9 - 12 - 2019
تابستا ن داغ
غولهای متمدن کمیاب
غولها همواره بودهاند. هر چند به ندرت دیده میشوند. برخی چون یتی، پاگنده، ارباب دریاچه لاخنس و غول چراغ جادو شانس سلبریتی شدن را پیدا کردهاند. دوربین ما اما این بار به سراغ غولهای متمدن کمیابی رفته است که پیش از این هیچگاه شانس مطرح شدن را پیدا نکردهاند (و البته از این موضوع گله و شکایتی هم نداشتهاند.)
مجموعه پیکارتونگرافی حاضر، تلفیقی از هنر دیجیتال کارتون و عکاسی است. این مجموعه با نگاهی کنائی و طنزآمیز که از ویژگیهای هنر پسامدرن است، به زیستبوم آدمیان دوباره مینگرد.
پدیدآورندگان این مجموعه، امید آن را دارند که با معرفی دقیق و کامل این غولها و زیستگاهشان، گام بلندی در رفاه، آبادانی، بهداشت و درمان نوع بشر برداشته شود.
ای بسا آرزو که خاک شده
تنها تفاوت این مجموعه با گذشته، سوگواری درونی تری است بدون فریاد. هویتی است پیش از رها کردن و رها شدن. شاید که باز روایت قصه گذشتهای آلوده به تکرار باشد. اما با توجه به تمام پیشرفتهای روز در زمینه دانش و فرهنگ و تجربه تجدد برای زنان امروز باز هم هستند زنان، مادران و دخترانی که نمیتوانند عمل کنند و به رویاهای خود دست یابند، پس نگاه میکنند. نگاه اگر نتوانند، حس و ضبط میکنند. هر رنگ و هر لبخند در آنها اثری جاودانه مییابد. زیرا که از کودکی ارتباطی درونی و فراتر از دیگران با طبیعت برقرار کردهاند. گویی سرنوشت آنان جایی خارج از وجود خودشان گسترده شده است. مانند کودکان قادرند به تماشای آنچه پیدا و پنهان است جای آنکه به نصیب خود بسنده کنند، دلبسته معنای آن میشوند. دلبسته ضبط اشیا و هر آنچه رویای آنان را میسازد. انتظار رسیدن را با آن سر میکنند و تصویرسازان ماهری برای به سر رسیدن هستند. به قول سیمون دوبووار، رویای موفقیت انتقالی در زن پابرجاست و کمالپذیری خاص او را مهار خواهد کرد.
این نمایشگاه تا تاریخ ۵ تیر در گالری سیحون برپاست.
نقابها
زمین و ساکنانش از آغاز تاکنون همواره مسیر طبیعی خویش را طی کردهاند. هر دو جنسیت انسانی نیز در ابتدا همانند حیوانات و دیگر موجودات وضعیتی برابر و طبیعی را تجربه میکردند. به تدریج انسان اما فاصله گرفتن از طبیعت، تغییر جهان هستی و استحاله مفاهیم اصیل وضعیت انسانی خویش را در پیش گرفت. مالکیت، تمدنها قوانین و ادیان و طریقتها شکل گرفتند و سرانجام نابرابری جنسیتی توسط انسان. این حیوان متفکر اختراع شد. او الهههایی خلق کرد با دفرمههای سفارشی اغراقگونه و تصنعی در ظاهر و کارکرد. باقدرت یافتن چنین مفاهیمی تزئینات افراطی یا پوششهای افراطی بر ظاهر زن، همچون نقابی بر هویت او به شکل نوعی الزام در آمد.
این گالری تا تاریخ ۱۱ تیر ماه در گالری سیحون برپا خواهد بود.
خردهروایتها
یک تک اثر نقاشی خردهروایت به شمار میآید و بازپخشی از آنچه که جامعه اکنون پیگیری میکند؛ مسیری برای توضیح و توجیه فردیت و یافتن رابطه با بخشهای دیگر جامعه. در روایتهای خرد گوناگونی و کسرت باورها، امیال و آرزوها دیده میشود. جهان امروز به گونهای است که در آن باور به کلانروایتها رو به افول است و همزمان خردهروایتها، یا روایتهای محلی و شخصی، با توسعه اینترنت و بسط روابط و امکان ارسال آسانتر اطلاعات و تصاویر، خصوصا برای بخشهایی از جامعه که حضور فعال در شبکههای اجتماعی داشته و بر ثبت حضور خود اصرار میورزند، اهمیت بیشتری مییابند.
انتخاب منیژه حجازی برای به باز- تصویر کشیدن عکسهای خانوادگی خود، تکرار اجبار است؛ دوبارهسازی- باز زیستن- لحظاتی از زندگی جمعی. با تغییر این تصاویر که توسط دوربین ثبت شدهاند، این هنرمند جوان گذرگاهی برای عبور از سد زمان به وجود میآورد؛ گذشته اکنون است. استفاده از رسانه نقاشی برای ساختن تصاویری متفاوت و ملموستر کردن خاطرات، انتخابی آگاهانه برای ساختن پلی ارتباطی بین جبر گذشته و احساس برخورداری از حق اختیار در زمان حاضر است.
استفاده از قطعات چوب یافته شده و درها و پنجرههای به دور انداخته شده و با باقی گذاشتن بافت چوب در بخشهایی از نقاشیها، هنرمند تمهیدا فاصله گذاری را شکل میدهد تا تماشاگر را در فضایی ترانزیتی بین گذشته و اکنون قرار دهد. به کارگیری چوب- که خود زمانی موجودی زنده بوده و از زمانی دیگر به اکنون منتقل شده- به عنوان زمینه که با پسزمینه نقاشیها مخلوط میشود، بستری است برای جاری شدن تصاویری که از زمانی گذشته به امروز خیره میشوند.
در این لحظات بازسازی شده واقعیتهای کوچک زندگی دیده میشوند و شاید فضایی بین واقعیت و دریافت کنونی از آنها. روایتهایی که نه کلان و والا هستند و نه ناچیز و قلیل، خردهروایتهایی که ارزش دیده شدن دارند.
این نمایشگاه تا تاریخ ۱۰ تیر بر پا خواهد بود.
چند روزی در میان
نگاهش چون پنجرهایى که رو به باغ گشوده میشود، به زندگى پیوند خورد. وقتی آمد باغ تابستانه بود. وقتى بود، چون عارفى که هنرمندانه رویدادهاى ساده را تعبیر میکند، به روایتی بیتکرار از زندگی دست یافت و وقتی رفت باغ همچنان غرق تابستان بود و اما پنجره دیگر خیال بسته شدن نداشت.
عباس کیارستمى هویتی دوباره بخشید به نادیدههای ناب از قلم افتاده؛ به راههای بیمقصد و عاشقانههای در پس عاشقانهها و روایتی از نو رقم زد، بر قصههای تمام و ناتمام و به ایهام هنر آغشته که گاه در پشت درهای بسته فراموش میشوند چون سایه درختی که روی برف به چرخش زمین محو میشود و برفی که به گرمای خورشید ذوب.
او به ترجمان یگانه هنرمند از زندگی و بازتاب آن در ثبت اثر باور داشت. باور داشت که اساس کار در تفاوتهاست و وحدت نگرش، امری است ملالآور. او ما را در این فاصله میان سیاه و سپید، به درنگی، دگربار بر هرآنچه هست دعوت میکرد. به دیدن و درک و دریافت قصههای مستتر در لایههای پنهان این پهنه خاکستری.
در هفتادونهمین سالگرد زادروز عباس کیارستمى، «چند روزی در میان» شاید بهانهای است تا در مقام پاسداشت و احترام، هفتاد و نه هنرمند، هریک به بیان و نگاه خویش، روایتی از زندگی را ثبت و در میان قابهایی یکسان به او تقدیم کنند. به او که وقتی آمد آمد، وقتی بود بود و وقتی رفت بود.
این نمایشگاه تا تاریخ ۲۸ تیر در گالری نبشی برپا خواهد بود.
عکسهای درپیش
عکسهای مهرداد افسری مجموعهای است درهمتنیده از روابط پیچیده در باب چیستی تصویر، بازنمایی و مداقه در جهان. عکاسی برای او مدیومی است که اتفاقا برای رسیدن به حقیقت تام به توان آن امید نمیبندد و ابزاری است برای دیدن و طرح پرسشهایی که پاسخشان فراتر از توان بازنمایی و ثبت واقعیت است. او برهانی خُلفی را در پیش میگیرد و نفس دیدن و بازنمایی را با سوال و چالش و تردید مواجه میکند.
«عکسهای درپیش» با دوربین پولاروید عکاسی شدهاند، یعنی فرآیند بازنمایی بهطور مستقیم و از دید لنز دوربین انجام شده اما اینبار عامل یعنی عکاس میدان دید دوربین را سد کرده و جلوی بازنمایی را گرفته است.
اراده سوژه سد راه بازنمایی شده است و این مکانیسم ماشینی را با تصمیم خود دچار اختلال کرده است. بنابراین نه از عکس بهعنوان ابژه بازنمایی چیزی مانده و نه از جهان بهعنوان موضوع آن. چیزی برای دیدن نیست و تصمیم و قضاوت و تجسم بر عهده ذهن دریافتگر است تا به پرسشهای خود در باب چیستی و چرایی این آثار پاسخ دهد. تنها سرنخ عناوینی است که در حاشیه پایینی هر عکس آمده که به تاویل ما جهت میدهد.
اینگونه است که افسری اثرش را نه در چارچوب دوبعدی عکس بلکه در رابطهای سهگانه میان سه مفهوم «دریافتگر- تصویر- جهان» بسط و تعریف میکند. او از ما میخواهد تصویر را بهمثابه امری ذهنی ببینیم نه عینی اما گویی هم به بازاندیشی مفهوم تصویر، بازنمایی و تماشا میپردازد و هم به بازنگری و نتیجهگیری دستاورد بیست سال گذشتهاش. همهچیز تیره یا روشن است و تقریبا تخت؛ گویی هنرمند در این سهگانه نیز به بازاندیشی میپردازد و نظم این ساختار را برهم میزند و آن را دچار اختلال میکند. بدین روش که دریافتگر در جای خود میماند اما آنچه در پیش دارد دیگر «تصویر- جهان» نیست، بلکه «ناتصویر، ناجهان» است.
این نمایشگاه تا ۱۲ تیر در گالری محسن برپا خواهد بود.
رستگاری
جهان آکنده از توده ذرات بینهایت خرد است که کمابیش از همان قواعد هستیبخش اجرام ستارگان و کهکشانها پیروی میکنند؛ حرکت جوهری و بیپایان که همیشه چرخشی و مرکزگرا یا مرکزگریز است. عالم حیات نیز بر همین روال پدیدار میشود؛ حرکت دورانی سلولهای بنیادی که میلیونها اسپرماتوزوئید را به نخستین و مرگبارترین چالش زندگی روانه میسازد. صدها میلیون ذره بسیار خرد در جستوجوی حیات بر مدار سرنوشت به پیش میروند در حالی که همگان به فنا خواهند رفت، الا یکی که به رستگاری خواهد رسید؛ آنکه سریعترین، تواناترین و البته خوششانسترین است. این بزرگترین قربانگاه زندگی و نخستین مسلخ عشق است.
درونمایه این مجموعه نقاشیها، ارائه تصویری انتزاعی از این نبرد باشکوه برای ورود به جهان زیستن است؛ داستان کوچک بودن هستی فرد در برابر عالم بینهایت، حماسه عشق و بقا و تراژدی سرنوشت. منبع الهام این تصاویر دریافتهای علم زیستشناسی از جهان سلولی و رازهای تولد و مرگ است. از منظر شکلی این تصاویر بنیادیترین نقش پویای هستی هستند با فرمهای اسپیرال، حرکتهای طوفانی، هندسه فراکتالی و کششهای سیال به سوی مرکز که الگوی چرخشهای ذرات بسیار ریز سلولی و نیز اجرام عظیم سماوی است. اما این آثار از بازنمایی شکلی این حرکتها فراتر رفته و سعی در مفهومی کردن دریافتهای علمی دارند تا به تشابه آنها با عرصههای زندگی انسانی اشاره کنند.
این نمایشگاه تا ۱۱ تیر در گالری شکوه برپا خواهد بود.

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد