراز اول کشور سودایی است که بالطبع به همین راحتیها نمیشود از آن گذشت چرا که دانشگاه آزاد با وسعت زیادی که در طول دهههای مختلف از حیاتش گرفت و توانست خودش را بزرگ و بزرگتر کند، اما عملا نام دانشجو بودن را به نوجوانان و جوانان ایرانی چسباند. اگرچه به هیچ عنوان قصد نادیده گرفتن کیفیت و عملکرد این دانشگاه را ندارم و باید پذیرفت که نخبگان تراز اولی هم از این دانشگاه فارغالتحصیل شده و هماکنون در حال خدمت به میهن هستند، اما کیفیت آموزشی در این دانشگاه چقدر بیشتر بوده و هست یا اینکه بحث تضعیف و تبعیض در استخدام و به کارگیری فارغالتحصیلان دانشگاه آزاد به چه میزان قد علم کرده و هنوز هم در بسیاری از ادارات و ارگانها برخلاف قانون لحاظ میشود، مواردی هستند که به هیچ عنوان نمیشود آنها را نادیده گرفت و چشمپوشی کرد. از این موارد که بگذریم باید اذعان کنیم پس دانشگاه آزاد نیز نتوانست از هیبت هیولای وحشتناک کنکور بکاهد و در عوض رقابت ناموزونی را ایجاد کرد که امروز در جامعه به طرز بسیار چندشآوری مشخص و مشهود است. نمونه بارز آن فارغالتحصیلان مقاطع دکترای دانشگاه آزاد هستند که در نوشتن یک مقاله یا کتاب مشکل دارند اما دکتر خطاب میشوند و در سوی دیگر فارغالتحصیلان دانشگاههایی نظیر شریف و تربیت مدرس و… نیز دکتر خطاب میشوند. در این مقطع کافی است که فارغالتحصیلان دانشگاه آزاد برحسب رانت و معرفی که دارند، وارد بازار کار کشور شوند و فارغالتحصیلان دیگر دانشگاهها حتی نتوانند یک شغل موقت بیابند و مجبور شوند کمکم جلای وطن کنند. درهای علم و تمدن و دانشگاههای عالی دنیا و زندگی آرام و بیدغدغه در سایر کشورها در انتظارشان نشسته و اینچنین میشود که فرار مغزها و نخبگان تحقق مییابد. آخرین مورد و نشانی که از این فرآیند اشتباه و غلط میتوان مثال زد مرحوم مریم میرزاخانی بود که به عنوان یک ایرانی نخبه در دیار دیگران سر برخاک نهاد یا فریدون درخشانی تنها دو نمونه از این خیل عظیم نخبههایی هستندکه بیشک مورد جفای سیستم آموزش عالی قرار گرفتهاند.
اینچنین است که به جرات میتوان گفت هیچوقت و به هیچ عنوان نخواهیم توانست مشکلات و معضلات سیستم آموزشی ایران را حل و فصل کنیم. به هیچ عنوان نیز توان نگه داشتن و جذب نیروهای نخبه را نداریم و عملا باید شاهد رفتن نسلهای متعدد از ایرانیانی باشیم که دلیل رفتنشان صرفا و فقط ساختار غلط و اشتباه آموزشی در کشور است.
دیرینهشناسی کنکور و کنکورگرایی
از دو دهه پیش یعنی تقریبا از اوجگیری فعالیتهای رقابتی و کاذب گروههای نشر و تالیف کتب کنکوری و کمک دانشگاهی، ساختار مندرآوردی انتخاب رشته دانشگاهی نیز رفتهرفته باب شد. به عنوان کسی که تاریخ این فرآیندها را مورد مطالعه قرار میدهم، باید عنوان کنم در سالهای اول رواج این شیوه، مشاوران صرفا کارنامه داوطلبان را میدیدند و بسته به میزان رتبه و تمایل درسی و انتخاب رشته کنکوری داوطلب به او در انتخاب رشته مورد علاقهاش مشاوره میدادند. مدتی بعد از این روال عادی و معمولی که البته کمدرآمد نیز بود؛ چون مشاوران صرفا مشاوره میدادند و نه چیزی دیگر، در بین موسسات کنکور شهر تهران تقریبا از سالهای ۸۰، ۷۹ به این سو، فرمولی پیدا شد که مدعیان میگفتند براساس این فرمول سازمان سنجش انتخاب رشته برای داوطلبان را انجام میدهد. رفتن کارنامه داوطلبان به این سیستم همان و اشتیاق انتخاب در رشته دانشگاهی هم همان. در نتیجه باعث شد چنان بازار داغ و عظیمی حد فاصل امتحان کنکور قبولی و پشت در دانشگاه شکل بگیرد که دیگر هیچ کس نمیتواند این ساختار ریشه دوانده در ساختار آموزش حدفاصل تحصیلات متوسطه و دانشگاه را جمع کند.
از قضا در این ساختار است که امسال شاهد اخباری در رسانهها بودیم که به نقل از یکی از کارشناسان آشنا به این بازار پررونق اما پر معضل،۱۰ درصد متقاضیان انتخاب رشتهها، از طریق موسسات و زیر نظر رایانه و مشاور خاص که تا پاسی از شب به انتظار متقاضیان نشسته اقدام میکنند. براین اساس هم هزینههای بسیار سرسامآوری پرداخت میکنند، هم بسیاری از آنها آرزوهای خودشان را در راه انتخاب رشته فنا میکنند و هم در دانشگاه در صورت قبولی، مجبور به خواندن رشتههایی میشوند که به هیچ عنوان علاقهای به خواندن آن ندارند. بسیاری از این سیستمها و مشاوران موجود که پولهای کلان از این راه کسب میکنند و رتبه متقاضی را ملاک تعیین و انتخاب میدانند، با اتکا به اطلاعات و آمارهای موجود از سالهای گذشته در بانک اطلاعاتی خود، رشتههایی را در نقاطی از کشور پیشنهاد میکنند که ظرفیت پذیرش دانشجو در آنها میسر شود تا به اصطلاح کمترین میزان خطا در انتخاب رشته محقق شود اما اینکه این انتخاب تا چه حد مورد رضایت و مطلوب متقاضی است، مشخص نیست. طبیعتا رتبههای برتر کنکور هیچگاه به انتخاب رشتههای بازاری اعتماد ندارند و با اختیار کامل برای خود دست به انتخاب رشته میزنند.
چرخش مالی نامتوازن به سود مافیای پنهان کنکور
به گفته یکی از کارشناسان حوزه دانشگاه و آموزش پیشدانشگاهی ۱۰ درصد از متقاضیان کنکور یعنی رقمی بالغ بر ۱۰۰ هزار نفر برای انتخاب رشته، رقمی میانگین ۳۰ تا ۵۰ میلیارد تومان را صرف مقوله انتخاب رشته در یک هفته میکنند. به معنایی بهتر، این افراد یا موسسات از عنصر تبلیغات کاذب و داشتن بانک اطلاعاتی مدونی از افرادی که در سالهای گذشته با نمرههای علمی پذیرفته شدهاند، سعی میکنند وضعیت پشت کنکوریهای سال جدید را تخمین بزنند و به این منوال بازاری را ایجاد میکنند که تحت هیچ شرایطی نه امری خاص و خارقالعاده است و نه عملکرد آنها به طور کاملا تضمینی درست از آب درمیآید.
به ظن بسیاری از کارشناسان مطرح آموزشی در کشور، به هیچ عنوان گفته این موسسات و افراد صحیح نیست. از میان این انتخابشوندگان رقم قابل توجهی هرگز به رشته دانشگاهی مورد علاقه دست نمییابند و بسیاری دیگر از این پشت کنکوریها در نقاط دوردست برایشان انتخاب رشته میشود تا صددرصد قبول شوند. این خاصیت این موسسات و موسسههای آموزشی است. آنها یک یا چند جمله تکراری دارند که هر سال برای مشتریان و مراجعهکنندگان خود از آنها استفاده میکنند. مثلا میگویند امسال بازهم سازمان سنجش مولفهها و نمودارهای گزینش و انتخاب رشتههای خود را تغییر داد یا اینکه ما تلاش خودمان را کردیم، همه متقاضیان ما پذیرفته شدهاند، مشکل از ما نبود.
این اتفاقات عملا نشان از وضعیت بسیار نابسامانی میدهد که در پس آن همه عوامل اصلی به نحوی مقصر هستند. از ساختار نظام آموزشوپرورش که با نداشتن سلطه روی ساختارهای درسی و آموزشی خود توان برگزاری کلاسهای درست و متناسب با استاندارهای لازم را ندارد و عملا هم بخشی از بدنه بزرگ معلمان این وزارتخانه و بخش بسیار بزرگتری از دانشآموزان به سمت کلاسهای ریز و درشت کنکور کشیده میشوند و چنان گردونه مالی بسیار عظیمی را شکل میدهند که در نوع خود بینظیر است گرفته تا افراد متقاضی و خانوادههایی که سوار بر موج توهم کنکور و دانشگاه میشوند و بیش از آنکه به نظام آموزشوپرورش رسمی ایمان داشته باشند، از عملکرد موسسات خصوصی و بازاری مطمئناند یا به معلمان مانده در تنگناهای اقتصادی زندگی و حقوق و مزایای کم، پول پرداخت میکنند تا همان درس، کلاس و مدرسه را این بار در خانه برای فرزندشان آموزش دهند، همه و همه نشان از چگونگی این معضل و نحوه رشد این تومور فلجکننده نظام آموزشی کشور است.
از سوی دیگر بسیاری از این موسسات در قالب انتشارات و موسسات آموزشی ظاهر میشوند و عملا در بسیاری از موارد هیچگونه مالیاتی نمیدهند و معاف از مالیات هستند.
مشکل دیگر گردونه عظیم نیروی کار متخصص و غیرمتخصصی است که در این حوزه فعالیت دارند. این افراد، زندگی و معیشت خود را از همین راه یعنی فروش کتابهای کنکور، انتخاب رشته، مشاوره و تدریس کسب میکنند. اگرچه هیچ خللی به لحاظ قانون کار در مراحل مختلف در نوع فعالیت آنها وجود ندارد اما وقتی متوجه میشویم رقم بسیار ناچیزی از عایدی این گردونه وسیع به سمت درآمد طبقه کارگر و کارمند این بنگاههای کلان میرود تازه میفهمیم که پشت این مجموعهها چه کسانی سودهای کلان ماجرا را از آن خود میکنند. چاپ کتابهای متعدد با اسمهای مضحک و گاه عجیب و ایجاد هلدینگهایی که از قبولی و پذیرش در دانشگاه گرفته تا تهیه و نوشتن پایاننامههای آنها حتی در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا مشغول فعالیت هستند. در صورتیکه همین نیروی کار به طرز بسیار پسندیده و مناسبی توانایی کار در بازار فاخر نشر و کتاب را دارند و همچنین میتوانند در مدارس کشور وظیفه خطیر تدریس و مشاوره را به دانشآموزان ارائه دهند و نظام آموزش و غلط کشور را ترمیم کنند. افسوس که هیچ ارگان یا نهادی حتی زیرمجموعههای نظام آموزشی کشور قابلیت ارائه طرحی اینچنینی و تدوین راهکارهای صحیح برای این مهم را نداشته و ندارند.
نگاهی به تبلیغات شرمآور کنکوری
هیچکس حتی نمیخواهد کوچکترین ضربهای به این ساختار عظیم و عجیب کنکور وارد کند چرا که هم ریشه عمیقی در ساختار آموزشی کشور دوانده و هم به طرز عجیبی در این گردونهها افراد ذینفوذی فعال هستند؛ ساختاری عظیم در پی کسب درآمد که به هیچوجه به امور اخلاقی پایبند نیست و عملا سعی دارد با حفظ خود وسعت گردونه مالی خود را چندین برابر کند. برای مثال در عدم تناسب و اعتقاد به امر اخلاقی میتوان به تبلیغات یا درخواستهای پیامکی این بنگاهها اشاره کرد. از مدتی پیش پیامکهایی در قالب تبلیغات این موسسات به شمارههایی ارسال میشود که شخص بنده دریافتکننده چند نمونه از این پیامکها بودهام؛ پیامکهایی که از گیرنده درخواست میکند در صورت آوردن تعداد افراد بیش از دو نفر به همان مرکز به جهت انتخاب رشته و… از ۳۰ درصد تخفیف در دو درس و طول ترم برخوردار میشوم یا اگر کسی را برای انتخاب رشته معرفی کنم، به اندازه معرفی یک نفر، ۳۰ درصد از کارمزد آنها در انتخاب رشته کاسته میشود. دقیقا رفتاری شبیه شرکتهای هرمی که سالهای سال وظیفه چپاول اقشار مختلف جامعه را بر عهده داشتند. آیا بردن مشتری برای موسسات کنکوری یا انتخاب رشته، به نوعی دلالی و کارچاقکنی است یا رفتاری در سطح فهم و شعور یک دانشجو یا موسساتی که دانشجویان را پرورش و تعلیم میدهند؟ آیا نظارت اخلاقی بر این روند کارچاقکنی و مشتری جذب کردن وجود دارد یا خیر؟ آیا گردونه موسسات انتخاب رشته کنکوری، ارتباط کامل و درستی با نظام آموزش عالی و سازمان سنجش دارند؟
از سوی دیگر آنچه سویههای نقصان و خلأ در رفتار این موسسات را بیشتر برجسته میکند، نبود شفافیت مالی در ساختار این موسسات است. نه وزارت آموزشوپرورش، نه وزارت آموزش عالی و سازمان محاسبات، هیچکدام نظارت بر عملکرد مالی این موسسات ندارند. اگرچه با این پاسخ مواجه میشویم که این موسسات خصوصی هستند و طبیعی است که بخش خصوصی همانند بخش دولتی نیست و نمیتوان عملکرد آنها را تحت نظارت قرار داد اما واقعیت این است که نمیتوان با چنین الگوهایی نسبت به نظارت بر عملکرد این موسسات کوتاهی کرد؛ موسسات و بنگاههایی که بازاری بسیار بزرگتر و در عین حال کممایهتر در کنار بازار کتاب کشور به وجود آوردهاند و عملا منجر به کاهش غنای امر مطالعه تخصصی و بهرهور و کاهش میزان کیفیت تحصیل حتی در دانشگاهها شدهاند.برای آنکه خوانندگان، وضعیت بحرانی موجود در میان هیات تالیف و تولید این موسسات را بدانند، کافی است به چند نمونه که تا بهحال به آن اهمیت ندادهاند، توجه کنند.
برای نمونه کلیه صفحات کتابهای معارف اسلامی یا سایر دروس عمومی که در دوره متوسطه تدریس میشوند را جمع بسته و ببینید در مجموع هرکدام از این شاخههای درسی چند صفحه میشوند. سپس این رقم را با مجموع کتابهایی که تنها در سه موسسه بزرگ در خصوص هرکدام از شاخهها تولید شدهاند قیاس کنید. بدون شک در هر کدام از این دروس عمومی به رقمی کمتر از یک به ۳۰ در خصوص هر کدام از دروس نمیرسید یعنی به ازای هر صفحه از یک کتاب درسی، رقمی بیش از ۳۰ صفحه جزوه تولید شده و به ازای هر خط بیش از پنج تست طراحی شده است. این رقم فارغ از کارکرد سایر موسسات تولیدکننده و طراح تستهای کنکور و البته کتابهایی است که به طور متفرقه در بازار وجود دارند. وقتی که با این حجم تاسفبار جزوه و تست که صرفا برای جذب پول مردم و اقشار ترسیده از کنکور تولید میشود، روبهرو هستیم، طبیعی است که در بخش انتخاب رشته با چه شیادیها و بازارگرمیهای نادرستی برخورد میکنیم. امسال نیز در کمال تعجب در میدان انقلاب جزوههایی در بازار کنار خیابان و در میان دستفروشها به فروش میرود که بر اساس آن داوطلبان خودشان میتوانند انتخاب رشته کنند و با رجوع به این جزوهها از کیفیت و میزان تراز طرح شده در سامانه سنجش مطلع میشوند و انتخاب رشته میکنند؛ جزوههایی بیکیفیت که از ۷۰ تا ۱۸۰ هزارتومان نیز برای خرید آنها باید پول هزینه کرد.
کلام آخر
به راستی مسبب این بینظمی کلان چه کسانی هستند؟ خانواده داوطلبان، کاسبکاران کنکور یا کیفیت پایین سطح تحصیل و مشاوره در مدارس؟
افزایش تعداد افراد یا افزایش میزان نقدینگی که در این بازار کاذب در حال چرخش است و همچنین افزایش مصرف کاغذ در اوج نیاز کشور به چنین منابعی را چه ارگانی باید کنترل و ساماندهی کند؟
تا چه زمانی هیولای قدرتمند کنکور قرار است یکهتاز مسبب اصلی وضعیت نابسامان پیرامون خودش باشد و هیچکس یارای طرف شدن با او را نداشته باشد؟ دقیقا نمیتوان پاسخی برای این معضلات یافت. حتی نمیتوان بنا بر ادعای برخی مسوولان، هرگز کنکور را حذف کرد. حذف کنکور چنان بحرانی را در آستانه ورود داوطلبان به دانشگاهها ایجاد میکند که نمونهاش به هیچ عنوان نه سابقه داشته و نه رویت شده است. یعنی در واقع کنکور را حذف کردن به تنهایی میسر است، اما بحرانهای بزرگی که از پس حذف کنکور یکی پس از دیگری سربر خواهند آورد؛ اموری نیستند که به راحتی بتوان کنترلشان کرد. از این رو، به نظر میرسد مدارا با این هیولای ریشه دوانده در نظام آموزشی و کوتاه کردن اندامهایش یکی پس از دیگری به صورت آرام و حساب شده، شاید تنها راه برونرفت از این وضعیت تاسفبار کنکور و کنکورگرایی در کشور باشد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد