13 - 04 - 2017
تازههای نشر چشمه
قصه سعید و مریم
رمانی است از آرش سالاری جوان که موقعیت و جبرِ بودن در یک مکان خاص را به عاملی تبدیل میکند که طی آن شخصیتهایش را بههم نزدیک کند. رمان روایتی است از داستانِ دو جوان. سعید پسری است که به قم آمده و در خانه مادربزرگش ساکن شده و مخفیانه در حوزه علمیه درس میخواند. مادربزرگ مدیر یک مهدکودک است و به خاطر پارهای نگاههای سیاسیاش، در شغلش با مشکلاتی روبهرو شده... از سویی دیگر مریم را میبینیم. دختری که به دلایلی پنهانی تهران، دانشگاه و خانوادهاش را رها کرده و برای گذراندنِ آخرین سالِ رشته حقوق به قم آمده و برای تثبیتِ روحیاش در مهدکودکی به عنوان مربی استخدام شده است. او از چیزی میگریزد؛ سیاست؟ دانشگاه؟ خانواده؟ این گرهها بهتدریج در رمان گشوده و انگار سرنوشتِ این دو بههم پیچیده میشود... آرش سالاری از فضای شهرِ قم به عنوان یک مکانِ روایی استفادهای بسیار بدیع کرده و خواسته تا در دلِ این شهر قصهای عاشقانه بنویسد و امروزی. رمان از فصلهای کوتاه تشکیل شده است و سیرِ آدمها و ماجراها به اندازهایاند که بتوان گفت با رمانی روبهروییم که مدام برای مخاطبش ماجرایی تازه در آستین دارد. یک عاشقانه سیاسی.
بازیهای مردانه
پدر، پسر و وکیل، مثلثی مردانه را حول جنایتی ناجوانمردانه تشکیل میدهند. نقشههایی که هر یک در این بین پیاده میکنند ترکیبی چندگانه است از مقاصد متفاوت و احساسات متناقضی از عشق و نفرت که به یکدیگر دارند. آرمان امیری، چندین سال است که در حوزه سیاسی و اجتماعی روزنامهنگاری و وبلاگنویسی میکند. به همین خاطر، ردپای تاریخ معاصر ایران در رمان او نقش پررنگی دارد. راز روابط پیچیدهی این بازیهای مردانه، در سایه سنگین مجادلات نسلهای پیشین است که از پس تاریخ بر نسل امروز سنگینی میکند. میراثی تاریخی که هر یک از شخصیتهای رمان به نوعی با آن درگیر است و به شیوه خود با آن مواجه میشود. سیمای نقشآفرینان این تاریخ پرمجادله تماما مردانه بهنظر میرسد اما اگر جای خالی بین سطرها را با تصویر نیمهپنهان زنان پر نکنیم، راز جنایت هیچگاه کشف نخواهد شد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد