1 - 04 - 2020
جستارهایی برای آخر هفته
جستار نوشتهای است کوتاه و غیرداستانی در رابطه با موضوعی خاص که نویسنده به آن فکر میکند. درواقع نویسنده تلاش میکند علایق و دیدگاه خود را در قالب نوشتهای آزاد و شخصی، بیان کند. ازآنجاکه نثر جستارها، روان و شخصی هستند، خواننده نهتنها متن را میخواند بلکه میتواند با آن ارتباطی قوی برقرار کند. این نوع نوشتهها، مستقیما از احساسات نویسنده سرچشمه میگیرند و علایق و ترجیحات وی را بروز میدهند. به دلیل اینکه متن جستار مستقیما از اندیشه نویسنده خلق میشود، یک راه مناسب برای شناساندن فرد به دیگران و شیوهای برای اشتراکگذاری مهمترین اولویتهای فکری و عقیدتی شخص است.
یکی از مهمترین نکاتی که در جستارنویسی وجود دارد و آن را از سایر انواع مقالات و نوشتهها متمایز میکند، این است که دستورالعملهای مشخص و اصول و قواعد سخت بر آن حاکم نیست. درواقع جستارنویس، آزادی عمل بیشتری نسبت به دیگر نویسندگان دارد و میتواند کلمات و موضوعات را با اتکا به دانش شخصی و از دریچه ذهن خود، خلق کند.
باید گفت موضوع جستار میتواند هر آن چیزی باشد که نویسنده میخواهد درباره آن خبر بدهد، او را به وجد میآورد، نقطه عطفی در زندگیاش ایجاد میکند یا دغدغهای است که برای مدتها همراه او بوده. سوژهای که برای جستارنویسی انتخاب میشود کاملا شخصی است اما نویسنده به دنبال این است که از قِبل جستارنویسی، احساساتش را در مورد موضوعی خاص بیان یا حرفی ناگفته را به خواننده منتقل کند.
میگویند برای راه پیدا کردن در دل، راهی جز شکست آن نمیدانند. من هم میگذارم کتابها دلم را بشکنند. وارد کتابفروشی که میشوم اول دوری میزنم، کتابی تازه یا کتابی که چشمم را گرفته زیرچشمی نگاه میکنم و ازش دور میشوم. کتابهای قدیمیتر را از نظر میگذرانم، با خودم راحتتر میشوم و دوباره برمیگردم. دستی به کتاب تازه میکشم. طرح جلدش. نام مولف و مترجم. این کتاب چه جور کتابی است؟ قرار است با من چه کند؟ بعد میگذارم از کتابفروشی میروم، میگذارم دلم بشکند و مال من نشود. بعد از چند روز، آن را میخرم توی نایلون نمیگذارم. دستم میگیرم. پیاده باهاش راه میروم. تا خانه روی جلدش را نگاه میکنم. مقدمههای کوتاه را چندین بار میخوانم…
نوشته بالا از شمیم مستقیمی، نمونهای از جستار است.
سواد روایت
این کتاب گامی است برای توضیح روشن و همهفهم جدیدترین مباحث مربوط به روایت و تکنیکهای روایی، نقطه آغازی ایدهآل برای آشنایی با مفاهیم تخصصی حوزه روایت. در این کتاب چکیده جامعی از آخرین دستاوردهای روایتپژوهی در دانشگاههای جهان برای علاقهمندانی که لزوما اطلاعات زیادی درباره این حوزه ندارند ارائه میشود.
کتاب سواد روایت به این پرسشها پاسخ میدهد: روایت چیست؟ چطور ساخته میشود؟ چه کاربردی دارد؟ بر ما چه تاثیری دارد؟ ما چه تاثیری بر روایت داریم؟ چطور به زندگی و متنهایی که در زندگی روزمره با آنها مواجهایم شکل میدهد؟ چگونه با تغییر رسانه یا بافت فرهنگی تغییر میکند؟
سواد روایت با مثالهای فراوانی از فیلمها، نمایشنامهها و داستانهای شناختهشده و همچنین پروندههای قضایی پیچیده و اتفاقهای جالب و جنجالی مباحث نظری را با شیرینی و شفافیت کامل توضیح داده است.
من از گردنم بدم میاد
مجموعه مقالات طنز «نورا افرون»، نویسنده، خبرنگار و نمایشنامهنویس آمریکایی با ترجمه کیهان بهمنی از سوی نشر آموت منتشر شده است.
این کتاب از ۲۱ مقاله طنز (داستانواره) تشکیل شده که «من از گردنم بدم میاد»، «من از کیفم متنفرم»، «تکهمسری سریالی: یک خاطره»، «درباره تعمیرات»، «مو»، «رنگ مو»، «ناخنها»، «موهای زائد»، «ورزش»، «پوست»، «کور عین خفاش»، «والد بودن در سه مرحله»، «فراموش کردن و ادامه دادن»، «من و جان اف کندی: حالا میشود گفت»، «من و بیل: پایان یک عشق»، «جایی که زندگی میکنم»، «قصه زندگی من در ۳۵۰۰ کلمه یا کمتر»، «استرودل ناپدید شده یا همان اشترودل ناپدید شده»، «در باب احساس شعف»، «چیزهایی که کاش زودتر میدانستم» و «میتوانست از این بدتر باشد» نامهای مقالات این کتاب است.
نورا افرون، خبرنگار، مقالهنویس، نمایشنامهنویس، کارگردان، فیلمنامهنویس و تهیهکننده آمریکایی در سال ۱۹۴۱ در نیویورک متولد شد. او پس از پایان تحصیلاتش در دانشگاه مدتی به عنوان کارآموز در کاخ سفید کار کرد. پس از آن با نگارش مقالهای طنز به استخدام روزنامه نیویورکپست درآمد. وی سه بار نامزد دریافت جایزه اسکار فیلمنامهنویسی برای فیلمهای «سیلک وود»، «وقتی هری با سالی آشنا شد» و «بیخواب در سیاتل» شد.
این کتاب مجموعهای از مقالات اوست که بیشتر دیدی زنانه دارد و به مشکلات زنان در سالخوردگی به شکلی طنز نگاه میکند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
ببخشید که این را میگویم اما باید با مو شروع کنیم. متاسفم که از این بخش شروع کردم و علتش هم این است که حجم تعمیرات مربوط به مو به شکل لهکنندهای زیاد است. گاهی فکر میکنم اینکه آدم مجبور نباشد نگران موهایش باشد دقیقا همان رازی است که انسان را از مرگ دور نگه میدارد. راستش را بگویید. شما از دست موهایتان خسته نشدید؟ از شستن و خشک کردنشان به ستوه نیامدید؟ آدمهایی را میشناسم که هر روز موهایشان را میشویند و هر کاری میکنم نمیتوانم این آدمها را درک کنم.
جستارهایی در باب عشق
کتاب «جستارهایی در باب عشق» نوشته آلن دو باتن، نویسنده، فیلسوف و مجری تلویزیون ساکن بریتانیاست. کتابهای او موضوعات مختلفی را به شیوهای فلسفی با تاکید بر ارتباط آن با زندگی روزمره بررسی میکنند. این کتاب را گلی امامی ترجمه کرده است. امامی درباره این کتاب میگوید: «تصور کنید که اگر کتابی به عنوان جستار یا مقاله در باب عشق باشد چه چیزی در آن میتوان خواند. این کتاب درباره رابطه عاشقانهای است که مراحلش را از دیدگاههای فلسفی و روانشناختی بررسی کردهایم. دو باتن نیز امروز یکی از سرشناسترین و محبوبترین نویسندگانی است که در ایران آثار آن را میخوانند. گلرخ ادیب محمدی که عموما به نام گلی امامی شناخته میشود زاده ۱۶ تیر ۱۳۲۱ نویسنده، مترجم و فعال فرهنگی ایرانی است.
از آثار منتشرشده گلی امامی میتوان ترجمه «دختری با گوشوارههای مروارید» اثر تریسی شوالیه، «حباب شیشهای» اثر سیلویا پلات، «هنر سیر و سفر» از الن دو باتن، «زندگی کوتاه است» اثر یوستین گاردر، «اجاق سرد آنجلا» اثر فرانک مک کورت، «جین اوستن» نوشته برایان ساودام، «گردابی چنین هایل» اثر جین ریس، «خانواده من و بقیه حیوانات» اثر جرالد دارل، «پیپی جوراببلنده» اثر آسترید لیندگرن را نام برد. این کتاب را نشر «نیلوفر» منتشر کرده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
الیاس کانِتی میگوید: «دیدن ورای آدمها آسان است، ولی ما را به جایی نمیرساند.» به عبارت دیگر چه آسان و چه بیفایده در افراد عیب مییابیم. آیا وقتی عاشق میشویم بعضا به این دلیل نیست که حتی به بهای کوری خودمان در این فرآیند و آن لحظه خواستهایم، دیدن ورای آدمها را نفی کنیم؟ اگر بدبینی و عشق دو گزینه متقابل باشند، آیا عاشق شدن ما به این دلیل نیست که میخواهیم از موضع ضعف بدبینی، نجات یابیم؟ آیا در هر «عشق در نگاه اول» نوعی گزافهپردازی نسبت به خصوصیات معشوق وجود ندارد؟ نوعی گزافهپردازی که ما را از منفینگری معمولمان منفک میکند و تمرکز و نیرویمان را معطوف کسی میکند که چنان باورش داریم که هرگز حتی خود را چنین باور نداشته.

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد