17 - 01 - 2018
جشنوارهای برای تمام فصول
ایمان مصطفایی- بزرگداشت امیر نادری بود در فضای باز جلوی سینما. جسم لاغر و نحیف داریوش غریبزاده در هوای ناکوک دیماه آبادان میلرزید. کلاه پشمیاش را تا روی گوشهایش پایین کشیده بود و خودش را لابهلای کاپشنش مچاله کرده بود.
پخش فیلم دونده تازه تمام شده بود روی پرده، به یاد امیر نادری، به یاد سینمایی پیشروتر از دهه شصت. طهماسب صلحجو داشت از سازگاری و سازشکاری در آثار نادری حرف میزد و غلامرضا رمضانی مدیر تدارکات دونده از تلاش و استقامت نادری در ساخت این فیلم. سوز نسبتا سردی رطوبت هوا را میشکافت و از بالای سینما روی صندلیها و سوئیشرتها کشیده میشد. داریوش غریبزاده به وجد آمده بود از آنگونه فیلمسازی امیر نادری که رمضانی میگفت: «آقای غریبزاده اگه سردتونه براتون چای گرم بریزم و بیارم؟»
«نه قربونت برم. ممنونم. خوبه سردم نیست.» اما دیدم که سردش است و خودش را با خاطرات سینمای نادری گرم میکند. صدای غریبی داشت داریوش غریبزاده. بعد یکی از بچهها کاپشنی که نمیدانم از کجا آورده بود را روی شانههای غریب زاده انداخت که مبهوت خاطرات نادری بود. کم حرف میزد. بیشتر گوشهای مینشست، سیگار میکشید و خیره میشد به روبهرو داریوش غریبزاده. شاید به گذشته فکر میکرد. به سالهای نگاتیو و دوربینهای هشت میلیمتری و فیلمسازیای که مثل امروز ساده نبود این همه.
لیوان یک بار مصرف چای توی دستش بود و شال دورنگی روی گردنش. با موهای یکدست سفید و شانهزده. بچههای جشنواره دورهاش کرده بودند با پرسیدن از فرم وروایت در سینما. با همان آرامش همیشگیاش حتی روبهروی مسعود فراستی جلوی دوربین برنامه هفت، به تکتک سوالات بچهها جواب میداد. طهماسب صلحجو و دونده پخش میشد پشت سرشان روی پرده بیرون سینما. «آقای صلحجو فیلمهای این سانس جشنواره را دیدید؟» همانطور که آرامآرام چایش را سر میکشید رو به وحید کرد که این سوال را پرسیده بود: «راستش اومدم بیرون که فیلم دونده رو ببینم اما سردم شد و نتونستم بشینم.» از وجه تمایز سینمای نادری در دونده گفت، از کارکرد هوشمندانه لنز تله در سکانسهایی که گرفته بود. رفتهرفته تعداد آدمهایی که دورش بودند بیشتر میشد. یکی با موبایل صدایش را ضبط میکرد و دیگری از روی حرفهایش نت برمیداشت و پشت سرشان آتش بود و یخ و طیارهای که از پشت سر امیرو بلند میشد روی پرده. داریوش غریبزاده سیگار میکشید و خیره بود به دونده. آن طرف تر آدمهایی نشسته بودند روی صندلی و سردی هوا هم باعث نمیشد با چای و دونده خاطرهای تازه نکنند. در بزرگداشت امیر نادری از سازگاری و سازش کاری در سینمای نادری گفت. صلحجو و اینکه شخصیتهای فیلمهای نادری مثل خودش هیچگاه اهل سازشکاری نبودند و او همیشه سینمای خودش را میساخت. رفتنش هم نه به دلیل عدم سازگاری که شاید به خاطر عدم سازشکاریاش بود.
فیلمها در سانسهای پشت سر هم مرتب و منظم پخش میشد. سینما گاهی پر بود و گاهی صندلیها خالی میشد از جمعیت . جشنواره منطقهای سینمای جوان- اروند بود. محل تلاقی اندیشهها و تجربههای متفاوت از فیلمسازان جوان استانهای مختلف «خوزستان، فارس، خراسان، کرمان، بندرعباس، یزد». جشنوارهای که دیدگاهها و آرای متکثر از جریان فیلمسازی و سینما را گرد هم آورده بود . جشنوارهای هرچند کوتاه ولی همراه با آگاهی و التذاذ، با مهمانانی که حضورشان کاربردی بود و موثر، با کارگاههای آموزشی که برگزار میکردند. «سعید عقیقی، داریوش غریبزاده، داریوش ناگهی، طهماسب صلح جو...»
جشنوارهای مهم و ضروری در میان ازدحام جشنواره و همایشهای صرفا عوامفریب، سخیف و پرطمطراق برگزار شده اخیر در آبادان که خروجیاش برای اروند گنگ میماند و نامشخص، با بودجههایی میلیاردی و بدون کارشناسی. جشنواره منطقهای سینمای جوان اروند محل تبادل اندیشه، محل گفتوگو، آموزش و احترام بود به هنر و هنرمند نه خوار و خفیف کردن هنر و هنرمند. وجود جشنوارههایی از این دست جدای از کیفیت برگزاری و آثار ارائه شده در آن، بیشک یک ضرورت است برای شهر و علاقهمندان به فرهنگ و هنر. شأن و جایگاه هنرمند باید جدا شود از ابتذال و صرفا فراهم آوردن سرمایه. هنرمند باید در جایگاه خودش حضور داشته باشد؛ جایگاهی رفیع و ارزشمند، نه در جایی که سرمایه او را به وسط کوچه و خیابان میکشاند، به سخره میگیرد و در نهایت هنرمند را اهل سازشکاری میکند و اصالت و ریشه در هنر معنای خودش را از دست میدهد.
برگزاری پنجاه و هشتمین جشنواره منطقهای سینمای جوان در آبادان فلاشبکی بود به دوران طلایی هنر دهه هفتاد در این شهر. بارانی بود بر گرد و غبار و خشکسالی آویخته بر شهر. کورسویی از گرما برای شکستن زمستان و رویش بهار. جشنوارهای بود برای تمام فصول.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد