29 - 12 - 2022
تولید باید جوشش از درون داشته باشد
مهرداد بذرپاش معتقد است زمانی که تولید برخاسته از فکر و ابتکار و ایمان بومی باشد، برکات فراوانی در حوزههای مختلف دارد؛ از گردش منابع داخلی گرفته که نگاهی اقتصادی است تا ارتقای ضریب امنیت ملی که مقولهای سیاسی و امنیتی است. کاندیدای مجلس نهم شورای اسلامی به فرمایشات مقام معظم رهبری اشاره میکند که میفرمایند تولید ملی باید جوشیده از ذهن، فکر، ابتکار و ایمان صنعتگر داخلی باشد.
متن ذیل گفتوگوی ما با مهرداد بذرپاش چهره نامآشنا است که در پی میآید.
* جناب آقای مهندس برای شروع اگر موافق باشید با بحث تولید ملی شروع کنیم. در ابتدا لطفا تعریفی از تولید ملی ارایه نمایید.
حضرت آقا حدود دو سال پیش منوال برنامههای پیشینشان و طبق فرمودهشان بازدیدی نمادین از صنعت خودرو کشور داشتند. در آن دیدار اشارات مهمی به صنعت و راهبردی بودن آن برای توسعه کشور داشتند. اگر اجازه بدهید با تعریف معظم له از «تولید ملی» وارد بحث شویم.
ایشان تاکید و تعریف ویژهای از صنعت و در یک کلام تولید ملی داشتند که باید جوشیده از ذهن، فکر، ابتکار و ایمان صنعتگر داخلی باشد. این تعریف و نگاه اهمیت استراتژیکی به تولید میدهد. وقتی در یک کلام، تولید برخاسته از فکر و ابتکار و ایمان بومی باشد برکات فراوانی در حوزههای مختلف دارد؛ از گردش منابع داخلی گرفته که نگاهی اقتصادی است تا ارتقای ضریب امنیت ملی که مقولهای سیاسی و امنیتی است. وقتی صحبت از منافع میکنیم تمامی ابعاد آن را دربر میگیرد مثلا منابع مالی. شما بهتر میدانید از نگاه اقتصادی یک آفت بزرگ این است که شما حجم زیاد نقدینگی سرگردان داشته باشید که مثلا یکی از آنها عوارض، «تورم» و به تبع آن «رکود تولید» است اما با تقویت تولید ملی به جای آنکه پول جدیدی چاپ و عرضه شود سرعت گردش پول بالا میرود که درست آن این است. فرض کنید یک واحد پول داریم و سه نفر هم هستند که باید عادلانه منتفع شوند. یک راه «بد» این است که یک واحد پول را تقسیم بر سه کنیم و به این سه نفر بدهیم. در آن صورت هر یک مثلا ۳/۰ واحد پول و ثروت دارند. یک راه دیگر این است که یک واحد پول که پشتوانه دارد را به سه واحد پول با همان پشتوانه قبل تولید کنیم که در آن صورت ارزش و قدرت خرید یک واحد پول جدید دیگر مثل قبل نیست و در بهترین حالت ثروت آن سه نفر و قدرت خریدشان برابر با حالت اول است اما یک راه سوم و بهتر وجود دارد که ما یک واحد پول ارزشمند اولیه را در چرخه تامین، تولید و عرضه به گردش درآوریم که در آن صورت همه یک واحد ثروت دارند و این جدا از «عدالت اجتماعی» که همراه دارد «پیشرفت» هم در پی دارد و این دو توامان مدنظر حضرت آقا در دهه چهارم انقلاب است. این یک مثال ساده بود از گردش پول که عرض کردم؛ مخصوص بازار پول اما تولید ملی گردش منابع انسانی در بازار کار را هم در پی دارد. برای راهاندازی چرخه تامین، تولید و عرضه، شما نیروی انسانی توانمند را از بازار رقابتی عرضه نیروی انسانی گزینش میکنید. بازار کار از مراکز تربیت نیروی انسانی توانمند مثل دانشگاه نیاز خود را تامین میکند. مشاهده میشود رقابت در توانمندی و مهارت نیروی انسانی فشار بر دانشگاه میآورد و دانشگاه نیز رشد میکند. این یک معامله ساده است. حالا برگردیم به فرمایشات حضرت آقا؛ وقتی ایشان میفرمایند جوشش درونی باشد یعنی اینکه واقعا این فرآیندها «ملی» باشد، خوداتکا باشد هم دانش جوشش داشته باشد، هم نیروی انسانی، هم منابع مالی و هم سایر موارد. یک مثال تولید محصولات کشاورزی است. به واقع انسان جوشش واقعی را مشاهده میکند. از دل زمین با رعایت اموری، تولید واقعی «جوشش» میکند. هیچ اراده بیرونی نمیتواند به این جوشش آسیب وارد کند اگر اراده پروردگار بر این باشد. حالا اگر صنعت، جوشش واقعی نداشته باشد، مثلا برند نداشته باشد یا برند ملی نداشته باشد، در همه چیز متکی به بیگانه است، متکی به برنامهها و سناریوهای پیشنهادی اوست. مثلا خودرو اگر برند ملی نداشته باشد در کوچکترین تغییر باید نظر سازنده اصلی را جلب کرد حتی اگر بخواهد یک پیچ را تغییر دهد باید از او کسب تکلیف کند. تازه این در شرایطی است که لیسانس تولید برندش را با همه اجحافها به شما بدهد. یک وقتی ما در صنعت در شرکت سایپا به دنبال تولید برند ملی خودرو مینیاتور یا حالا تیبا بودیم. خودروسازان دنیا به سراسیمگی افتاده بودند که بازار ایران برای ما چه شکلی میشود. آقا بیایید مذاکره کنیم. یکی از ضررهای این امر این است که «جوشش دانش ملی» و «خوداتکا» دیگر نخواهید داشت چراکه بر صورت سهلالوصول شماره پیچ را از او استعلام میکنید بماند که منابع ثروت ملی خود را در اختیار کارگر و اقتصاد بیگانه میگذارید، رفاه کارگر و ملت خود را تقدیم کارگر خارجی میکنید. من اینجا از منظر سیاسی نگاهی به یک مقوله مهم اقتصادی داشته باشم و آن مقوله بازار است. تمام دعواهای دنیا بر سر این است که کشورها بازارهای خود را میان همدیگر تقسیم کنند. بازارهای ملل ضعیفتر را برای خود تقسیم کنند. دعوا سر سهمی است که از بازار میبرند. بالاخره تولیدکننده مثلا اروپایی باید یکجا کالایش را بفروشد. در کشور خودش که کالا سرریز است مجبور میباشد جای دیگر برود. بازاری دیگر. به نظرم ما تاکنون به بازار کشورمان به عنوان ثروت و سرمایه ملی تا حالا نگاه نداشتهایم. کمتر از حفظ مرزهایمان ارزش نیست اگر بیشتر نباشد. کماهمیتتر از صنعت ملی نفت نیست. کمتر از مثلا صنعت هستهایمان نیست. بالاخره جزء منابع ملی کشور محسوب میشود اما متاسفانه در حال حاضر تا حدودی جولانگاه بیگانگان است. همه آفت اینجاست.
یکسری آدمهایی که منافعشان ایجاب میکند که با واسطههای خارجی ارتباط تجاری داشته باشند دایما در بوق میکنند که این حرفها منسوخ است. باید بازار متصل و مرتبط با جهان امروزی باشد. «تولید ملی» یعنی چه؟ در صورتی که تولید ملی منافعش برای تمام ملت است. تمام کشورهای صنعتی دنیا نگاهشان به تولید ملی خودشان است. اصلا اتحادیه اروپا برای این شکل گرفت که بازارهایشان در چرخه تامین، تولید و عرضه متصل شود. مثلا یک کشور، فلان قطعه را تولید میکند، دیگری فلان قطعه را و دیگری این دو قطعه را مونتاژ میکند و در بازار خودشان و بازارهای بینالمللی میفروشند. اتحادیه برای این شکل گرفت که مراودات، هزینهها، ارتباطات، صرفهجویی مقیاس، بازارهایشان، دانششان، تکنولوژیشان، همه و همه به خدمت تولید ملی اروپا درآید. با آمریکا و چین رقابت کنند. اروپا قبلا با هدف بلوک و قدرتی جهانی میخواست ظاهر شود. بگذریم در حال حاضر در دامن آمریکا افتادهاند. حضرت آقا در نماز جمعه اخیرشان مثالی از فرانسه و ژنرال دوگل برای برخورد با تکروی انگلیس در مقابل اروپای متحد و گرایش آمریکاییاش داشتند. در حال حاضر اروپا به این وضع افتاده. قبلا برنامهشان این نبود.
* به برندینگ و نام تجاری ملی اشاره کردید. لطفا شفافتر بیان فرمایید منظورتان چیست؟
اجازه دهید با یک مثال موضوع را شفافتر کنم. اواخر دهد ۹۰ میلادی، شرکت سونی اولین بار تلویزیونهای LCD را به بازار عرضه کرد. این تلویزیونها با قیمت بسیار بالایی به فروش میرفتند اما پس از چندی فراگیر شدن آن افت شدیدی در قیمت این نوع تلویزیونها ایجاد شد. البته خیلی زودتر از آن دوران شرکت سونی دیگر از آن بازار خارج شده بود و به عبارتی قیمت آن واقعی شد. قبل از آن یک حباب قیمتی داشت که به آن ارزش میگویند و شرکت سونی با برندش دنبال تولید ارزش است بهجای سودآوری. ببینید این تفاوت فاحش ارزش ایجادشده ناشی از برند سونی و نوآوری آن شرکت بود. زمانی که اعلام میکنیم برند ملی، ما میتوانیم در تمامی عرصهها منافعش را به جیب تمام ملت و صنعتگران داخلی بریزیم. اصلا برندسازی یعنی همین. یعنی سطح مبنا، نقطه آغاز. یعنی شما از جایی شروع میکنید و دایما توانمندیها، مزیتها، قیمت، کیفیت و… را ارتقا میدهید و همه مدارک و دانش و تجربه برای شماست و شما با نگاهی به گذشته عملکرد آیندهتان را میسازید. برند یعنی همین. ما در تجربهای که در صنعت خودرو داشتیم، قصدمان همین بود که با تولید خودرو مینیاتور و تیبا برند ملی برای خودروسازی سایپا ایجاد کنیم و آن نقطه شروع را دایما ارتقا دهیم.
با برندسازی هزینهها را در طول زنجیره ارزش و چرخه تامین، تولید و عرضه بهتر میتوان مدیریت کرد. محصول را میتوان متناسب با اقلیم و فرهنگها طراحی کرد و در یک کلام تا زمانی که تولید متکی بر برند و به قول حضرت آقا جوشش از درون نداشته باشد نمیتوان به مقوله تولید مبتنی بر صادرات پرداخت. در یک کلام این تصور که با مونتاژکاری و کپیکاری بتوان صادرات را توسعه داد خیالی باطل است. تجربه هم همین را نشان داده است. ما هر کجا در صادرات موفق بودیم جوشش از درون و متکی بر ذهن و فکر و هنر و سر پنجه ایرانی بوده است. من در اینجا میخواهم عنوان کنم مونتاژکاری و کپیکاری و به نوعی تولید برندهای خارجی عملا در طیف دستهبندی تولید تا کارگزاری و دلالی بیشتر به «دلالی» میل پیدا میکند. اینکه شما قطعات را با قیمتی نزدیک به قیمت محصول وارد کنید و بعد مونتاژ کرده و به فروش برسانید در واقع دلال و کارگزار فروش شرکت خارجی هستید تا تولیدکننده محصول.
ملاحظه بفرمایید بیشترین سهم جهانی تمامشده محصول تولیدشده هم به واردات قطعات منفصله اختصاص خواهد داشت و عملا سرمایه ملی به جیب شرکتهای خارجی آن هم به صورت خروج ارز واریز میشود و قیمت محصول نیز تابع نوسانات نرخ ارز خواهد بود و از همه بدتر و مجانی بازار کشور، این منبع سرشار و استراتژیک برای رشد و پیشرفت را به شرکت خارجی تحت لوای تولید دادهاند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد