14 - 05 - 2020
تعرض نظامی انگلستان و شوروی به ایران
با اینکه ۲۶ ژوئن ۱۹۴۱ (پنجم تیر ۱۳۲۰)، پنج روز پس از آغاز تعرض آلمان به خاک شوروی، دولت ایران بیطرفی کامل خود را در جنگ میان آن دو کشور به دولت شوروی اعلام کرده بود و دولت مسکو از این اقدام ایران سپاسگزاری کرده بود و رضاشاه دستور خروج آلمانیهایی را که وجودشان در ایران لازم نبود داده بود، بامداد روزی چون امروز – ۲۵ آگوست در سال ۱۹۴۱ میلادی برابر با سوم شهریورماه ۱۳۲۰ خورشیدی – نیروهای شوروی و انگلستان تعرض خود را آغاز کردند و از چند نقطه وارد ایران شدند. انگلستان مدتها بود که مقدمات این کار را آماده میکرد و برای این منظور از هند به عراق سرباز فرستاده بود و گروهی نظامی را هم به مرزهای جنوب شرقی ایران گسیل داشته بود و مطبوعات لندن به انتقاد از رضاشاه دست زده بودند.
اندکی پس از عبور نیروهای انگلستان و شوروی از مرزها و ورود به خاک ایران، نمایندگان سیاسی دو کشور در تهران، در یادداشتی که تسلیم علی منصور نخست وزیر وقت کردند جریان این لشکرکشی را به او اطلاع دادند. برای رسیدگی به این واقعه پیش از ظهر سوم شهریور جلسه شورای وزیران در حضور رضاشاه تشکیل شد. رضا شاه که به توان ارتش اطمینان داشت تصمیم به مقاومت گرفت، ستاد جنگ به ریاست سرلشکر ضرغامی در باشگاه افسران برپا شد و سربازان احتیاط چهار دوره به زیر پرچم احضار شدند تا شمار نیروها به ۳۰۰ هزار تن بالغ شود. دستور داده شد دو لشکر پایتخت در اطراف تهران موضع دفاعی بگیرند و جریان به اطلاع مجلس نیز رسید. در همین روز رضاشاه در مورد تجاوز نظامی بیدلیل انگلستان و شوروی، با ارسال تلگرام به روزولت رییسجمهور وقت آمریکا نسبت به اقدام آن دو دولت اعتراض کرد که خبر رسید انگلیسیها با تمهیداتی ناوگان ایران را که از دیر زمان چشم دیدن آن را نداشتند منهدم کرده، تعدادی از کشتیها را نیز تصاحب کرده و شماری از افسران نیروی دریایی از جمله دریادار بایندر فرمانده این نیرو کشته شدهاند. تا پایان وقت امروز هنوز از خیانت ژنرالها و مرخص کردن پادگانها خبری نبود.
انگلستان در شهریور ۱۳۲۰ با کمتر از پنج هزار سرباز به ایران حمله کرد. ۳۵۰۰ نفر از طریق عراق وارد ایران شدند و حدود ۱۵۰۰سرباز هم از مرزهای جنوب شرقی به کرمان وارد شدند. تازه همین عده هم از بیم لشکر کرمان که با وجود دریافت دستور مرخصی سربازان، منسجم باقی مانده بود چندین روز در جلگه «راین» اردو زده بودند و جرات پیش آمدن نداشتند. در برخی نوشتهها آمده است که پس از اشغال نظامی ایران، مردم از خود میپرسیدند چه شدند آن ژنرالهایی که ما گرسنگی خوردیم و به آنان حقوق گزاف پرداختیم که در چنین روزی بی دفاع نباشیم؟ یک نظامی شاید در طول عمر سپاهیگری خود تنها یک زمان لازم باشد عمل کند و اگر این یک روز را هم از انجام وظیفه شانه خالی کند، چه حاصل؟

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد