26 - 11 - 2022
تهدیدی به نام تورم منفی
فاطمه رحیمی- وظیفه اصلی یک بانک مرکزی چیست؟ این سوال را از فردی که از خیابان میگذرد بپرسید و این امکان وجود دارد که در پاسخ چیزی شبیه به «کنترل تورم» دهد. درک عمومی این است که بانکهای مرکزی همان متخصصانی هستند که در دهه ۱۹۸۰ میلادی نرخ بالای تورم در اقتصادهای جهان اول را کاهش دادند؛ نهادهایی که اعتبارشان به پایین نگه داشتن تورم است که به همین دلیل باید همواره مراقب باشند که مبادا قیمتها افزایش بیابند اما این دیدگاه به شکل خطرناکی منسوخ شده است. بزرگترین مشکلی که امروزه بانکهای مرکزی جهان اول را تهدید میکند، پایین بودن بیش از حد نرخ تورم است.
میانگین نرخ تورم در اکثر کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه ۵/۱ درصد است که این رقم پایینتر از ۲/۲ درصد سال ۲۰۱۲ و پایینتر از هدفگذاری رسمی بانکهای مرکزی (معمولا دو درصد یا کمی پایینتر) است. این افت تورم بیشترین خطر را در ناحیه یورو دارد، تورم سالانه مواد مصرفی در ماه اکتبر تنها ۷/۰ درصد بود و این رقم از ۵/۲ درصد یک سال قبل پایینتر است. دلیل عمده این امر روند رو به کاهش قیمت کالاهاست اما حتی اگر نوسان قیمت غذا و سوخت را کنار بگذاریم، تورم «مبنا» ناحیه یورو ۸/۰ درصد است که این رقم در پایینترین حد خود از زمان شکلگیری ارز واحد یورو است. نرخ تورم کل در آمریکا طی ماه سپتامبر ۲/۱ درصد بود که این رقم نسبت به دو درصد ماه جولای افت داشت- و تورم مبنا به تعریف بانک مرکزی این کشور بهطور سرسختانهای روی رقم ۲/۱ درصد مانده که این نرخ نزدیک به پایینترین حد خود است. این در حالی است که طی هفته گذشته گزارشهایی مبنی بر اینکه برخی از مقامات در بانک مرکزی آمریکا خواستار سیاستهای پولی آسانگیرانهتری هستند، داده شده است. درست است که شرایط اقتصادی در ژاپن رو به بهبود است و به نظر میرسد بالاخره این کشور در حال فرار از روند ۱۵ ساله افت قیمت است اما حتی تورم مبنای این کشور نیز هنوز صفر است. تنها اقتصاد بزرگ و ثروتمندی که شاهد افزایش قیمتهاست، بریتانیا با تورم کل ۷/۲ درصد است.
تجربه ژاپن
ارقام نگرانکنندهای وجود دارد. آشکارترین خطر نرخ تورم پایین، قرار گرفتن در سراشیبی تورم منفی است، زمانی که قیمتها به طور مداوم رو به کاهش هستند. همانطور که تجربیات ژاپن نشان میدهد، تورم منفی از یکسو بسیار آسیب رسان است و از سوی دیگر فرار از آن در اقتصادهای ضعیفی که گرفتار نرخ بالای بدهی هستند، بسیار دشوار است. از آنجایی که وامها براساس شرایط اسمی تنظیم میشوند، افت دستمزدها و قیمتها، بازپرداخت این وامها را سخت میکند. زمانی که مردم انتظار کاهش قیمتها را دارند، خرید را به تعویق میاندازند و همین امر اقتصاد را بیش از پیش تضعیف میکند. خطر جدی وقوع چنین اتفاقی در جنوب اروپا وجود دارد. قیمت مصرفکننده یونان در حال حاضر رو به کاهش است، اگر تاثیر افزایش مالیات را در نظر نگیریم، در اسپانیا نیز همینطور.
تورم منفی در آمریکا و شمال اروپا هنوز خطر چندان فوری نیست. اکثر اقتصادها با روندی کند رو به رشد هستند. و مطالعات نشان میدهد مصرفکنندگان هنوز هم انتظار دارند تورم میانمدت در حدود یا بالاتر از هدفگذاری دو درصدی بانکهای مرکزی باشد. اما اگر یک اقتصاد با نرخ بالای بیکاری برای مدت طولانی رشدی کند داشته باشد، قیمتها و دستمزدها در نهایت رو به کاهش میروند. تورم منفی در ژاپن تا هفت سال پس از انفجار حباب دارایی
شروع نشد.
بنابراین کشورهای ثروتمند با کمی افزایش سریعتر قیمت مصرفکننده، از شرایط بهتری برخوردار خواهند بود. اما این «کمی» یعنی چقدر و بانکهای مرکزی چگونه میتوانند بدون از دست دادن کنترل، قیمتها را افزایش دهند؟ در گذشته در بسیاری موارد، کمی تورم منجر به تورمی بالا و عواقبی وخیم شده است. یک واکنش میتواند افزایش هدفگذاری رسمی تورم مثلا از دو به چهار درصد باشد اما تغییر آنچه چندین دهه بنیان بانکداری مرکزی بوده میتواند به راحتی با دلسرد کردن بازارهای مالی، اثری ضدتولیدی داشته باشد. گام نخست بانکهای مرکزی باید کار بیشتر برای رسیدن به هدفگذاری تورمی موجود باشد.
بانک مرکزی اروپا که در هفتم نوامبر نرخ بهره اصلی خود را از ۵/۰ درصد به ۲۵/۰ درصد کاهش داد هنوز کارهای زیادی برای انجام دارد. این بانک باید تاکید کند که هدفش نرخ تورم نزدیک به دو درصد برای کل ناحیه یورو است، حتی اگر این امر منجر به تورم بیشتر در آلمان شود. آمریکا نیز باید قیمتها را با سرعت بیشتری افزایش دهد. در یک کلام؛ در تمام ابعاد باید از تورم بترسید اما وقتی تورم منفی شود، زندگی ترسناکتر خواهد شد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد