31 - 03 - 2020
تلاش ناموفق «پیروز ساسانی» برای کسب حاکمیت ایران
چند واحد مسلح عرب که مامور جلوگیری از رسیدن پیروز ساسانی (پسر یزدگرد سوم) به درون ایران شده بودند که از چین بازگشته بود ششم ژانویه سال ۶۶۳ میلادی سر راه خود، شهر بلخ را که یکی از چهار شهر بزرگ خراسان وقت بود تصرف کردند. بلخ مرکز همان ساتراپی ایران است که یونانیان، «باکتریانا» نوشتهاند. پیروز ساسانی به خواست پدرش یزدگرد سوم (که در سال ۶۵۱ میلادی در مَرو کشته شد)، برای جلب کمک نظامی تایزونگ، امپراتور چین از دودمان تانگ، از طریق کوههای پامیر (تاجیکستان امروز) به «چانگ آن» پایتخت آن زمان چین رفته بود که در ایالت مرکزیShaanxi واقع است. [این شهر بعدا به شهر Xian تغییر نام داده شد]. «تایزونگ» پیش از رسیدن پیروز ساسانی به «چانگ آن» درگذشته بود و پسرش «گائوزونگ» امپراتور تازه و سومین رییس کشور از دودمان تانگ در سال ۶۶۲ پیروز را با یکی از ژنرالهای خود به نام پی شینگ جیان با لشکری کامل روانه ایران کرد. پیروز ساسانی پیشنهاد کرده بود که این لشکر تا سیستان (شهر زرنگ = زرنج و مرکز ایالت نیمروز افغانستان امروز) با او باشد زیرا اطمینان دارد ایرانیان پس از شنیدن خبر بازگشت وی، دستههای مقاومت تشکیل میدهند و به یاریاش میشتابند.
ژنرال «پی» تنها تا شهر «بالا سگون» واقع در سغدیانای وقت [امروزه: توک ماک = توقماق واقع در قرقیزستان] با «پیروز» همراه بود و در اینجا دست به بهانه آوردن و تعلل زد و پیروز ساسانی پس از نومید شدن از حمایت نظامیان چینی، تنها با ایرانیانی که با وی بودند به منتهیالیه شمال شرقی ایران (سرزمینی که امروز تاجیکستان و شمال شرقی افغانستان را تشکیل میدهد) بازگشته و دست به جمعآوری نیرو برای جنگ با عرب زده بود و مردم هرات (بزرگترین شهر خراسان آن زمان و از شهرهای ایران خاوری وقت) با شنیدن خبر بازگشت پیروز، بر ضد حکمران عرب شهر خود شورش کرده و باعث نگرانی حاکمان عرب سایر ولایات شرقی ایران شده بودند. این حاکمان متفقا چند واحد نظامی عرب را مامور متوقف ساختن «پیروز» و عقب زدن او کردند که این یگانها بلخ را به تصرف خود درآوردند.
پیروز ساسانی تا تخارستان (افغانستان شمال شرقی) پیش آمد و ۲۰ سال در آن مناطق بود، در همانجا فوت کرد و طبق وصیتش، جسد او را در کوههای پامیر به گونهای که صورتش به سوی ایران باشد دفن کردند.
«نرسی = نارسه = نارسیا» پسر پیروز جزئیات تلاشهای پدرش و مهاجرت پارسیان درباری از وطن را در کتابی شرح داده است. به نوشته وی، دولت دمشق (بنی امیه) پس از آگاه شدن از توسل شاهزاده ساسانی به دربار چین، هیاتی را به ریاست یکی از معاریف عرب به «چانگ آن» فرستاد و این هیات موفق شد که نظر امپراتور گائوزونگ را نسبت به تلاش بازمانده ساسانیان تغییر دهد و او را بی طرف سازد، مخصوصا که بعدا این امپراتور دچار سکته مغزی شد و امور به دست زنش «وو زتیان» و جانشینانش؛ «ژونگ زونگ» و «روی زونگ» افتاد که قصد جنگ نداشتند.
نارسیا نوشته است که دربار چین حتی به آن هیات اسلامی اجازه تاسیس یک مسجد داد و به موازات آن، در عین حال با پناهندگی ایرانیان که جماعتی درباری بودند در چین موافقت کرد، به این شرط که به لباس چینی درآیند و رسوم محلی چین را رعایت کنند و چین را به صورت پایگاهی برای احیای استقلال وطن درنیاورند [فعالیت سیاسی نکنند] که پای چین به یک جنگ ناخواسته کشانیده شود. در وقایع روزانه دودمان «تانگ» نیز دیدار پیروز ساسانی از چین به تفصیل آمده است و این وقایع که تصحیح و حاشیهنویسی (تفسیر) شدهاند به صورت کتاب به چاپ رسیدهاند. از این وقایع چنین بر میآید که قطع همکاری ژنرال «پی» با پیروز ساسانی، پس از رسیدن به فرارود، احتمالا به سبب ورود هیات دولت اسلامی به «چانگ آن» و بی طرف شدن امپراتور چین بوده است.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد