24 - 10 - 2023
تاراج سرمایه دانشگاه
«جهانصنعت»- حواشی در بدنه هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی تمامی ندارد. طی ماههای اخیر به دنبال انتشار اخبار جدید درباره اخراج استادان، معلوم شد یکدستسازی بدنه آموزش عالی، پروژهای است که با جدیت در دولت سیزدهم دنبال میشود و این کابینه برخلاف همتایانش در دولتهای نهم و دهم، قصد آتشبس ندارد. این در حالی است که اخیرا دکتر «محمدمهدی طهرانچی» رییس دانشگاه آزاد اسلامی اعلام کرده که دانشگاه آزاد اسلامی در حال پوستاندازی و جوانگرایی در بدنه هیات علمی است چراکه نظام آموزشی دنیا دچار تغییر شده و بقا در آیندهپژوهی است. او همچنین با اشاره به اهداف اجرای طرح دستیار آموزشی در دانشگاه آزاد اسلامی ادامه داد: «یکی از اهداف این طرح، استفاده از افراد جوان و بهروز برای آموزش جوانان است تا از این طریق بتوانیم از اساتیدی استفاده کنیم که فاصله سنی کمتری با دانشجویان داشته باشند و با مفاهیم جدید ازجمله هوش مصنوعی و… آشنا باشند. واقعیت این است که دیگر دوران خواندن کتابها و جزوهنویسی به پایان رسیده و باید از شیوههای جدید و نوین آموزشی استفاده کنیم.» البته این قانون سال گذشته، در دانشگاه آزاد درباره اعضای هیاتعلمی بازنشسته ابلاغ شد. در آن قانون، محدودیتها و موانعی برای استخدام اساتید بازنشسته در دانشگاه در نظر گرفته شده بود، اما بسیاری از جامعهشناسان بر این باورند که این تحول پیامدهای منفی هم خواهد داشت، زیرا استادان باتجربه سرمایه هر دانشگاهی هستند، آنها سالها درس دادهاند، با شیب و فراز و زیر و بم و چم و خم این کار دشوار آشنا هستند. هیچ دانشگاهی ناگفته پیداست، روا نمیدارد که سرمایه خود را به آسانی از دست بدهد. در بسیاری از دانشگاههای بزرگ، نامدار و دیرینه جهان، استادان بازنشستگی ندارند. این در حالی است که اخیرا نهتنها بازنشستگی اجباری برای برخی استادان تحمیل شده است بلکه طی ماههای اخیر ۱۵۷ استاد نیز تعلیق یا اخراج شدند. از شهریور ۱۴۰۰ تا پایان مرداد امسال، نام دهها استاد دانشگاه در فهرست ممنوعالورودها، ممنوعالتدریسها، اخراجیها و بازنشستههای اجباری قرار گرفته بود. در شهریور گذشته نیز داریوش رحمانیان، آذین موحد و حسین علایی (استادان دانشگاه تهران) علی شریفیزارچی (استاد دانشگاه صنعتی شریف) آمنه عالی و حمیده خادمی (استادان دانشگاه علامهطباطبایی) سیدرضا صالحی امیری (استاد دانشگاه آزاد)، رهام افغانی خراسکانی (استاد دانشگاه شهید بهشتی) و محمدرضا نظرینژاد (استاد دانشگاه گیلان) که در هفتههای قبل، احکام بدوی شفاهی یا کتبی ممنوعیت از تدریس دریافت کرده بودند، در شبکههای اجتماعی یا در گفتوگو با پایگاههای خبری اعلام کردند که حکم قطعی پایان همکاری، انفصال از تدریس یا قطع حقوق به ایشان ابلاغ شده است. همچنین در هفتههای گذشته و به دنبال انتشار گزارش «اعتماد» از ۱۵۷ استاد اخراجی، تعلیقی و بازنشسته اجباری در دولتهای نهم و دهم و دوازدهم و سیزدهم، نام چند تن دیگر از استادان اخراجی یا بازنشسته اجباری در دولتهای نهم، دهم و دوازدهم رسانهای شد؛ محمدجواد حقشناس استاد و عضو هیات علمی دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آزاد که اواخر سال ۱۳۹۶ از تدریس در دانشگاه برکنار شد، محمد کیانوشراد استاد دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعی دانشگاه شهید چمران اهواز که سال ۱۳۸۸ و بعد از احضار وادار به بازنشستگی و خانهنشینی شد، داوود سلیمانی استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران که سال ۱۳۸۸ وادار به بازنشستگی و خانهنشینی شد، الهام فخاری استاد دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی که نیمه دهه ۱۳۹۰ از تدریس در دانشگاه حذف شد. علاوه بر این، استادان دیگری نیز گفتند که آنها هم با بهانههایی همچون «رکود علمی، تخلف علمی، ختم قرارداد همکاری، تبدیل نشدن وضعیت آموزشی، تایید نشدن صلاحیت ادامه عضویت در هیات علمی دانشگاه» با حکم مسوولان دانشگاه، اخراج، وادار به بازنشستگی یا بازخریدی خدمت شدهاند. تغییرات در بدنه آموزشی ۱۵۰ دانشگاه سراسر کشور همچنان ادامه دارد که همین امر منجر به نگرانی اساتید دانشگاهی شده است. فاجعهای در آموزش عالی و تخصصی ایران خواهد بود که سقوط آزاد دانشگاههای ایران به قعر جدول رتبهبندی جهانی، خالی شدن دانشگاههای کشور از نخبگان و از دست رفتن رویای توسعه، بخش کوچکی از تبعات این فاجعه است.
استادان باتجربه، سرمایههای دانشگاه هستند
«امیرمحمود حریرچی» جامعهشناس و استاد دانشگاه با اشاره به محدودیتها و موانع برای استخدام اساتید بازنشسته در دانشگاه و جوانگرایی در بدنه هیات علمی به «جهانصنعت» گفت: به نظرم این قانون ایجاد کارآفرینی برای جوانان فارغالتحصیل است، اما از نگاه دیگر، این قانون نهتنها کارآفرینی نیست، بلکه کارشکنی است، زیرا استادان بازنشسته، دارای تجربه و ویژگیهای زیادی هستند. یکی از آنها آزمودگی در کار است، زیرا سالها درس گفتهاند و با شیب و فراز و زیر و بم و چم و خم این کار دشوار آشنا هستند. در ایران مانند پارهای دیگر از کشورهای جهان، هنجار آن است که استادان بازنشسته از دانش و مایهوری افزونتر برخوردارند. این استادان سرمایههای دانشگاه هستند. هیچ دانشگاهی ناگفته پیداست، روا نمیدارد که سرمایه خود را به آسانی از دست بدهد. در بسیاری از دانشگاههای بزرگ، نامدار و دیرینه جهان، استادان بازنشستگی ندارند. هیچ استادی را از آن نظر که به فلان سال از زندگانی خود رسیده است، از چرخه کار دانشگاهی بیرون نمینهند.
وی افزود: حتی اگر استادی از پیری ناتوان شده باشد، همچنان میکوشند او را در دانشگاه نگاه دارند، زیرا این استادان را سرمایهای برای دانشگاه میدانند. واژهای که در ایران هم به کار برده میشود، بازمیگردد به همین رفتار و کردار دانشگاهی؛ واژه کرسی. میگویند فلان استاد دارای کرسی در فلان رشته یا در فلان زمینه است. کرسی واژهای است تازی به معنی نشستنگاه، صندلی. چرا دانشگاهیان کشورهای دیگر این واژه را به کار بردهاند و آن را از آنها ستاندهایم؟ زیرا آن نشستنگاه در دانشگاه تا آن زمان که استاد زنده است، از آنِ اوست. با مرگ او، کرسی تهی میماند، دیگری را برمیگزینند که بر آن برنشیند.
این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه جوانگرایی در جای خود بسیار پسندیده است، اما در دانشگاه بهویژه دانشگاههای علوم انسانی نهتنها سودمند نیست، بلکه میتواند زیانبار باشد، بیان کرد: بنده پیشتر گفتم که این قانون کارآفرینانه نیست. کارشکنانه است، زیرا جوانان به هر پایه دانشور باشند، هنوز با کار بسیار دشوار استادی و آموزش دادن در کردار آشنایی نیافتهاند. آن ردهبندی سهگانه که من از آن یاد کردهام، به همین نکته نغز بازمیگردد. چرا سه رده در استادی پدید آمده است: استادیار، دانشیار، استاد؟ زیرا هم میخواستهاند از توان افزونتر جوانان بهره ببرند، هم از دانش و خرد و مایهوری و آزمودگی استادانی که دیری در دانشگاه درس گفتهاند. او ادامه داد: استادیار باید دیری بپاید و بپوید، مایه بیندوزد تا به پایه دانشیاری برسد. رسیدن از دانشیاری به استادی راهی است بسیار تنگتر و دشوارتر. بسیاری از استادیاران میتوانند دانشیار بشوند، اما اندکی از دانشیاران به استادی میرسند. این استادان هستند که سرمایهها و گنجینههای هر دانشگاه شمرده میشوند. اگر شما آنان را به بهانههای گوناگون برانید و بهجای یک استاد، چند نوآمده جوان را بگمارید، هم بر دانشگاه و هم بر دانشجویان ستم روا داشتهاید. سخن در این نیست که جوانان را نباید در دانشگاه بهکار گرفت، این کار پسندیده است. نیرویی جوان تبوتاب و تکاپویی افزونتر را به دانشگاه میآورد. سخن در این است که بهکارگرفتن جوانان نمیتواند همراه باشد با بیکارگی استادانی که سرمایههای دانشگاه هستند. اگر استاد حتی درس نگوید، هفتهای چند ساعت در دانشگاه باشد، هم استادان جوانتر میتوانند از دانش، مایه، خرد و آزمودگی او بهره ببرند، هم دانشجویان. نکته شگرف این است که این استادان نهتنها نمیتوانند همکار دانشگاه باشند، بدانگونه که من از دانشجویان شنیدهام، هرگونه پیوند با دانشگاه از آنان دریغ داشته شده است؛ حتی نمیتوانند راهنمای پایاننامه دانشجویان باشند. کمترین زیان این کار آن است که دانشگاه را در چگونگی آموزش تا مرز دبیرستان، حتی فروتر از آن، فرود خواهد آورد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد