10 - 04 - 2025
جهان چین یا اروپا
«جهانصنعت»- اورویل شل، مدیر مرکز روابط ایالات متحده و چین در انجمن آسیا و یکی از ویراستاران مشترک (همراه با لری دایموند) کتاب «نفوذ چین و منافع آمریکا: ترویج تعامل سازنده» در گزارشی که بهتازگی برای پروجکت سیندیکیت نوشته آورده است: اکنون که نظم ژئوپلیتیکی قدیمی لغو شده است، چین و روسیه آمادهاند تا وارد خلأ موجود شوند و نظم جدیدی ایجاد کنند. اگر اروپا تلاشی برای پذیرش ساختار اتحادی که ایالاتمتحده اکنون کنار گذاشته است آغاز نکند، خود را در جهانی خواهد یافت که برای خودکامگی امن شده است.
امروز ما در یک دوران هستیم و فردا در دورانی متفاوت خواهیم بود. رییسجمهور دونالد ترامپ با صدای بلند از باغ رز کاخ سفید اعلام کرد، در حالی که تعرفههای ایالات متحده را به بالاترین سطح خود از سال ۱۹۰۹ افزایش داد. هیچکس کاری شبیه به این انجام نداده است!
این درست نیست. در اول اکتبر ۱۹۴۹، رییس مائو بر فراز تیانآنمن، دروازه ورودی شهر ممنوعه پکن ایستاد و «روز رهایی» چین را اعلام کرد. از آن پس، حزب کمونیست چین قرن بیستم را به دو دوره تقسیم کرد: «پیش از رهایی تحت رهبری چیانگ کایشک و پس از رهایی تحت رهبری مائو زدونگ، که چین را به سه دهه آشوب سیاسی و اقتصادی فرو برد. حالا «روز رهایی» ترامپ نیز نوید آشوب و اختلال مشابهی را میدهد اما در مقیاس جهانی.
نظم ژئوپلیتیکی قدیم لغو شده است
برای اروپاییها، بهویژه، گویی خورشید ناگهان خاموش شده است: نظام ژئوپلیتیکی انسجام و پیشبینیپذیری خود را از دست داده و سیارهها از مدارهای خود خارج شدهاند. اروپاییهایی که زمانی به ایالات متحده وابسته بودند، حتی اگر گاهی با تحقیر به سادگی و ناپختگی آن نگاه میکردند، حالا خود را تنها مییابند، بدون جاذبه و مجبور به رویارویی با رهبری آمریکایی که نهایت پستی و نادانی را به نمایش میگذارد.
اکنون که نظم ژئوپلیتیکی قدیمی لغو شده است، چین و روسیه آمادهاند تا وارد خلأ شوند و نسخه خود از نظم را ایجاد کنند اما یکی رژیم مارکسیست-لنینیستی ریشهکنشدهای است با انبوهی از تجهیزات نظامی، جغرافیا و منابع طبیعی اما اقتصادی کوچکتر از کانادا و دیگری یک دولت تکحزبی لنینیستی احیا شده با اقتصادی عظیم، رهبری حساس و یک مرکز فناوری جهانی پویا. آیا اروپا واقعا جهانی را میخواهد که برای خودکامگی امن باشد؟
اروپا اکنون، به جای اینکه مانند چین پس از دوران سلسلهها که سون یاتسن آن را یک ظرف شن پراکنده توصیف کرده بود باقی بماند، نهتنها باید صنایع نظامی خود را برای دفاع از خود تقویت کند، بلکه باید درپی بازگرداندن حداقلی از نظم دموکراتیک جهانی نیز باشد. به هر حال، اروپا فاقد منابع مهمی که بتواند با دیگران به اشتراک بگذارد نیست. زرادخانه هستهای فرانسه و بریتانیا وجود دارد که میتواند به چتری بازدارنده برای قاره تبدیل شود؛ تولیدکنندگان تسلیحاتی مانند راینمتال آلمان؛ تخصص فناوری پهپادی اوکراین؛ شرکت بیایئی بریتانیا؛ ایرباس فرانسه؛ و شرکت ASML هلند، با انحصار خود بر فناوری EUV( لیتوگرافی فرابنفش شدید) که برای تولید میکروچیپهای پیشرفته ضروری است.
اما اروپا هنوز تلاشی برای پذیرش ساختار اتحادی که ایالات متحده اکنون کنار گذاشته آغاز نکرده است. با برقراری ارتباط با ژاپن، کرهجنوبی، فیلیپین، تایوان، نیوزیلند و استرالیا اروپا میتواند به چین نشان دهد که جهان بدون رهبری ایالات متحده متعلق به آنها نیست. با توجه به خصومت ترامپ با ناتو، اروپاییها و آسیاییهایی که به دموکراسی و نظم جهانی اهمیت میدهند، باید به خطرات وابستگی نظامی خود به ایالات متحده و وابستگی اقتصادی به چین آگاه شوند و انواع جدیدی از شراکتها را میان خود و کشورهای همفکر ایجاد کنند. هند که همیشه حساسیتهای خاص خود را دارد، قطعا با این موضوع موافق است و میتواند شریکی همکاریکننده شود.
چنین ساختار جدیدی دقیقا همان چیزی است که شارل دوگل زمانی برای فرانسه خواستار آن بود. در دهه ۱۹۵۰، پس از پیوستن فرانسه به ناتو، دوگل نگران بود که اگر اتحاد جماهیر شوروی حمله کند و ایالات متحده به کمک اروپا نیاید حتی صراحتا به آمریکاییها گفت شک دارد آنها حاضر شوند نیویورک را برای دفاع از پاریس فدا کنند.
بنابراین، دوگل نیروی هستهای مستقل فرانسه، موسوم به «نیروی ضربهزن» (force de frappe) را توسعه داد و سپس در سال ۱۹۶۶ از فرماندهی نظامی ناتو خارج شد (هرچند فرانسه همچنان عضو این اتحاد باقی ماند). در آن زمان، بسیاری حرکت دوگل را صرفا لجبازی تلقی کردند اما منطق او اکنون ناگهان دوراندیشانه به نظر میرسد.
اروپا در برابر چین و روسیه
مذاکرات بیشتر، گفتوگو، توافقنامههای تجاری، تبادلات فرهنگی و دیپلماسی عمومی – ابزارهای معمول سیاست خارجی اتحادیه اروپا طی دههها – نمیتوانند افرادی مانند شی جینپینگ، رییسجمهور چین، یا ولادیمیر پوتین، رییسجمهور روسیه را تغییر دهند. آنها به دنبال شریکانی برای تضمین صلح و ثبات جهانی نیستند؛ آنها میخواهند جای ایالات متحده را در صدر نظم جهانی بگیرند و سپس خود آن نظم را تغییر دهند.
مائو زمانی اعلام کرد: «بدون تخریب، ساختوسازی وجود نخواهد داشت و در این ضربالمثل حقیقتی نهفته است. ترامپ نیز عاملی برای تخریب است اما اگر اروپا بتواند از این فرصت استفاده کند، ترامپ ممکن است بهصورت پارادوکسیکال، با وجود خواست خود عاملی برای ساختوساز شود؛ یعنی مامای زایش یک نظم جهانی جدید غیرمتمرکز بر آمریکا. اما اروپاییها نباید فراموش کنند که ایالات متحده پیشتر استراتژی سازش را امتحان کرده بود، نهتنها با روسیه پس از فروپاشی شوروی، بلکه با چین نیز. زیرا 10رییسجمهور از سال ۱۹۷۲ (از جمله اولین دولت ترامپ) نسخههای مختلفی از «تعامل» با دولت پکن را حمایت کردند. افسوس که این تلاشها همگی شکست خوردند زیرا رهبران حزب کمونیست چین همچنان به این باور پایبندند که ایالات متحده اساسا مصمم به سرنگونی حاکمیت تکحزبی آنهاست، صرفنظر از آنچه روسای جمهور آمریکا میگویند. آنها مرتبا یادآوری میکنند که جان فاستر دالس، وزیر امور خارجه رییسجمهور دوایت آیزنهاور، در سال ۱۹۳۲ اعلام کرد که «رهایی» از حاکمیت شوروی ممکن است بهتر از طریق «فرآیندی کوتاهتر از جنگ» رخ دهد؛ یعنی از طریق فشارهای داخلی مسالمتآمیز که «بهطور حتم ماهیت رژیمهای کمونیستی را تغییر میدهند» و در سال ۱۹۵۸، دالس به دیپلماتهای آمریکایی توصیه کرد که از طریق ابزارهای مسالمتآمیز تکامل در بلوک چین-شوروی را تسریع کنند.
تاکتیکی بسیار فریبنده
مائو از آنچه «تکامل مسالمتآمیز مینامید بهشدت نگران بود. او آن را «تاکتیکی بسیار فریبندهتر» از جنگ آشکار میدانست زیرا هدفش فساد و در نهایت سرنگونی نظام کمونیستی چین بود. شی جینپینگ نیز همیشه ایالات متحده را بهعنوان یک «نیروی خارجی متخاصم غیرقابل تغییر درک کرده است. بنابراین، اروپاییها نباید خود را درباره چین فریب دهند. بهترین تضمین صلح در جهانی پر از خودکامگیهای جسور، بازدارندگی از طریق قدرت نظامی، اتحاد در ائتلافها و نفوذ اقتصادی است. با توجه به اینکه ایالات متحده دیگر مایل به رهبری دموکراسیهای جهان در این تلاش نیست، اروپا باید قدم پیش بگذارد. هیچکس دیگری نمیتواند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد