6 - 07 - 2024
ترجیحات فردی و حق انتخاب
دکتر محمد طبیبیان*- دهه ۱۳۷۰ بود بعد از جنگ و تلاش برای بازسازی و تهیه برنامه توسعه در جریان بود. در سازمان برنامه جلساتی از صاحبان فکر و کارشناسان باسابقه تشکیل میشد، جهت همفکری و به اصطلاح طوفان ذهنی. در یک بحث این فدوی گفتم که فقر و عقبماندگی جوامع یک تصمیم اجتماعی است. بزرگواری با تعجب پرسید که آیا ما تصمیم گرفتهایم که فقیر و عقب مانده باشیم؟
عرض کردم بلی اما این تصمیم در سطح اجتماعی است و ناشی از تصمیمهای فردی که فرد از عواقب جمعی تصمیم انفرادی خود بیخبر یا نسبت به آن بیتوجه است. مثلا اگر در شرایط ترافیک سنگین برق چراغ راهنمایی قطع شد تصمیم بهینه هر فرد این است که زودتر خودش را از مخمصه نجات دهد. تصمیم بهینه همه همین است، منتها هر فرد از جهتهای مختلف اتومبیل را به جلو میراند و ترافیک و راهبندان طولانیمدت ایجاد میشود. این یک نمونه از رویکردی است که در نظریه بازیها به «تعارض زندانی» مشهور است و مصداق فراوان دارد. چند مورد از تجارب شخصی عرض کنم: یک کارگر خدماتی در مجموعه مسکونی داریم که دائم مطالبه کمک دارد برای پیش پرداخت رهن خانه، جهیزیه دختر برادر، کمک به معالجه مادر بزرگ، هزینههای شب عید و نک و نال که چه مدت گوشت نخوردهاند و لباس و خرج مدرسه بچهها و غیره، و حق هم دارد. چند سال پیش که فرد مشابهی کاندید بود چند روز قبل از انتخابات از او پرسیدم به چه کسی رای میدهی پاسخ داد به آقای x. گفتم دلیلت برای این انتخاب چیست گفت او مثل خودمان است. پرسیدم مثل خودت؟ فکر نمیکنی به کسی باید رای بدهی که لااقل از خودت بهتر باشد؟ جواب نداد کاندید آنها انتخاب شد و بحرانهایی فراهم شد که همین قشر بیشترین آسیب را دیدند از جمله از تورمهای فزاینده. دیروز باز همان پرسش را از او پرسیدم همان جواب را داد. نگاه کردم در مقایسه با زمان بحث قبلی فقط موهایش سفید شده و پشتش بیشتر خمیده. باش تا صبح دولتت بدمد. در محل کار، در زمان رقابت همان کس با فردی که به وضوح مجربتر و موثرتر بود مثلا آقای y، از یک خانم منشی پرسیدم که به چه کسی رای میدهی گفت به x، چون y برای ما که کاری نکرده (بگذریم که همان نهاد که در آن کار میکرد و شاغل بود با همت همان آقای y از صفر پایهگذاری شده بود). کار خودشان را کردند و x شد رییسجمهور. بعد از چند ماهی که دولت کریمه مستقر شده بود و من هم از آن محل رفته بودم، برای دیدن دوستی به همان جا رفته در دفتر او نشسته بودیم که درِ دفتر باز شد و همان خانم با وحشت به داخل دوید و منفجر شد با اشک که شوهرم را از محل کارش اخراج کردهاند. به دوست من گفت ممکن است با فلان مسوول تماس بگیرید بلکه تجدیدنظر کنند. دوستم گفت همانها هم اخراج شدهاند. در رقابت انتخاباتی که بین x و y در جریان بود این فدوی مطلبی در یک روزنامه نوشتم و به اختصار سابقه عملکرد کاندیداهای پوپولیست و شبه نظامی و بلکه گاردهای سیاه در کشورهای مختلف را بر شمرده بودم و به هموطنان نیز هشدار دادم که این سبک و شمایل هرجا به قدرت رسیدهاند به جز فاجعهآفرینی دستاوردی نداشتهاند، به هوش باشید. بیفایده بود. به خصوص جناح چپ که همیشه در مقاطع تاریخی اشتباه کرده است از طریق معرفی کاندیدای رقیب و تقسیم آرا و دیگر تمهیدها کمک کردند به توفیق آقای x و نتیجه را دیدیم. شاید به دلیل همان نوشته، اولین هیات علمی بودم که دولت x در ایجاد موج باز نشسته کردن اساتید، باز نشسته کرد. البته در این مورد «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد» مصداق پیدا کرد. چند سال پیش در خبرها بود که الجبیر که وزیر خارجه عربستان بود عبارتی به این مضمون گفته بود دردآور، که ملت ایران به مَساکین تبدیل شدهاند. عزیزان از تجربه درس بگیریم و خود انتخاب نکنیم که کشوری فقیر از مساکین باشیم. به کسی رای ندهیم که میخواهد آزادی و شرافت انسانی ما را در گرو حد اقل آذوقه مرحمتی نگه دارد.
* اقتصاددان
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد