24 - 04 - 2023
جهان در سراشیبی جنگ و درگیری
گروه بینالملل- محمدرضا ستاری- نزدیک به ۱۰ روز است که جنگ داخلی در سودان جریان دارد؛ جنگی که تاکنون نزدیک به ۴۲۴ کشته برجا گذاشته و عملا سومین کشور بزرگ قاره آفریقا را وارد یک جنگ داخلی تمامعیار کرده است. در واقع سودان امروز دو ژنرال دارد که زمانی متحد یکدیگر بوده و امروز بر سر تقسیم قدرت به جان هم افتادهاند. اولین ژنرال عبدالفتاح البرهان فرمانده ارتش است که بعد از کودتای علیه عمر البشیر (دیکتاتور پیشین) عملا حاکم نظامی سودان شده و دیگری نیز محمد حمدان دقلو معروف به حمیدتی است که فرماندهی نیروهای واکنش سریع سودان را برعهده دارد و گفته میشود که وی و نیروهایش در زمان جنگ داخلی در دارفور (سودان جنوبی) متهم به ارتکاب جنایت جنگی هستند. آنچه مشخص است، سوای جنگ داخلی و درگیری میان دو ژنرال، ارتش سودان به غیراز نیروی نظامی، یک امپراتوری تجاری وسیع است. از سوی دیگر گفته میشود که حمیدتی فرمانده نیروهای واکنش سریع نیز مسلط به معادن طلای سودان است که از این راه ثروت هنگفتی به دست آورده است.
با این حال بدبختی و مصیبتهای مردم سودان تنها مرتبط با این دو ژنرال جاهطلب نیست. این کشور از زمان استقلالش در ۱۹۵۶ همواره درگیر جنگ داخلی بوده؛ امری که الگوهای مشابه آن در جهان به وفور یافت شده و متاسفانه در حال تکثیر شدن است.
الگوی مشابه تنش در جهان
طبق گزارشی که اخیرا مجله اکونومیست منتشر کرده، در شرایطی که جهان و رسانهها روی رقابت آمریکا، روسیه و چین به عنوان قدرتهای بزرگ متمرکز شدهاند، درگیریها در سایر نقاط جهان در حال تشدید شدن است؛ به طوری که تعداد افرادی که به واسطه جنگ و درگیری مجبور به ترک خانههای خود شدهاند در طول دهه گذشته ۲ برابر شده و امروز به حدود ۱۰۰ میلیون نفر میرسد. حتی با وجود کاهش فقر نیز امروز افرادی که نیازمند کمکهای فوری هستند از سال ۲۰۲۰ به این سو به میزان ۱۰۰ درصد افزایش یافته و به ۳۴۰ میلیون نفر رسیده است. در همین رابطه طبق آماری که کمیته نجات بینالمللی (irc) منتشر کرده، بیش از ۸۰ درصد از این افراد به واسطه جنگ و درگیریهای داخلی به چنین وضعیتی دچار شدهاند. در واقع پس از جنگ جهانی دوم سه الگوی تکرارشونده در خصوص درگیریهای جهانی در حال تکرار شدن است. نخستین الگو مبارزات بر ضد استعمارگران اروپایی برای استقلال بوده، بعد گروههای رقیب در داخل یک کشور استقلالیافته با یکدیگر جهت کسب قدرت درگیر شده و بعد کشورهای بزرگ به خصوص قدرتهای غربی از گروههای شورشی علیه دولتهایی که به اردوگاه رقیب تعلق داشتند مانند آنچه در نیکاراگوئه و آنگولا رخ داده حمایت کردهاند. البته پس از فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ تعداد جنگها کاهش یافت، اما شواهد نشان میدهد که پس از سال ۲۰۱۱ هم میزان درگیریها و هم میزان مرگومیرهای ناشی از این جنگها به مراتب افزایش یافته است.
در این راستا هر چند که امروز حمله روسیه به اوکراین جنگی بیسابقه پس از جنگ جهانی دوم به منظور تسخیر یک کشور مستقل را رقم زده، اما تحلیل جنگهای مسلحانه مدرن به سادگی گذشته امکانپذیر نیست. این درگیریها عمدتا جنگهای داخلی هستند که بسیاری از آنها با مداخلات خارجی تداوم یافته و عمدتا نیز در کشورهای فقیر رخ میدهند؛ امری که علاوه بر کشتههای مستقیم، میلیونها قربانی به واسطه تبعات و پیامدهای ناشی از آن بر جا میگذارد. آنچه مشخص است جنگ در کشورهای فقیر آنها را به مراتب فقیرتر میکند. طبق تحلیل کریستوفر بلاتمن استاد دانشگاه شیکاگو در کتاب چرا میجنگیم؟ یک جنگ داخلی ۵ ساله، درآمد سرانه مردم آن کشور را به میزان ۲۰ درصد کاهش میدهد.
به همین دلیل به گفته تحلیلگران، علاوه بر خسارتهای ناشی از جنگ و درگیریهای داخلی، مساله مهمتر که میتواند به این خشونتها دامن بزند، فرسایش یافتن هنجارهای جهانی است. در واقع وقتی روسیه به هر دلیل به عنوان یکی از اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل به اوکراین حمله میکند، این به معنای نشانههای شکاف در نظم بینالمللی است. چنین موضوعی میتواند روی سطح درگیریها در سایر نقاط جهان نیز تاثیرات خود را داشته باشد. به عنوان مثال در سودان که به ندرت شخص یا گروهی مسوول جنگهای داخلی و نسلکشی شناخته شده، امروز دو ژنرال درگیر جنگ که پس از سرنگونی عمر البشیر مدعی واگذاری دولت به غیرنظامیان هستند؛ اما بسیار بعید به نظر میرسد که چنین قصدی حتی در میانمدت نیز قابلیت تحقق داشته باشد.
آمارهای تکاندهنده
البته مصونیت از مجازات تمام ماجرای محنتبار جنگهای داخلی امروز در جهان نیست. اکنون تغییرات آب و هوایی به نزاعها بر سر دست یافتن به زمین و آب دامن زده و افراطگرایی مذهبی نیز در حال گسترش است. علاوه بر این وجود گروههای سازمانیافته نیز همزمان با دامن زدن به بیثباتی در برخی از کشورها، مساله درگیری و جنگ را پیچیدهتر از قبل میکنند.
آمارها نشان میدهد بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۰ در حدود ۵ کشور در هر سال متحمل جنگ یا شورش داخلی شدهاند. در این شرایط یافتن راهکاری برای مصالحه میان طرفین درگیر نیز چندان آسان نیست؛ زیرا هر لحظه ممکن است با بروز کوچکترین اختلافات، گروههای قدرتمند و ذینفوذ دوباره وارد درگیری شوند.
مساله مهمتر این است که در سال ۱۹۹۱ تنها ۴ درصد از جنگهای داخلی با مداخلات خارجی همراه بوده اما تا سال ۲۰۲۱ این رقم ۱۲ برابر شده و به ۴۸ درصد رسیده است. در واقع بروز و ظهور قدرتهای متوسط در طول این سالها باعث شده تا امروز شاهد اختلافات میان روسیه، ترکیه و آمریکا در سوریه و لیبی باشیم. از سوی دیگر در شرایطی که ایران و عربستان در یمن درگیر یک تنش نیابتی بودند، در سودان، مصریها از ژنرال برهان حمایت میکنند و حمیدتی نیز با روسها پیوندی نزدیک دارد. در همین رابطه دیوید کانینگهام استاد دانشگاه مریلند معتقد است که مداخلات قدرتهای خارجی باعث طولانیتر شدن روند جنگهای داخلی و همچنین افزایش میزان تلفات میشود. این در حالی است که قدرتهای خارجی هزینههای کمتری را نیز در این جنگها متحمل میشوند و طبیعتا انگیزه کمتری نیز برای پایان دادن به درگیریها خواهند داشت. از سوی دیگر مطالعه روی ۵۵ کشور از سوی مارشال برک استاد دانشگاه استفنورد نشان میدهد، افزایش دما حتی به صورت جزئی، احتمال تضاد و درگیری میان ساکنان آن منطقه را ۱۱ درصد افزایش میدهد. این موضوع از آنجا حائز اهمیت است که در سال ۲۰۲۱ در حدود ۲۴ میلیون نفر به دلیل تغییرات اقلیمی آواره شدهاند. نمونه بارز چنین فاجعهای در اتیوپی رقم میخورد؛ جایی که بیش از ۹۰ گروه قومی در این کشور روی یک بمب ساعتی نشستهاند و همزمان نیز میزبان صدها هزار پناهنده از کشورهای همسایه نظیر اریتره، سومالی، سودان و سودان جنوبی است.
خطر تغییرات اقلیمی
علاوه بر این در شرایطی که جنگ بر سر قدرت و تقسیم ثروت یک دور باطل را ایجاد میکند، خشکسالی و سیل ناشی از تغییرات اقلیمی نیز به دامنه تنشها افزوده است. به عنوان مثال کشورهای همجوار صحرای آفریقا نظیر چاد، مالی، نیجر، نیجریه و بورکینافاسو را در نظر بگیرید که در سال ۲۰۲۲ شدیدترین بحران خشکسالی و غذایی را در طول ۲۰ سال گذشته تجربه کرده و نزدیک به ۶ میلیون نفر آواره داشتهاند. از سوی دیگر ۲۴ میلیون نفر نیز در این کشورها درگیر ناامنی شدید غذایی هستند. این موضوع زمانی حادتر میشود که با بروز چنین بیثباتیهایی، این کشورها به مکانی جذاب برای گروههای تروریستی و جهادی تبدیل شدهاند.
به عنوان مثال در بورکینافاسو گروههای جهادی بخش زیادی از کشور را غیرقابل کنترل و عملا شهرها را محاصره کردهاند؛ با این حال تلاشهای دولت برای مقابله با آنها به بدتر شدن شرایط و فقیرتر شدن مناطق حاشیهای منجر شده است.
همچنین شواهد نشان میدهد که تلاشهای دولتهای غربی برای کاهش تنشها نیز با شکست مواجه شده است. برای نمونه دولت فرانسه از برنامه خود برای حمایت از دولتهای بورکینافاسو، چاد، مالی، موریتانی و نیجر جهت سرکوب گروههای جهادی دست کشید و در حالی که دولت نظامی جدید مالی به نیروهای فرانسوی دستور خروج از این کشور را داد، از گروه شبهنظامی واگنر روسیه برای حضور در این کشور به شدت استقبال کرد.
در همین راستا سباستین فون اینزیدل از دانشگاه سازمان ملل در توکیو معتقد است گسترش گروههای جهادی معمولا پایان دادن به درگیریها را دشوار میکند؛ چرا که اغلب مذاکره و برآورده کردن خواستههای آنها غیرممکن به نظر میرسد. علاوه بر این جهانی شدن جرم و جنایت، دستیابی به اسلحه و پول نقد را برای انواع گروههای شورشی آسانتر از همیشه کرده است.
این در شرایطی است که گروههای دولتی نیز خود یک پای بحران محسوب میشوند به طوری که بنا بر استدلال جیسون استرنز در کتاب جنگی که نامش را نمیگویند، علت تداوم جنگ داخلی در کنگو این است که افسران نظامی دولتی حقوقهای اندکی دریافت میکنند، اما معمولا از طریق اختلاس و اخاذی به ثروتهای هنگفتی دست مییابند.
نمونه بارز دیگر پیوند جرم و درگیری را میتوان در کشور هائیتی جستوجو کرد؛ جایی که در سال ۲۰۲۱ رییسجمهوری آن ترور شد، اما هنوز هیچکس نمیداند که مسوولیت چنین اقدامی برعهده کدام گروه یا جناح بوده است. از آن زمان به بعد کشور دچار هرج و مرج فراگیر شده و باندهایی که زمانی تنها بر محلههای فقیرنشین تسلط داشتند، امروز بخش اعظمی از پایتخت را در کنترل خود دارند. در این میان یک مدیر مدرسه به شرط ناشناس ماندن به اکونومیست توضیح میدهد: یک پاکت نامه تهدیدآمیز با یک گلوله در داخلش دریافت کرده که خواستار پرداخت ۵۰ هزار دلار به منظور تامین امنیت دانشآموزان شده است؛ به همین دلیل ناچار شده که مدرسه را تا اطلاع ثانوی تعطیل کند. در چنین شرایطی است که آریل هنری نخستوزیر هائیتی برای کمک به پلیس برای بازگرداندن نظم درخواست مداخله نظامی خارجی داشته و بسیاری از مردم محلی نیز از سر استیصال از چنین درخواستی استقبال کردهاند.
در آسیا و خاورمیانه نیز اوضاع دستکمی از آفریقا و آمریکا لاتین نداشته و شاید در مناطقی وضعیت بدتر نیز رقم بخورد. مثلا در میانمار در حدود ۲۰۰ گروه مسلح وجود دارند که هر یک بر مناطقی تسلط داشته و با دولت مرکزی در حال جدال هستند؛ وضعیتی که از زمان استقلال این کشور از سال ۱۹۴۸ وجود داشته و از آن زمان تاکنون سالی بدون خشونت را تجربه نکرده است. در چنین شرایطی و در حالی که جهان برای پایان دادن به درگیریها ایده و راهکار کم ندارد، معادلاتی همچنان وجود دارند که باعث میشود دامنه تنشها و جنگهای داخلی روزبهروز تشدید شود. به همین دلیل است که لزوما سرنگون کردن دیکتاتورها توسط دولتهای خارجی نیز جوابگوی ملتها نیست؛ مانند آنچه که در عراق و افغانستان رقم خورد. از سوی دیگر حضور و نحوه کنش ۵ قدرت دائمی شورای امنیت نیز به پیچیدهتر شدن شرایط دامن میزند. به عنوان نمونه روسیه در طول یک دهه گذشته ۲۳ بار از حق وتوی خود در سوریه یا موضوع بالکان استفاده کرده است. چینیها ۹ مرتبه و آمریکاییها نیز ۳ بار از حق وتوی خود به خصوص در رابطه با اسرائیل استفاده کردهاند. این در حالی است که در بازه زمانی ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۰ روسیه تنها ۴ مرتبه و چین نیز دو بار از این کارت خود بهره گرفتهاند. به همین دلیل است که به گفته رییس کمیته نجات بینالمللی، جهان امروز در حال ورود به دورانی است که میتوان از آن به عصر معافیت از مجازات یاد کرد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد