18 - 12 - 2024
ترامپ و اقتصاد ایران
مجید سلیمی بروجنی*
سال 1403 با تداوم تنشهای بینالمللی و تحریمهای سخت علیه اقتصاد ایران آغاز شد و در حالی که انتظار میرفت دستگاه دیپلماسی برای کاهش آلارم اقتصاد کشور بعد از تغییر زودهنگام دولت، مسیر تنشزدایی با غرب و کاهش فشار تحریم و حتی احیای برجام را در پیش بگیرد، شکل تازهای از تنش در قالب نوعی درگیریهای مستقیم شروع شد که فصل جدیدی را برای سیاستورزی ایران در خارج از مرزها گشوده است. مسعود پزشکیان را به جرات میتوان بدشانسترین رییسجمهور تاریخ کشورمان دانست. هنوز یک روز از مراسم تحلیف نگذشته بود که اسماعیل هنیه در تهران ترور شد. در ادامه نیز حادثه انفجار پیجرها و بیسیمها در لبنان اتفاق افتاد که آسیبهای زیادی به نیروهای حزبالله وارد کرد. بعد از آن هم ترور سران عالیرتبه حزبالله و حماس و شهادت دبیرکل حزبالله صورت گرفت و در نهایت درگیری مستقیم میان ایران و اسرائیل با عملیات وعده صادق2 و پاسخ اسرائیل رخ داد. پزشکیان در کارزار رقابتهای انتخاباتی تاکید بسیاری بر کاهش تنشها در روابط با غرب داشت. تمامی راهها در سیاست بینالمللی به میز مذاکره ختم میشود چراکه میز مذاکره جایی است که حوالههای قدرت در ابعاد مختلف نظامی، امنیتی و اقتصادی به سکه رایج سیاست نقد میشوند. نتیجه انتخابات آمریکا احتمالا چیزی نبود که مقامات ایران انتظار داشتند، با این حال دیپلماسی کوچه بنبست نیست و میشود با مذاکره به سمت بهبود شرایط پیش رفت. اقتصاددانان معتقدند حداقل نیاز اصلاحات پایدار اما بسیار تدریجی اقتصادی از سمت سیاست خارجی آن است که اگر نمیتواند حدود یکسال به توافق برسد، حداقل به گزینه آتشبس دست پیدا کند چون ما در حال حاضر در جنگ اقتصادی هستیم. یعنی اگرچه هزینه مبادله در اقتصاد ایران بالا رفته اما بهتر است که در همین سطح بماند و حملات تحریمی دیگری به اقتصاد تحمیل نشود. این کمترین خواسته اقتصاد از دستگاه دیپلماسی در روابط خارجی کشور است. به هر حال بخت با ایران یار نبود و ترامپ به عنوان چهلوهفتمین رییسجمهور آمریکا انتخاب شد. در همین راستا اولین سوالی که به ذهن میآید این است که با حضور ترامپ در کاخ سفید آینده روابط ایران و آمریکا به کدام سو خواهد رفت؟ به اعتقاد تحلیلگران، ترامپ همچنان که در دور نخست ریاستجمهوری خود مایل به مذاکره و رسیدن به یک توافق با ایران بود، در دور دوم هم چنین انگیزهای خواهد داشت اما تعداد افرادی که در دولت آیندهاش مخالف توافق برد- برد با ایران هستند، بسیار بیشتر شده است. نقطه مشترک میان ترامپ و دولت او در ارتباط با ایران بازگشت به رویکرد فشار حداکثری خواهد بود بنابراین با در نظر گرفتن اینکه از یکسو ترامپ غیرقابل پیشبینی است و از سوی دیگر شرایط منطقهای نیز چندان قابل پیشبینی نیست، نمیتوان افق امیدوارکنندهای را حداقل در آینده نزدیک متصور بود.اینکه ایران تعامل زیادی با اقتصاد جهانی ندارد، گزاره درستی است اما اینکه وضعیت اقتصادی ایران متاثر از چرخش قدرت در آمریکا و کشورهای قدرتمند نباشد، درست نیست. تجربه سالهای گذشته به خوبی نشان میدهد نوع مناسبات و سیاستهایی که در واشنگتن اتخاذ میشود در روابط ایران با دیگر کشورهای دنیا اثرگذار است بنابراین واقعیت این است که تفاوتهای هر چند جزئی در سیاستهای ایالاتمتحده آمریکا به عنوان بزرگترین قدرت اقتصادی دنیا تاثیرات بسیار مهمی بر وضعیت اقتصادی ایران دارد. نکته مهمی که در حال حاضر در ارتباط با وضعیت اقتصادی ایران با آن مواجه هستیم این است که کارکرد اقتصادی ایران در جهان کنونی نامشخص است و مسائل اقتصادی در ایران تقریبا برای هیچ کشوری در دنیا اهمیتی ندارد. در داخل کشور هم به دلیل سیاستهای غلط اقتصادی که در حوزههای مختلف اعمال شده است با ناترازیهای متعددی مواجه هستیم که سطح آسیبپذیری کشور را به شدت افزایش داده است. از طرف دیگر سطح سرمایه اجتماعی در کشور هم بالا نیست و با ضعفهای بسیار جدی مواجه است بنابراین ما با یک معادله سه مجهولی مواجه هستیم که سه مشکل و بحران اساسی داریم که اگر به این بحرانها فائق نیاییم امکان اداره کشور وجود ندارد. یکی از بحثهایی که این روزها در سیاست خارجی ایران خیلی مهم است تغییر نقش اروپاست. تا پیش از حمله روسیه به اوکراین اروپا به عنوان ضربهگیر و واسطه روابط ایران و آمریکا ظاهر میشد اما پالسهایی که در دو،سه سال اخیر دریافت کردیم و نوع اتفاقاتی که افتاده از جمله فشارهایی که اروپا سر مساله هستهای در شورای حکام به ایران وارد کردند، باید ما را به این نتیجه برساند که اروپا به هر دلیلی که البته در جای خود قابل بحث است، از جمله مسائل مربوط به جنگ اوکراین، از نقش سنتی خود در قبال ایران فاصله گرفته است. به همین دلیل بعید است بتوان با محوریت اروپاییها آن تغییری که در سیاست خارجی ایران مدنظر است اتفاق بیفتد. شرایط کنونی ایجاب میکند که ایران برای ایجاد تعادل در روابط خود با قدرتهای بزرگ بدون اینکه به دنبال نقشآفرینی واسطهها باشد با هر کدام از قدرتها متناسب وزن و جایگاه آنها و نقشی که در عرصه سیاست بینالملل و اقتصاد بینالملل دارند وارد تعامل شود و مساله را حل کند. به نظر میرسد اعلام آمادگی دولت پزشکیان برای گفتوگوهای جدی و همهجانبه با ایالاتمتحده آمریکا میتواند طرفهای اروپایی را هم در مذاکرات جدیتر کند.
بسیاری از تحلیلگران سیاست بینالمللی پیشبینی میکنند که ترامپ از همان آغاز دوران آتی زمامداریاش به سیاست سرسختانه «فشار حداکثری» علیه ایران بازمیگردد. در عوض هستند تحلیلگرانی که بر یک «معامله بزرگ» میان تهران- واشنگتن در تمامی عرصههای مورد اختلاف شرطبندی میکنند و باور دارند که دونالد ترامپ برای انجام چنین معاملههایی شور و شوق زیادی از خود نشان میدهد. تردیدی نیست که ابهامهای بزرگ در چشمانداز چنین معاملهای سنگینی میکند، به ویژه از آنرو که در تعریف شروط آن رییسجمهوری آمریکا تنها نیست زیرا جمهوری اسلامی هم باورهایی دارد که برپایه آنها منافع کوتاهمدت و درازمدتش را تعریف میکند. همه این عوامل انجام «معامله بزرگ» را سخت پیچیده میکند، بدون آنکه آن را در قلمرو غیرممکنها جای دهد. در جهانی که همه چیز شتاب گرفته، نمیتوان در همان قالبهای قدیمی و با همان دگمها و پارادایمهای رنگ و رو رفته به زندگی ادامه داد. دیپلماتهای ایرانی باید بدانند که در جهان امروز همه چیز به سرعت در حال عوض شدن است. ایران باید بدون واسطه با آمریکا بر سر میز مذاکره بنشیند.
این تنها راه خروج از بنبست و آوردن سرمایههای خارجی به اقتصادمان و رشد و توسعه آن است.
*کارشناس اقتصادی
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد