18 - 12 - 2017
تهران؛ کالبدی که میمیرد
شیدا ملکی- مرد، پسربچه چهار ساله خود را در آغوش گرفته بود و به دنبال سرویس بهداشتی بود. وقتی قفل روی در را دید با عصبانیت فریاد زد: «این شهر هیچی نداره.» پسربچه گریه میکرد و رو به پدر در حالی که بریدهبریده حرف میزد و شلوارش خیس شده بود گفت: بابا ببخشید.
***
شهر کالبدی است زنده و همه آنچه یک موجود زنده نیاز دارد را باید در خود داشته باشد تا به بقا ادامه دهد. تهران اما روزبهروز به مردگی نزدیک میشود و سادهترین امکاناتی که در گروه نیازهای جدی و پایه برای ادامه حیات است در آن بیارزش به نظر میرسد. نیمکتی برای نشستن، فوارهای روشن برای نفس کشیدن و میدانهای سرسبز برای طراوت بخشیدن به روح زندگی.
همه آنچه روزگاری تهران را زیبا جلوه میداد یک به یک در حال حذف شدن است. این روزها اما تهران حتی به تعداد کافی سرویس بهداشتی هم ندارد. سرویس بهداشتی نیازی نیست که بتوان از آن صرف نظر کرد. سرویس بهداشتی دیگر نماد معماری غیربومی نیست، نماد سرمایهداری هم نیست.
منطقیتر بود اگر این باور نهادینه بود که بزک کردنهای بیمایه با نورهای نئون و بیارزش شهرها را به شهر تبدیل نمیکند. این نگاه مدیریتی به شهر است که از آن شهر میسازد. پذیرفتن نیازهای شهروندان در زندگی روزمره مسالهای نیست که بتوان از آن گذر کرد تا شاید از هزینههای جاری شهر کاسته شود.
بطریهای کوچک شفاف که درون آن مایع شفاف زردرنگ منزجرکنندهای به چشم میخورد، باغچههای اندک و جویهای خالی از آب و پر از موش شهر را پر کرده است. چگونه ممکن است شهر به تعداد کافی سرویس بهداشتی نداشته باشد؟ سانتیمتر به سانتیمتر تهران تبدیل به زمینهای چند میلیون تومانی شده است؛ زمینهایی که گویا شهرداریها صلاح نمیدانند آن را به سرویسهای بهداشتی اختصاص دهند و ترجیح میدهند زمینها را به مکانی مناسب برای درآمدزایی تبدیل کنند.
حالا وقتی در شهر قدم میزنید، نبود سرویس بهداشتی هم عذابی است افزون بر دیگر عذابهای این شهر ازهمگسیخته. بیانصافی است اما اگر از وجود سرویس بهداشتی در بوستانهای شهر غافل شویم؛ سرویسهای بهداشتیای که نظافت در آن رنگی ندارد و اغلب شبها قفل بزرگی بر آن است.
sheidamaleki.journalist@gmail.com
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد