2 - 03 - 2017
تاثیرمثبت در رشد خانواده
خدیجه پاکضمیر*- با تغییر نقشهای سنتی زنان و تقاضای روزافزون آنها برای مشارکت درعرصههای مختلف اجتماع، دیدگاهها و نظرات بسیاری با تاکید بر نقش مادری بهعنوان رسالت اصلی زنان، سعی در به چالش کشیدن این مشارکت در عرصههای مختلف داشته است. این عده با مطرح کردن پیامدهایی همچون به وجود آمدن مشکلات روحی و روانی برای فرزندان، تضعیف روابط احساسی و عاطفی میان زن و شوهر به خطر افتادن سلامت جسمی و روانی زن برای اشتغال زنان و مشارکت آنها در عرصههای اجتماعی، سعی در ترویج دوباره فرهنگ و سنت خانهنشینی با تاکید بر کیش مادری و با توسل به مفاهیم علوم جدید به ویژه روانشناسی نوین دارند. همچنین با مطرح کردن مواردی همچون پایین بودن میزان سلامت روان در میان فرزندان زنان شاغل و بالا بودن میزان طلاق در میان این زنان، نشان میدهدکه همسری و مادری تنها راه کمال زنان نیست. در حالی که قریب به اتفاق پژوهشها و بررسیهای صورت گرفته در این زمینه نظری متفاوت را عرضه میکنند. یافتههای پژوهشی که با عنوان بررسی تاثیر اشتغال مادران بر عملکرد رفتاری و آموزشی فرزندان روی شش هزار و ۱۹۶ دانشآموز دوره ابتدایی شهر دامغان (۱۳۸۲) صورت گرفته است، نشان میدهد که سازگاری اجتماعی بیشتری در میان دانشآموزانی (هر دو جنس) که مادر شاغل دارند نسبت به دانشآموزانی که مادر غیرشاغل دارند دیده میشود. در پژوهش دیگری نیز که در سال (۱۳۸۲) به بررسی رابطه بین سلامت روان، منبع کنترل و شیوههای مقابلهای دانشآموزان دختر سال اول متوسطه شهر تهران پرداخته شده، نشان میدهد بین سطح تحصیلات و اشتغال مادر با سلامت روان دانشآموزان و شیوههای مقابلهای آنان رابطه مثبت معنادار وجود دارد و دانشآموزان دارای مادران خانهدار از سلامت روان پایینتری نسبت به دانشآموزان دارای مادران شاغل برخوردارند. افزون بر آن، نتایج پژوهشهای صورت گرفته در مورد دیدگاهها و تجربیات عینی خود زنان شاغل نسبت به تاثیر اشتغال آنها بر عملکرد رفتاری و تحصیلی فرزندانشان نیز مؤید نتایج و یافتههای بالاست. در پژوهشی با عنوان بررسی دیدگاه زنان درباره تاثیر اشتغال زنان که در شهرستان شهرضا و دهاقان روی نمونهای شامل ۳۰۰ زن صورت گرفته نشان میدهد که ۷/۸۰ درصد از این زنان فرزندان خود را از نظر اعتماد به نفس خوب و بسیار خوب ارزیابی کردهاند و ۵/۹۶ درصد رابطه بین خود و فرزندان را صمیمی و بسیار صمیمی و ۹۲ درصد از آنها نیز فرزندان خود را از نظر تحصیلی موفق ارزیابی کردهاند. همچنین۷۰ درصد از آنها اذعان کردهاند کودکانشان مشکلات خود را با آنها در میان میگذارند. لازم به ذکر است این نتایج همسو با نتایج به دست آمده در دیگر کشورهاست. آمارها در فرانسه نشان میدهند کودکانی که تحصیلات خود را بعد از دوره ابتدایی ادامه دادهاند، بیشتر متعلق به خانوادههایی بودهاند که پدر و مادر هردو شاغل بودهاند. با کمی تامل در این یافتهها به خوبی میتوان دریافت که صرف شاغل بودن مادر نمیتواند سلامت روحی و روانی فرزندان را به مخاطره بیندازد و در رابطه میان مادر و کودک آنچه بیش از کمیت حضور مادر در کنار کودک اهمیت دارد، کیفیت حضور اوست. در تبیین این مدعا میتوان به یافتههای حاصل از بررسیهای وضعیت سلامت روان زنان شاغل و زنان غیرشاغل اشاره کرد. یافتههای حاصل از مطالعه شرایط ۱۵۲۶ نفر از مادران در سال (۱۳۸۴) نشان داده است که در میان مادران فقیر میزان افسردگی شدید بیشتر از مادران غیرفقیر است و این افسردگی بر عملکرد شناختی و حرکتی فرزندان آنها تاثیری کاهنده دارد. اشتغال از طریق افزایش سطح درآمد خانواده میتواند فقر معیشتی زنان را تقلیل دهد و از این رو در تامین سلامت روانی که بخشی از کیفیت زندگانی آنان است، نقشی موثر خواهد داشت.
دیگر پژوهشها نیز از وجود یک رابطه معنادار و مثبت میان عزت نفس و اشتغال زنان حکایت میکند. اطلاعات حاصل از پژوهشی که به منظور بررسی رابطه اشتغال زنان با عزت نفس آنان در سال (۱۳۸۵) روی نمونهای شامل ۳۷۵ نفر از زنان شهر لار صورت گرفته به خوبی نشان میدهد که میان عزت نفس زنان و اشتغال آنها رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. نتایج مشابهی نیز در این زمینه در دیگر مطالعات و تحقیقات صورت گرفته در دیگر نقاط کشور به دست آمده است. از جمله در مطالعهای در سال(۱۳۷۳) که با عنوان اثر تعدد نقش و احساس رضایت از آن بر میزان عزتنفس و فشار روانی در دبیران زن مشهد روی نمونهای شامل ۲۶۰ زن صورت گرفته یا در مطالعه دیگری که در سال(۱۳۷۵) با هدف بررسی رابطه بین عزت نفس و مشارکت زنان در تعاونیهای زنان روستایی استان سمنان روی ۲۰۰ نفر از زنان صورت گرفته، همگی نشاندهنده بالا بودن میزان عزت نفس در زنانی با نقشپذیری بیشتر است و این نتایج همگی با مطالعه صورت گرفته توسط شیمن در سال (۲۰۰۲) روی ۱۳۹۳ زن ساکن تورنتو همسو است. از این رو با کنار هم قرار دادن این دو دسته از اطلاعات در کنار یکدیگر (بالا بودن میزان سلامت روان و پیشرفت تحصیلی فرزندان زنان شاغل و بالا بودن میزان عزت نفس این زنان نسبت به زنان غیرشاغل) به خوبی میتوان دریافت که بالا بودن میزان عزتنفس و سلامت روان مادران، فاکتور بسیار مهمتری در سلامت روحی و روانی فرزندان نسبت به حضور تماموقت مادران در کنار آنهاست. در تبیین و توضیح این نتایج شاید بتوان گفت که شغل یکی از مهمترین منابع هویت انسان است و کار از طریق فعالیتهای مستمر و منظمی که ایجاد میکند به حیات انسان معنا میبخشد و فرصتی برای کسب مهارت و بروز خلاقیت فراهم میکند. علاوه بر آن شاغل بودن در یک محیط اجتماعی با فراهم کردن سرمایه اجتماعی بر کیفیت زندگی افراد تاثیر مثبت گذاشته و نیز با به همراه داشتن استقلال فردی، رشد عزت نفس را در او مساعد میکند. تاکید بر نقش مادری زنان از سوی عدهای در شرایطی صورت میگیرد که زنان به علت رشد سریع فناوریهای روز، وقت کمتری را صرف امور خانهداری میکنند و از سویی با نگاهی دقیق به جوامع سنتی گذشته که در آن زنان نهتنها در اداره خانه بلکه در تولید غذا نیز نقش داشتهاند و به همین خاطر وقتی برای صرف کردن در تربیت دقیق کودکان نداشتهاند به خوبی میتوان دریافت که این تاکید بر رسالت مادری و همسری بهعنوان تنها و اصلیترین رسالت زن در حقیقت جایگزینی برای کارهای خانه است. از این رو چنین میتوان پنداشت که مطرح کردن دوباره انگاره خانهنشینی این بار با تاکید بر نقش مادری که هنوز بخشهای زیادی از جامعه اعم از زن و مرد آن را مسلم میپندارند، پاسخ و راهحل مناسبی برای فشارهای کاری و تعارضهای نقشی زنان شاغل نیست بلکه در حقیقت ابزاری برای به حاشیه راندن نیروی کار زنان است. شاید بهتر باشد به جای پاک کردن صورت مساله (اشتغال زنان با وجود پیامدهای بسیار مثبت آن) به دنبال پیدا کردن راههایی برای رویارویی با این تعارضها و فشارهای شغلی زنان از جمله ایجاد تعادل و انعطاف در ساعات کاری زنان، برطرف کردن موانع فرهنگی اشتغال زنان در کشور از طریق نهادینه کردن مشارکت زوجین در امور مربوط به خانه و تربیت فرزندان از طریق رسانههای جمعی و کتب درسی و اجرای سیاستهای حمایتی از زنان شاغل بود.
در چنین شرایطی است که میتوان امیدوار بود زنان و مادران جامعه ما در کشاکش این جنگ میان سنت و مدرنیته به حقوقی برابر با مردان دست یابند.
* معلم
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد