29 - 11 - 2022
جعل نام برای خلیجفارس به فرهنگ جهانی لطمه میزند
شاهین زینعلی- دکتر داود هرمیداس باوند مدرک دکترای خود را در رشته روابط بینالملل از دانشگاه واشنگتندیسی دریافت کرده و نیز دانشآموخته علوم سیاسی در دانشگاه تهران است. وی همچنین دارای سابقه خدمت در وزارت امورخارجه و نمایندگی دایم ایران در سازمان ملل متحد و دارای تالیفاتی از جمله «نظام حقوقی دریاهای بسته و نیمه بسته» و «مبانی تاریخی، حقوقی و سیاسی حاکمیت ایران بر جزایر تنبها و ابوموسی» است. با وی درباره ضرورت اقدام برای پاسداری از نام خلیجفارس به گفتوگو نشستهایم.
غالبا احساسات رمانتیک ملی- میهنی را تنها علت تاکید بر نام تاریخی «خلیجفارس» از سوی ایرانیان میدانند. شاید برای بسیاری از مردم این تنها انگیزه برای دفاع از نام ایرانی این آبراهه بینالمللی است. گاهی نیز شاهدیم که برخی به عنوان انتقاد میگویند بهجای تاکید بر یک نام بیاثر بهتر است تنها به فکر بهرهبرداری از منابع موجود در خلیجفارس باشیم. در کل این پرسش مطرح است که آیا به لحاظ منافع سیاسی یا اقتصادی نیز تاکید و پاسداری از این نام اهمیت دارد؟ اصولا «فارس» بودن(به عنوان نشانی از ایرانی بودن) این «خلیج» چه نسبتی با منافع حیاتی و ملی ایران دارد؟
بهطور کلی اسامی که بر پهنههای آبی گذاشته میشود براساس تعاملات تاریخی جامعه ساحلی از لحاظ نظامی- امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. اگر ما میگوییم دریای چین به دلیل این است که چین در گذر تاریخ در یک ارتباط دایم با این پهنه آبی بوده است.یا درباره اقیانوس هند هم به همین صورت. دریای مدیترانه را مادامی که امپراتوری روم بود به نام دریای روم میشناختند و بعدها اسم دیگری پیدا کرد و آن را در کنار دریای سرخ و دریای سیاه، دریای سفید مینامیدند. به طور طبیعی نام «خلیجفارس» هم به همین ترتیب شکل گرفته است. از زمان تشکیل پادشاهی مادها، سلسلههای مختلف از جمله هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان کنترل خلیجفارس را در دست داشتند. بعد از اسلام نیز حتی هنگامی که ایران دارای وحدت سرزمینی نبوده به هر حال پادشاهان یا حکام محلی که بر فارس حکومت میکردند بر خلیجفارس هم اعمال حاکمیت میکردند. برای مثال امرای هرمز که فعال بودند و ارتباطات تجاری با خاورمیانه و شرق آفریقا داشتند و بر خلیجفارس یا دریای عمان احاطه داشتند ولی جزو ابواب جمعی قلمرو پادشاهان و سلسلههای مختلف مانند آل مظفر یا تیموریان یا ایلخانیان و… بودند.
بنابر این ارتباطی که در گذر تاریخ بوده بر نام این پهنه آبی تاثیر داشته و این نام را نیز خود ایرانیان ندادند، ردپای آن را شما در نوشتههای تاریخنگاران یونانی از جمله گرنفون، هرودوت و استرابون میبینید. نکته جالب این است که آنها دریای سرخ را دریای عربی میگفتند. نوع دوم عبارت است از آبراههها یا پهنههای آبی که دریانوردان کشف کردهاند مانند دریای تاسمان یا تنگه ماژلان. پس از لحاظ حفظ اصالت تاریخی حفظ نامها دارای اهمیت است. متاسفانه چه در داخل کشور و چه در عرصه بینالمللی تغییر اسامی ابهامات تاریخی را افزایش میدهد. فرض کنید در سیستان که سکاها آمدند و نام خود را به آن سرزمین دادند حالا اسم آن را عوض کنید و یک اسم دیگر بگذارید بنابراین هرکس که تاریخ میخواند وقتی به نام سکاها و سرزمین آنها سیستان میرسد این برایش تاریک است و نمیداند راجع به کجاست یا درباره گرگان: دریای مازندران با دو نام «کاسپین» و «هیرکانین» در منابع یونانی نامیده میشود به نام اقوام هیرکانی، حال نام آن را گلستان گذاشتهاند که معلوم نیست در کجا ریشه دارد و این قبیل اشتباهات را خود ما در داخل کشور خود مرتکب میشویم. اسامی تاریخی ناظر بر مردمانی که در یک ناحیه زندگی میکردند را برمیدارند، تغییر میدهند. در عرصه بینالمللی هم به همین صورت، از لحاظ تاریخی دستکم از ۵۰۰ سال قبل از میلاد یک پهنه آبی به نام خلیجفارس وجود دارد و نباید نام بیاصالت دیگری برای آن جعل کرد چراکه همانطور که گفتم این بر ابهامات افزوده و تحریف تاریخ را سبب میشود بنابراین از لحاظ فرهنگی این ضربهای است به دانش بشری. نکته دیگر مربوط به واقعیات موجود است. طول سواحل شمالی خلیجفارس از اروندرود تا تنگه هرمز را در نظر بگیرید. تقریبا تا میانه خلیجفارس فلات قاره و منطقه انحصاری ایران است که سرشار از منابع عظیم نفت و گاز است و ایران ۳۳ جزیره در این منطقه دارد. در مقابل در حاشیه جنوبی خلیجفارس چند کشورند: کویت، قطر، عربستان، بحرین، امارات متحده عربی و عمان. از نظر جمعیت و حجم تعاملاتی که گفته شد نقش مجموع آنها با توجه به جمعیت در مقایسه با ایران چه اکنون و چه در طول تاریخ بسیار اندک است. نکته دیگر اینکه ایرانیان از دوران باستان در این منطقه حضور داشتند ولی اغلب ساکنان عرب حاشیه خلیجفارس از نیمه دوم قرن هجدهم به بعد به این منطقه آمدند. طوایفی مانند آلخلیفه در بحرین، آلصبا در عمان یا آلثانی در قطر و حتی گسترش عربستان به سمت خلیجفارس با تصرف منطقه الحصار در اوایل قرن نوزدهم میلادی بود بنابراین این ادعا که در طول تاریخ حاکم بودند ادعای گزافی است و موجودیت این جوامع نهایت به ۲۰۰ تا ۲۵۰ سال پیش برمیگردد. بنابراین مجموعه این مسایل را از نظر فرهنگی، از نظر وسعت ارتباطات و تعاملات انسانی- جمعیتی و حضور تاریخی باید در نظر گرفت. اعراب غالبا به اسراییل ایراد میگیرند که اسامی را تغییر میدهد که دال بر یک انگیزه اشغال است و هیاهو به راه میاندازند اما در این طرف به این صورت عمل میکنند. در سال ۱۹۵۵ به پیشنهاد کویت که هنوز مستقل نشده نام مجعول عربی مطرح میشود و بعد جمال عبد الناصر از آن استفاده میکند. حتی ناصر هم ابتدا در کتاب خود که درباره وضعیت اعراب است وقتی میخواهد از پراکندگی جمعیتی اعراب سخن بگوید به «خلیجفارس» تا اقیانوس اطلس اشاره میکند بنابراین تغییر این اسامی نخست لطمه به فرهنگ جهانی و دوم زیر سوال بردن حاکمیت ایران و تجاوز به حقوق ملت ایران است. نکته این است که اگر قرار بر تامین امنیت خلیجفارس باشد چه کشوری بیش از همه با توجه به طول سواحل و جمعیت و حظور تاریخی صلاحیت این مسوولیت را دارد. کمااینکه وقتی انگلستان از خلیجفارس بیرون رفت تامین امنیت را ایران به عهده گرفت بنابراین اولویت با ایران است. این واکنش ایرانیان به تغییر نام خلیجفارس به دلیل آثار و تبعات منفی است که در پی دارد، هم به لحاظ دفاع از فرهنگ جهانی و هم به دلیل حفظ منافع ایران و از همه مهمتر برای حفظ ثبات و امنیت منطقه. برخی از کشورها هستند که منافع آنها ابعاد جهانی دارد، برخی ابعاد منطقهای و برخی هم نه. ابعاد منافع و امنیت ملی ایران منطقهای و حتی در دورهای فرامنطقهای بوده است.
بنابراین بحث تغییر نام مقدمهای است برای زیرسوال بردن حاکمیت ایران در این منطقه و بعد جداکردن جزایر و تبعات دیگر مانند منابع نفتی که در فلات قاره متعلق به ایران وجود دارد.
دقیقا همینطور است. امارات وقتی هرسال در اجلاس کشورهای حاشیه خلیجفارس بحث جزایر سه گانه را مطرح میکند قبل از هرچیز به این اشاره میکند که در طول تاریخ حاکمیت بر این مناطق داشته است.
عدهای معتقدند ادعای اعراب در مورد نام خلیجفارس یا حتی مالکیت بر جزایر سه گانه تاکنون مثمرثمر واقع نشده و در آینده هم نخواهد شد. بنابراین نیاز به هیچ واکنشی از سوی مقامات یا حتی مردم نیست. تا چه حد با این نظر موافقید؟ آیا اقدامات ایرانیان اعم از مردمی، مدنی یا دولتی تنها اقداماتی اخلاقی محسوب میشوند یا به صورت موثر به پاسداری از منافع ایران یاری رساندهاند.
درخصوص سازمانهای بینالمللی تاکنون اقدامات اعراب مثمرثمر نبوده ولی درخصوص سازمانها و موسسات خصوصی و شرکتهای بزرگ به دلیل اینکه تنها به دنبال منافع خود هستند بارها شاهد بودیم که جعل نام صورت گرفته است مانند جریان نشریه «نشنال جئوگرافی» و برخی نقشههایی که شرکتهای نفتی اقدام به چاپ آنها میکنند و این در درازمدت لطمه خواهد زد بنابراین من عدم نشان دادن واکنش مناسب را به هیچ عنوان درست نمیدانم.نکته دیگر اینکه ما باید با تمامی دنیا و بهخصوص همسایگان خود رابطه داشته باشیم و به این رابطه در واقع محکومیم. میدانید که ما حتی در دورانی که ایران دولت اسراییل را به رسمیت شناخته بود همواره از حقوق اعراب و به ویژه فلسطینیان دفاع کرده و در سازمانهای بینالمللی به نفع آنها رای دادهایم. من خود مدتی پیش از انقلاب نماینده ایران در سازمان ملل بودم و شاهد آن بودهام. ولی باور بفرمایید اعراب همواره به ضرر ما اقدام کردهاند. یا همین جنگ ایران و عراق که تمامی اعراب از راههای گوناگون از کمک مالی گرفته تا ارسال سلاح و هواپیما و… از آن حمایت کردند و میدانید که به موجب حقوق بینالملل کشورهای حامی متجاوز نیز قابل تعقیب هستند ولی جمهوری اسلامی ایران تاکنون پیگیر این مساله نبوده و اینکه میگویند ایرانیان رفتار خصمانه با اعراب دارند هرگز چنین چیزی نبوده است. حتی در ماجرای بحرین شاهدیم که دولت وقت ایران از حقوق تاریخی ایران چه چشمپوشی بزرگی کرد اما جز سفیر آمریکا در سازمان ملل هیچکدام از کشورهای عربی حتی تشکری از دولت ایران نکردند.
البته حکومت حق چنین گذشتی از حقوق ملت ایران نداشت و تبعات آن را هم امروز شاهدیم.
بله چنین حقی را نداشتند ولی به هر حال این کار انجام گرفت. در مقابل اقدام دولت ایران آنها جریتر شدند و همچنان بحث جزایر سهگانه را مطرح کردند بنابراین سکوت و عدم واکنش را به هیچ عنوان به صلاح نمیدانم. بعد از تغییر نام خلیجفارس- و حتی به موازات آن- بدونشک بحث خوزستان و بحث جزایر را هم جدیتر مطرح میکنند. متاسفانه بین کشورهای عربی در تعاملاتی که با یکدیگر دارند همچنان رفتار قبیلهای حاکم است و با وجود ادعای استقلال همینطور به صورت فلهای ادعاهایی را مطرح میکنند بهخصوص در شرایط کنونی که دولت ایران با قدرتهای فرامنطقهای از جمله آمریکا و انگلستان مشکلاتی دارد کشورهای عربی گستاختر شدهاند و بنابراین تلاش مضاعفی برای واکنش به اقدامات آنها باید صورت گیرد.
پس اقدام دولت ایران در چشمپوشی از بحرین را اشتباهی بزرگ و تاریخی میدانید.
دقیقا! جدا از منافع ملی ایران از دیدگاهی آزادیخواهانه نیز این اقدامی نکوهیده بود. بلافاصله بعد از آن و تا همین امروز هم شاهدیم که اقدامات برای تغییر بافت جمعیتی بحرین آغاز شد تا ایرانیتباران آن را در اقلیت قرار دهند و این خلاف حقوق مردم آن ناحیه است. به لحاظ سیاسی حتی اگر ایران توان دفاع و حفظ بحرین را در آن روزگار نداشت نباید به آن رفراندوم تن دهد تا همواره آن را به عنوان شمشیر دموکلس در دست داشته باشد کمااینکه شاهد بودیم که چه اتفاقی افتاد و حتی رفراندومی هم انجام نگرفت و تنها به نظرسنجی از نهادهای حکومتی و برخی افراد خاص بسنده شد!در ضمن علاوه بر همه اینها دولت ایران هیچ امتیازی در مقابل این اقدام دریافت نکرد. تنها قولی که به ایران داده شد به دست گرفتن حفظ امنیت منطقه بود؛ امری که خواهی نخواهی محقق میشد و در واقع امتیازی محسوب نمیشود چراکه انگلستان در حال خروج از منطقه بود و آمریکا هم در آن دوران به هیچ عنوان امکان حضور نظامی در خلیجفارس را نداشت زیرا هم مساله ویتنام در داخل آمریکا مطرح بود و هم در صورت حضور نظامی آمریکا در آنجا شوروی واکنش نشان میداد و این در آن دوران خلاف توافقات ضمنی و حتی علنی شوروی و آمریکا بود و به غیر از ایران نیز هیچکدام از کشورهای حوزه خلیجفارس توان آن را نداشتند. بنا بر این به ایران اینطور القا کردند که به دست گرفتن مسوولیت امنیت منطقه در قبال چشمپوشی از بحرین است که درست نبود و من باور ندارم بنابراین این گذشت از بحرین با توجه به تمامی ابعاد و تبعات آن یک اشتباه بزرگ تاریخی بود.
شما تجربه خدمت در وزارت امور خارجه را دارید و مدتی هم نماینده دایم ایران در سازمان ملل متحد بودید. در شرایط کنونی و در مجموع عملکرد دستگاه دیپلماسی کشور را درخصوص دفاع از نام خلیجفارس چگونه ارزیابی میکنید؟
من فکر میکنم از لحاظ دفاع از نام خلیجفارس مثبت بوده است. گرچه اشتباهات فاحشی هم گاهی صورت گرفته و نمونه آن نشستن رییسجمهور فعلی در زیر نام مجعول «خلیج ع.ر.ب.ی» بود اما این را هم باید اضافه کنم که این عملکرد مثبت هیچ نقشی در تعاملات ما با جهان عرب نداشته و همچنان سیاست حمایت همهجانبه از اعراب پیگیری میشود. اینجا اشارهای میکنم به نامه جورج حبش به سیدحسن نصرالله که در آن نامه وی از مقاومت حزبالله لبنان قدردانی میکند و میگوید این نخستینبار است که یک جریانی توانسته در مقابل اسراییل بایستد ولی هیچ اشارهای به نقش ایران در این ایستادگی نمیکند.
ایران تاکنون تنها هزینه حمایت از حقوق اعراب در مقابل اسراییل را متحمل شده و در مقابل چیزی دریافت نکرده و علاوه بر آن کشورهای عربی سعی زیادی در تضییع حقوق ایران دارند و متاسفانه همچنان خود را در مقابل ایران میبینند. البته غرض این نیست که به کلی از ارزشهای ایدئولوژیک چشمپوشی شود بلکه زمان آن است که با بازنگری در سیاست خارجی یک موازنه منطقی و عادلانه بین ارزشها و منافع ملی به وجود بیاید ولی تحت هیچ شرایطی نباید منافع ملی قربانی شود.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد