22 - 04 - 2020
تازههای بازار نشر
اشتباه در ستاره بخت ما
کتاب اشتباه ستارههای بخت ما داستان عشق هیزل و آگوستوس مبتلا به سرطان است. این آشنایی سبب وقوع اتفاقاتی میشود که شما حین خواندن آن زیباترین داستان عاشقانه مدرن را تجربه خواهید کرد.
تلفیقی از حس امید و ناامیدی، غم و شادی، خنده و گریه، عشق و نفرت و…
نکته قابل توجه در مورد این کتاب ترجمه قوی آن است که آن را از بقیه ترجمههای موجود متمایز کرده است. به شخصه بعد از خواندن دو نسخه متفاوت متوجه شدم که ترجمه چقدر در درک داستان مهم است.
داستانپردازی عالی و تصویرسازی قوی از نکات جالب دیگر کتاب است که نمای بهتری از داستان و شخصیتها به ما میدهد. به روز بودن اطلاعات نویسنده باعث شده کتاب هرچه بیشتر برای نسل جوان قابل لمس باشد. و نکته مثبت دیگر شروع خوب و پایان عالی کتاب است که هیچ گونه علامت سوالی در پایان برای شما باقی نمیماند.
داستان کتاب اشتباه در ستارههای بخت ما از زبان بیمارانی که از سرطان رنج میبرند نوشته شده است.
هیزل، ۱۶ سال دارد و مدتی است که از سرطان خود خبر دارد و رنج میبرد. بنابر توصیه والدین خود جهت جلوگیری از منزوی شدن و گوشهگیری، در جمعی که در آن کودکان سرطانی شرکت دارند حضور پیدا میکند.
در طی مدتی که هیزل در جمع کودکان مبتلا به سرطان حضور دارد با پسر جوانی به نام آگوستوس آشنا میشود که به خاطر سرطان استخوان یکی از پاهایش را از دست داده است.
این آشنایی سرآغاز یک رابطه دوستانه و عاشقانه عمیق بین آن دو میشود که با توجه به اینکه هر دو بیمارند و امید به زندگی در آنها به حداقل رسیده دچار اتفاقهای غیرمنتظرهای میشوند و…
شدم آنچه هستم
اروین د یالوم با بررسی زندگی دیگران داستانهای فراوانی خلق کرده است. شدم آنچه هستم، خاطرات دور زندگی خود اوست. در این کتاب او زندگیاش را با دیدگاه درمانی خود بررسی میکند و به کاوش در ارتباطاتی میپردازد که او را ساخته و به کار پیشگامانهاش در رواندرمانی مشهور کرده است. یالوم از اولین نسل کودکان مهاجر یهودی روس است که در محلهای از طبقه اجتماعی پایین در واشنگتندیسی بزرگ شده. او تصمیم میگیرد از آن محدوده فرار کند و پزشک شود. تکامل باورنکردنی او به گونهای دنبال میشود که ما شاهد آغاز این روند از دانشکده پزشکی دانشگاه استنفورد در میان تحولات فرهنگی دهه ۱۹۶۰ هستیم. او به نوشتن داستانهایی رو میآورد که به شناخت بیشتر روان انسان و شهرت جهانی او منجر میشود. یالوم کار انقلابی خود را در رواندرمانی گروهی آغاز میکند و به مسیر تحولی میپردازد که او را به پیشروترین متخصص رواندرمانی اگزیستانسیال تبدیل کرده است؛ روشی که بر اساس نظریههای متفکران بزرگ در طول سالها ترسیم شده است. او در بسیاری از کتابهایش مانند درمان شوپنهاور و وقتی نیچه گریست نشان میدهد که چگونه روانشناسی و فلسفه میتواند بینش جدیدی نسبت به موقعیتهای انسانی ایجاد کند. درهمآمیختن عشق و داستانهای بیماران به یادماندنی با داستانهای شخصیاش باعث میشود خوانندگان این کتاب به تکنیکهای درمانی یالوم، فرآیند نوشتن و زندگی خانوادگی او نزدیکتر شوند.
کابوسهای بیروت
این کتاب توسط نشر نی چاپ و منتشر شده است. ترجمه کتاب غاده السمان را احسان موسوی انجام داده است. در بخشی از این کتاب میخوانیم:
آن روز صبح وقتی از ماشین پیاده شدم و- تا اطلاع ثانوی- صحیح و سالم وارد خانه شدم، نمیدانستم این آخرین باری است که تا چندین روز دیگر میتوانم خانه را ترک کنم... و همان لحظه که در را پشت سرم میبندم، دارم آن را به روی زندگی و امید میبندم... و زندانی کابوسی طولانی میشوم- سخت طولانی. با برادرم به خانه برگشتهام تا با هم نقش زندانیان را بازی کنیم... اگر میدانستیم، در راه بازگشت چیزی برای خوردن میگرفتیم... اگر میدانستیم شاید برنمیگشتیم... و اگر... و اگر... و «اگر» را در خاک پشیمانی کاشتیم و «ای کاش» درو کردیم…!
کجا زندگی میکنم؟ این سوال یادآور واقعیتی وحشتناک بود. وسط میدان جنگ زندگی میکنم، بیهیچ سلاحی و بیآنکه کاری از دستم برآید، جز همین کشیدن قلم بر کاغذ و به جا گذاشتن سطرهایی لرزان مانند رد خونین مجروحی که در پنبهزار سپید سینهخیز میرود...
۱۴
داستان ۱۴ یک داستان جنگی نیست، اما داستان یک جنگ هست. جنگی که به خیال یا با فریب قدرتمندان ابتدا بنا بود دو هفتهای تمام شود و چنان که اخیرا از زبان کذاب یکی از دولتمردان ابرقدرت غرب شنیدیم، «ماموریت به پایان رسد». با این حال جنگ جهانی اول که در آن زمان جنگ بزرگ نامیده میشد، حدود چهار سال طول کشید و فاجعههای بسیاری به بار آورد.
داستان از روز آغاز جنگ جهانی اول شروع میشود. با این حال برای خواننده ابتدا همهچیز مبهم است. نسبت آدمها را با هم نمیداند، نسبت خود را هم با شخصیتها نمیداند. خواندن این کتاب گونهای کشف و شاید مکاشفه است.
برشی از رمان:
آری، تیرباران شدن به دست خودیها بهجای دچار شدن به خفگی، زغال شدن و تجزیه شدن بر اثر گازهای شیمیایی دشمن، شعلهافکنها یا گلولههای توپ آنها: حق انتخاب برایت محفوظ بود. اما راه دیگری هم وجود داشت و آن عبارت بود از تیرباران کردن خود: شستِ پا را روی ماشه میگذاشتی و دهانه توپ را به طرف دهانت نشانه میرفتی. این هم روشی بود در میان روشهای بیشمار موجود.

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد