4 - 02 - 2018
جناب مکلا!
چند وقت پیش به عروسی یکی از اقوام دعوت شدیم و برای اولینبار با پدیده میمون و مبارک از نزدیک روبهرو شدم؛ عاقد که فردی مکلا بود، با کت و شلوار سفید و کراوات قرمز چنان خطبه عقد را به زبان شیرین فارسی و اشعار عاشقانه پاریسی میخواند، که یک لحظه احساس کردم در زمان ساسانیان به عروسی نجیبزاده پارسی دعوت شدهام. داماد خطاب به عروس میگفت: به نام نامی یزدان… تو را من برگزیدم از میان این همه خوبان… برای زیستن با تو میان این گواهان… بر لب آرم این سخن با تو… وفادار تو خواهم بود… در هر لحظه هر جا… پذیرا میشوی آیا؟؟؟ و عروس در جواب میگفت: پذیرا میشوم مهر تو را از جان… هماکنون باز میگویم میان انجمن با تو… وفادار تو خواهم بود… در هر لحظه هر جا… من آنچنان به وجد آمده بودم درحالیکه همه برای بوسیدن عروس و داماد صف کشیده بودند بیاختیار جناب عاقد را در آغوش فشردم و به او بهخاطر کار زیبایش تبریک گفتم. جناب مکلا که از کارم شگفتزده شده بود گفت: آقا شما مرا بهسر ذوق آوردید، من تشویق شدم که به اینگونه خطبهخوانی ادامه دهم.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد