20 - 12 - 2022
بی شعر نمیتوان
دعوای بیحاصلی بود که چه روزی را به عنوان روز شعر برگزینند. شهریار شاعر بزرگی بود، اما این مملکت شاعر بزرگ کم ندارد. ایرج خطاب به عارف گفت « برادرجان خراسان است اینجا»؛ این بیت را میشود به کل ایران و جغرافیای فارسیسرایان تسری داد. وقتی خراسانش اینقدر شاعر قدر و بزرگ و بلندمرتبه دارد، ببین در ایرانش
چه خبر است؟
این اسمهای شاعران سرشناس که سرِ زبانهای ما افتاده به مثال قلههای پیدایی از کوه ناپیدای یخند. یخ؟ چه مثال زشت و زنندهای. اتفاقا شعر فارسی با تنها چیزی که نسبت ندارد، یخ است. شعر، پاره آتشی است که در سینه شاعران تعبیه کردهاند.
«زین آتش نهفته که در سینه من است/ خورشید شعلهای است که در آسمان گرفت». مثال کوه یخ اما از این جهت موجه است که بگویم ما فقط قلههای این کوه سترگ را میبینیم. « برادر جان خراسان است اینجا»؛ حتی شاعران درجه هشتش، شعرها بلندی دارند که تماشایش،
کلاه از سر عقل آدمیزاد میاندازد.پس چه فرقی میکند که تولد شهریار روز شعر باشد یا تولد مجد همگر، یا بزرگواری دیگر. همین که عقلمان رسیده که روزی را به تکریم شعر و شاعران اختصاص دهیم، کافی است… زهی خیال باطل. تکریم شعر؟ ستایش از شاعران؟ ما کجای کاریم؟ در کدام مناسبت ما از شعار و تبلیغات فراتر میرویم که حالا در مناسبت شعر؟ در روز کارگر چه گلی به سر کارگر میزنند که حالا به سر شاعران بزنند؟ در روز معلم به غیرتعارف و تمجید بیمایه، چه میکنند که حالا ما خوشحالیم که یک روز هم به نام شعر ثبت شده؟ مناسبتش مهم نیست، تولد شهریار یا مرگ رودکی یا تولد و مرگ هر شاعری که فکر میکنیم نامش برازنده شعر پارسی است؛ مگر چه میکنیم و چه اتفاقی قرار است بیفتد؟ چهارتا روزنامه چهارتا مطلب نصفه و نیمه صفحه آخرشان میزنند، رادیو و تلویزیون چهارتا شعر را غلط و غلوط میخوانند و عرض خود و آبروی هزار سال شعر و شاعری را میبرند و یحتمل ارشاد هم به چهارتا شاعر اهل مختصر عنایتی میکند… همین و تمام.
توی روزنامهها هم حالا فکر نکنید که سر ذوق میآیند تا فیل هوا کنند. تنها چیزی که در این سالها تکرار شده این است که مخالفان شهریار شروع کنند به بد و بیراه گفتن به علیاصغر شعر دوست که «چرا سر خود چنین کرد و شعر فارسی را به نام یک آذری زبان سند زد و مگر ما فردوسی و سعدی و حافظ و مولوی و خاقانی نداشتهایم و…» چه حوصلهای دارند که هنوز دارند این دعوای بیحاصل را ادامه میدهند؟ شما خیلی دلت برای شاعران فارسی زبان سوخته، توی این روز بیا درباره شاعران دلخواهت حرف بزن.
در حال حاضر در بهشت امن خدا، شاعران ترک، فارس و عرب چون نفس واحد دور هم نشستهاند و دارند حال میکنند و از تنعمات الهی بهره میبرند. کل یوم هو فی شان. روز خدا که کم نیامده.
امروز شهریار، فردا هزار شاعر دیگر. اهل شعر که نباید گرفتار این تقویمهای بیاعتبار شوند… اتفاقا شهریار مثنوی بلندی دارد که نسبت شاعران را به ما مینمایاند به مناسبتی، شاعر تبریزی ما خیالبافی کرده که بعد از هشت قرن مولانا به تبریز و به دیدن شمس تبریزی آمده و همه شاعران فحل و بزرگان ادب فارسی جمع شدهاند تا به او خوشامد بگویند و این وصل بیهجران را گرامی بدارند… «ساربانا بار بگشا زاشتران/ شهر تبریز است و کوی دلبران/ شهر تبریز است مشکین مرز و بوم/ مهد شمس و کعبه ملای روم». اتفاقا من فکر میکنم قصه همین چیزی است که شهریار در شعرش خیالبافی کرده. این بزرگان همه کنفس واحده مشغول پذیرایی و مهربانی و اکرام و انعام هم هستند… کاش به جای این خزعبلات از اول این شعر را رونویسی میکردم تا ببینید چطور همه دست به سینه، کمر خدمت بر بستهاند تا جلالالدین محمد را به شمسالدین ملکداد برسانند. یکی آشپزی میکند، یکی فراشی میکند، یکی سقایی میکند. رودکی هم خوش سمرقندی سرودی میدمد « بوی جوی مولیان آید همی/ یاد یار مهربان آید همی» … شوخی نیست، مولوی به تبریز آمده: «آنکه آنجا میزبان شمس ماست/ یک شب اینجا مهمان شمس ماست». پس باید گرامیاش داشت و تقدیر و تکریمش کرد. واقعا اگر میخواهید در روز شعر یک کار خیر خداپسندانه کنید، بروید و این مثنوی را پیدا کنید و با خیال شهریار همراه شوید و برای رفیقانتان بخوانید و بدانید که روز شعر، روز همه شاعران و همه شعر پارسی است، از رودکی تا همین شاعران جوانی که از پس هزار سال همچنان عین قند و نبات شعر میسرایند. یادمان باشد که روز شعر هیچ اهمیتی ندارد.
ما هزاران سال روز شعر نداشتیم، از این پس هم مهم نیست داشته باشیم یا نه، مهم این است که حتی یک روز و یک ساعت هم نمیتوانیم بیشعر بمانیم که بیشعر نمیتوان.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد