شناسه خبر : 27799
29 - 12 - 2019
29 - 12 - 2019
ترکیب جنسیتی و معیار رشد بنگاه
«جهانصنعت»- عمده کشورهای توسعهیافته برای آنکه سیاستهای مربوط به افزایش رشد اقتصادی، ایجاد درآمد، اشتغالزایی و کاهش فقر را به نتیجه برسانند، حمایت ویژه از بنگاههای کوچک و متوسط را محور اصلی سیاستگذاریهای خود قرار میدهند. تمایز اصلی بین بنگاههای کوچک و متوسط با بنگاههای بزرگ اقتصادی، انعطافپذیری بالای آنها با تغییرات بازار، انگیزه بالای کارکنان و سرمایه اندک و محدود آنهاست؛ موضوعی که توانسته تحرکات لازم را در بین کارآفرینان اقتصادی ایجاد و آنها را به حرکت در مسیر رشد و رونق اقتصادی ترغیب کند. با این حال نباید از نقش یکسان و برابر جنسیت افراد در رشد و نمو فعالیت این بنگاههای اقتصادی غافل ماند. در حالی که بسیاری از فعالان اقتصادی توسعه فعالیت بنگاههای ذیربط خود را منوط به حضور بیشتر مردان میدانند، اما تحقیقات نشان میدهد که رشد فعالیت این بنگاهها در گرو حضور برابر زنان و مردان در پیشبرد اهداف اقتصادی آن است. ادامه گفتار چهارم از سری گفتارهای ۱۱گانه صنعتی پس از بررسی نقش جنسیت افراد در توسعه بنگاههای صنعتی، این نتیجه را بیان میدارد که جنسیت افراد بر رشد بنگاههای تعاونی صنایع تولیدی ایران طی برنامه دوم کاملا بیتاثیر است.
محمدعلی فیضپور*- باتوجه به جایگاه بنگاههای کوچک و متوسط در اقتصاد، این حقیقت که بعضی از بنگاهها از رشد سریعتری نسبت به بنگاههای دیگر برخوردارند دارای اهمیت فراوانی است و بر این اساس این بنگاهها همواره مورد توجه سیاستگذاران اقتصادی قرار گرفتهاند. با این حال سوالی که بلافاصله به ذهن متبادر میشود آن است که منظور از رشد چیست و رشد چگونه اندازهگیری میشود؟
با استفاده از روشهای متعدد اندازهگیری رشد و تفکیک بنگاههای صنعتی کوچک و متوسط بخش تعاون طی برنامه دوم توسعه، به دو دسته جنسیتی برمیخوریم؛ دستهای که تعداد کارکنان مرد در آنها بیشتر از زنان است و دستهای که تعداد کارکنان زن در آنها بیشتر از مردان است. نتایج به دست آمده در تمامی موارد بیانگر عدم تاثیر جنسیت بر رشد بنگاههای تعاونی صنایع تولیدی ایران طی برنامه دوم است.
رشد بنگاه، روشهای اندازهگیری و مدل ارزیابی آن
از نیمه دوم دهه ۷۰ میلادی، بنگاههای کوچک و متوسط به صورت فزایندهای مورد توجه سیاستگذاران اقتصادی و مراکز دانشگاهی در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه قرار گرفتهاند. هدف اصلی از این رویکرد جدید، ارائه راهکاری مناسب جهت کاهش سطح بالا و رو به رشد بیکاری است. علاوه بر آن، در سالهای اخیر بنگاههای کوچک و متوسط به دلیل انعطافپذیری، خلاقیت و نوآوری بیشتر مورد توجه مضاعف قرار گرفتهاند. با این همه، سطح واقعی دانش و شناخت بنگاههای کوچک و متوسط بسیار اندک است. اطلاعات ناقص و غیرجامع از طرفی و عدم نهادینه شدن اهمیت این بنگاهها خصوصا برای سیاستگذاران از طرف دیگر، باعث شده قابلیتها و ظرفیتها، همچنین موانع و تهدیدهای حیات و رشد آنها، علیالخصوص در کشورهای در حال توسعه ناشناخته بماند.
با توجه به جایگاه بنگاههای کوچک و متوسط در اقتصاد، این حقیقت که بعضی از بنگاهها از رشد سریعتری نسبت به بنگاههای دیگر برخوردارند دارای اهمیت فراوانی است و بر این اساس این بنگاهها همواره مورد توجه سیاستگذاران اقتصادی قرار گرفتهاند. با این حال سوالی که بلافاصله به ذهن متبادر میشود آن است که منظور از رشد چیست و رشد چگونه اندازهگیری میشود؟
با وجود معرفی متغیرهایی چون میزان فروش، ارزشافزوده و دارایی به عنوان معیار رشد، در کشورهایی که بیکاری معضل اصلی تلقی میشود تعداد کارکنان به عنوان واحد اندازهگیری رشد از اهمیت بیشتری برخوردار است.
این موضوع برای کشور ایران که بیکاری همچنان به عنوان مشکل اول جامعه تلقی میشود نیز کاملا مصداق دارد. بر این اساس در این پژوهش معیار اندازهگیری رشد اشتغال در سطح بنگاه تولیدی است. علاوه بر آن، اگر رشد را به عنوان تغییر در اندازه بنگاه بین دو زمان متفاوت ( ) فرض کنیم در این صورت میتوان مدلهای زیر را برای اندازهگیری رشد معرفی کرد:
متوسط رشد سالانه بر اساس لگاریتم اشتغال که در آنها:
پایان دوره آغاز دوره
تعداد کارکنان پایان دوره و تعداد کارکنان آغاز دوره خواهد بود. لازم به ذکر است که استفاده از روشهای متفاوت اندازهگیری رشد میتواند نتایج متفاوتی را ارائه داده و از این رو انتخاب روش اندازهگیری از اهمیت فراوانی برخوردار است. نکته دیگر در محاسبه رشد بنگاه در طول دوره مطالعه است. عقیده بر این است که نتایج مطالعه بنگاههای کوچک و متوسط میتواند بر اساس طول مدت مطالعه متفاوت باشد. اگرچه دورههای بلندمدت میتواند به بنگاه امکان بروز رشد را داده و در نتیجه تحلیلهای مناسبتری ارائه دهد، اما این امکان نیز وجود دارد که تعداد زیادی از بنگاههای کوچک و متوسط در بلندمدت، از بازار خارج شوند. از طرفی، دنبال کردن بنگاههای کوچک و متوسط در بلندمدت کار چندان سادهای نبوده و بدین دلیل محاسبه رشد بنگاههای کوچک و متوسط طی دورههای پنجساله، دارای بیشترین فراوانی است.
علاوه بر معیار رشد، روش اندازهگیری و دوره زمانی، مدل برآورد رشد با توجه به متغیرهای توضیحی نیز دارای اهمیت اساسی است. در حالت کلی میتوان رشد بنگاه را تابعی از سه دسته متغیر دانست؛ دسته اول متغیرهایی است که خصوصیات یک بنگاه را (مانند مالکیت، اندازه و ویژگیهای نیروی انسانی) توضیح میدهد. گروه دوم به بررسی مخارج صرف شده توسط یک بنگاه (مانند مخارج تبلیغات وR&D ) اختصاص مییابد و در نهایت خصوصیات صنعتی که بنگاه در آن فعالیت میکند (مانند تمرکز و موانع ورود) گروه سوم متغیرها را تشکیل میدهد. تکیه اصلی این تحقیق تنها بر یکی از متغیرهای گروه اول، یعنی ترکیب جنسیتی نیروی انسانی است و بر این اساس میتوان مدل زیر را برای محاسبه رشد بنگاه پیشنهاد کرد:
(۵)
که در آن:
: رشد بنگاه ام طی دوره تا (۱۳۷۴ تا ۱۳۷۸)
MgF : بنگاههای دارای اکثریت کارکنان مرد
FgM : بنگاههای دارای اکثریت کارکنان زن
: بردار متغیرهای توضیحی بنگاه i ام در شروع دوره
: جزء استوکاستیک یا تصادفی (Stochastic Term)
: سایر متغیرهای توضیحی گروه دوم و متغیرهایی است که مورد تاکید در این پژوهش نیست.
از نکات بسیار مهم در تخمین آن است که تنها میتوان رشد را برای بنگاههایی محاسبه کرد که در طول مدت مطالعه به حیات اقتصادی خویش ادامه دادهاند محاسبه کرد. در این صورت این تخمین میتواند دارای تورش باشد. یکی از راههایی که برای اصلاح این موضوع در مباحث اقتصادسنجی پیشنهاد شده است پروسه دو مرحلهای هکمن است. نکته دیگری که لازم است در تخمین مورد توجه قرار گیرد همبستگی میان متغیرهای توضیحی است. این موضوع نیز در تخمین مد نظر قرار گرفته است.
دادهها و توصیف آنها
دستیابی به دادهها در سطح بنگاه تولیدی در طول زمان بنا به دلایل متفاوت دشوار و در بعضی موارد غیرممکن است. برای انجام این پژوهش از دادههای جمعآوری شده از بنگاههای تولیدی در بخش صنعت که در سال اول برنامه پنجساله دوم کمتر از ۵۰۰ کارکن داشتهاند استفاده شده است. با استفاده از این دادهها میتوان بنگاههای کوچک و متوسط که مانند اکثر کشورهای در حال توسعه با استفاده از دو معیار کمتر از ۱۰۰ و کمتر از ۵۰ نفر کارکن تعریف شدهاند را به دو گروه تقسیم کرد؛ گروهی که اکثریت نیروی انسانی آن را مردان و گروهی که اکثریت نیروی انسانی آن را زنان تشکیل میدهد، تقسیم کرد. با این وجود دادههای موجود دارای نواقص عمدهای است که تحلیلها را تا حدی با مشکل مواجه میسازد. به عنوان مثال، با وجود آنکه بیش از ۹۵ درصد از بنگاههای صنعتی ایران کمتر از ۱۰ کارکن داشته و ۴۵ درصد از اشتغال بخش صنعت در این گروه قرار گرفته است دادههای موجود تنها تعداد بسیار کمی (حدود ۲۰۰۰) از این بنگاهها را شامل میشود. علاوه بر آن از آنجا که نمونهگیری از بنگاههایی با کمتر از ۱۰ نفر کارکن فقط برای سالهای محدودی و نهایتا تا سال چهارم برنامه دوم جمعآوری شده است تحلیلهای این مطالعه چهار سال اول این برنامه را در بر گرفته است. عدم دسترسی به دادههای بنگاههایی که بیش از ۵۰۰ نفر کارکن دارند از دیگر معایب دادههای موجود است.
در مجموع از بین ۱۲۷۱۲ بنگاه صنعتی که دادههای آنها در سال اول برنامه توسعه دوم در دسترس بوده است، تنها ۲۸۳ بنگاه در بخش تعاون فعالیت داشته و از این تعداد، ۲۷۸ بنگاه در گروه بنگاههای کوچک و متوسط (با تعریف کمتر از ۱۰۰ نفر کارکن) قرار گرفتهاند.همانگونه که جدول «توزیع بنگاهها به تفکیک وضعیت مالکیت و جنسیت در سال ۱۳۷۴» نشان میدهد، تنها حدود ۲/۲ درصد از بنگاههای صنایع تولیدی ایران در سال ۱۳۷۴ را بنگاههای تولیدی بخش تعاون تشکیل دادهاند و این تعداد تنها ۵/۱ درصد از اشتغال این بخش را شامل شده و از این رو نمایانگر متوسط اندازه کوچکتر بنگاههای این بخش است. با این وجود، سهم زنان شاغل در تعاونیهای تولیدی نسبت به سایر بخشها (خصوصی و عمومی) به میزان قابل توجهی بیشتر است. این موضوع موید این مطلب است که بنگاههای تولیدی کوچک و متوسط بخش تعاون توانایی جذب سهم بیشتری از زنان را دارا بودهاند.
جمعبندی
بحران بیکاری را میتوان از عمدهترین مسائل پیشروی کشورهای مختلف جهان، خصوصا کشورهای در حال توسعه، قلمداد نمود و بر این اساس شناخت و معرفی عواملی که بتواند در کاهش این بحران کمک نماید میتواند از اهمیت بسزایی برخوردار باشد. در ادبیات اقتصادی بیکاری میتواند از چهار طریق تحت تاثیر قرار گیرد: ایجاد بنگاههای جدید در فعالیتهای اقتصادی، خروج بنگاههای موجود از فعالیتهای اقتصادی، رشد بنگاههای موجود و کاهش اندازه بنگاههای موجود. در حالی که میتوان از ایجاد بنگاههای جدید و رشد بنگاههای موجود به عنوان روشهای گسترش اشتغال و احتمالا کاهش بیکاری یاد نمود، خروج بنگاههای موجود و کاهش اندازه آنها را میتوان به عنوان عواملی با تاثیر منفی بر ایجاد اشتغال و در نتیجه گسترش حجم و نرخ بیکاری به حساب آورد. از میان دو روش ایجاد بنگاههای جدید و رشد بنگاههای موجود، رشد بنگاه از اهمیت بیشتری برخوردار است. چه، در بسیاری از موارد زمان مورد نیاز برای رشد بنگاهی که در حال فعالیت اقتصادی است نسبت به بنگاهی که میخواهد وارد عرصه فعالیت اقتصادی گردد کوتاهتر است. علاوه بر آن، در موارد متعدد میتوان ادعا نمود یک بنگاه فعال در عرصه اقتصادی مراحل متعددی مانند بازاریابی را پشت سر گذارده و میتواند از زمینههای مناسبتری نسبت به بنگاههای جدیدالتاسیس برخوردار باشد. با این وجود و با پذیرش اهمیت رشد، سوال اساسی این است که عوامل موثر بر رشد یک بنگاه اقتصادی چیست؟
همانگونه که قبلا نیز توضیح داده شده است تعداد کارکنان یک بنگاه اقتصادی به معتبرترین معیار تعریف اندازه بنگاه قلمداد میشود. این موضوع خصوصا در کشورهای در حال توسعه که سایر معیارهای اندازهگیری میتواند محرمانه تلقی گردد موضوعیتی مضاعف خواهد داشت. علاوه بر آن در مطالعات متعددی که در کشورهای مختلف خصوصا کشورهای در حال توسعه صورت گرفته است، معیار ۱۰۰ و ۵۰ نفر کارکن به عنوان معیاری برای تقسیمبندی بنگاههای کوچک و متوسط از بنگاههای بزرگ شناخته شده است. بر این اساس هدف این مقاله بررسی تاثیر جنسیت کارکنان بر رشد یک بنگاه کوچک و متوسط تعاونی در بخش صنعت است. برای این کار روشهای متفاوت اندازهگیری رشد، (G1 رشد مطلق) و G2 (رشد متوسط سالیانه ۱۰ درصدی) به کار گرفته شده است. علاوه بر آن تصحیح دو مرحلهای هکمن برای جلوگیری از تورشهای احتمالی در تخمین مدل (۵) به کار گرفته شده است. با توجه به این مطالب، مباحث این قسمت را بررسی تاثیر عامل جنسیت بر رشد بنگاههای تعاونی تولیدی با کمتر از ۱۰۰ نفر کارکن با استفاده از روشهای G1 و G2، همچنین تصحیح نتایج مذکور با استفاده از روش دو مرحلهای هکمن تشکیل میدهد.
تاثیر جنسیت بر رشد بنگاههای تعاونی با کمتر از ۱۰۰ نفر کارکن، با استفاده از روشهایG1 و G2
در مطالعات متعدد رشد بنگاه، عوامل موثر بر رشد به دو دسته کلی تقسیم میشوند: ویژگیهای بنگاه اقتصادی و ویژگیهای صنعت.
علاوه بر آن میتوان ویژگیها و متغیرهای مربوط به بنگاه اقتصادی را نیز به دو دسته تقسیم نمود. ادبیات اقتصادی این دو دسته را به صورت متغیرهای مربوط به نیروی انسانی و متغیرهای مربوط به مخارج بنگاه اقتصادی تقسیم مینماید. بر این اساس جنسیت کارکنان یک واحد صنعتی را میتوان از ویژگیهای نیروی انسانی آن بنگاه قلمداد نمود. با چنین تصویری بنگاههای بخش تعاونی به دو دسته تعاونیهای تولیدی با تعداد کارکنان مرد بیشتر از زن و تعاونیهای تولیدی با تعداد کارکنان زن بیشتر از مرد طی برنامه پنجساله دوم تقسیم شدهاند. همانگونه که قبلا نیز اشاره شد، از مجموع ۱۲۷۱۲ بنگاه مورد مطالعه در بخش صنعت طی برنامه دوم توسعه، ۲۸۳ بنگاه در بخش تعاون فعالیت داشته که از این تعداد ۲۷۸ بنگاه کمتر از ۱۰۰ کارکن داشتهاند. نتایج برای بنگاههای تعاونی کمتر از ۱۰۰ نفر کارکن نشان میدهد، تاثیر متغیرهای مذکور بر رشد اشتغال بنگاه از نظر آماری معنیدار نیست. این بدان معنی است که رشد بنگاههای صنعتی در بخش تعاون رفتارهای متفاوتی را با توجه به تمایزات جنسیتی نشان نمیدهد، بنابراین عامل جنسیت به عنوان عاملی تاثیرگذار بر رشد تلقی نمیگردد.
در این پژوهش علاوه بر استفاده از روش (G1 رشد مطلق)، رشد یک بنگاه طی یک دوره مشخص با استفاده از روش (G2 متوسط رشد سالانه ۱۰ درصد) نیز اندازهگیری شده است. نتایج تخمین رشد از این روش و با بهکارگیری مدل (۵) نیز نمایانگر آن است که ترکیب جنسیتی کارکنان تاثیر معنیداری بر رشد یک بنگاه تعاونی بخش صنعت، طی برنامه دوم توسعه نداشته است.
تاثیر جنسیت بر رشد بنگاههای تعاونی با کمتر از ۱۰۰ نفر کارکن با تصحیح هکمن
اگرچه نتایج به دست آمده از نظر تحلیل رشد بنگاهدارای اهمیت فراوانی است، اما نتایج به دست آمده از نظر مباحث اقتصادسنجی قابل تردید است. علت موضوع نیز بدان دلیل است که در محاسبه رشد تنها بنگاههایی میتوانند مطمح نظر قرار گیرند که توانسته باشند طی سالهای مورد بررسی در فعالیت اقتصادی فعالیت نمایند. بر این اساس کلیه بنگاههایی که به هر دلیل در طول این دوره از فعالیت خارج شدهاند امکان حضور در محاسبه رشد را نخواهند داشت. این موضوع نیز باعث به وجود آمدن پدیدهای میگردد که از آن به عنوان تورش در انتخاب نمونه یاد میشود. در مباحث اقتصادی روشهای متفاوتی مانند روش دو مرحلهای هکمن، برای تصحیح چنین تورشی وجود دارد. این مورد نیز در تخمین معادله رشد G1 و G2 انجام شده است، اما مجددا برای اختصار و با توجه به تشابه نتایج، تنها نتایج تاثیر تصحیح هکمن بر رشد مطلق (G1) گزارش شده است. نتایج به دست آمده پس از تصحیح هکمن نیز نمیتواند نشاندهنده تفاوت عمدهای در رشد بنگاه، براساس ترکیب جنسیتی کارکنان باشد. بر این اساس ترکیب جنسیتی کارکنان واحدهای صنعتی بخش تعاون طی برنامه دوم توسعه بر رشد بنگاه از نظر آماری معنیدار تلقی نمیشود.
نتیجهگیری
با استفاده از روشهای متعدد اندازهگیری رشد و تفکیک بنگاههای صنعتی کوچک و متوسط بخش تعاون طی برنامه دوم توسعه، به دو دسته جنسیتی بر میخوریم، دستهای که تعداد کارکنان مرد در آنها بیشتر از زنان است و دستهای که تعداد کارکنان زن در آنها بیشتر از مردان است، این پژوهش به تخمین تاثیر جنسیت بر رشد این بنگاهها پرداخته است. برای تفکیک بنگاهها به بنگاههای کوچک و متوسط از معیار کمتر از ۱۰۰ نفر کارکن استفاده شد. علاوه بر آن تصحیح دومرحلهای هکمن نیز برای تصحیح تورشهای احتمالی ناشی از نمونهگیری به کار گرفته شد. نتایج به دست آمده در تمامی موارد بیانگر عدم تاثیر جنسیت بر رشد بنگاههای تعاونی صنایع تولیدی ایران طی برنامه دوم است.
* عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه یزد
ادامه دارد …
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد